چاپ کردن این صفحه

طرح دیدگاه های حافظانه صاحب نظران در بیست و چهارمین یادروز حافظ منتخب سردبیر

توسط صفدر دوام/ روزنامه نگار 21 مهر 1399 474 0
بيست و چهارمين یادروز حافظ و نشست علمى مجازى پيرامون بررسى آثار و انديشه هاى خواجه شمس الدين حافظ شيرازى به صورت مجازى برگزار شد.


در آغاز این نشست، سخنانى دکتر کاووس حسن‌ لی مدیر مرکز حافظ‌ شناسی و دبیر علمی بیست‌ وچهارمین یاد روز حافظ ارائه گرديد.
وى در آغاز سخن، درگذشت استاد آواز ايران، استاد شجریان را تسلیت گفت و تاکید کرد: «بی‌گمان هیچ هنرمندی تا کنون به شایستگی استاد بی‌همتای آواز ایران زنده‌یاد استاد محمدرضا شجریان، شعر حافظ را در ذهن و ضمیر مردم ما نگسترده است. شجریان نام خود را به جاودانگی حافظ گره زده و ماندگارکرده است».
وی در ادامه با فروتنی و ارادت بسیار، درود برآمده از جان خودرا به پیشگاه پزشکان گرانمایه، پرستاران نازنین و یارانِ مهربانشان تقدیم کرد که در این روزگار تلخ، جان ارزنده‌ی خود را بر کف گرفته‌اند تا بر زخم بیماران دل‌ شکسته‌ مرهم بنهند.
او گفت: حافظ یکی از ارزنده‌ ترین سرمایه‌ های ملى و جهانی ماست. قرن‌هاست که مردم ما در لحظه‌ های بحرانی به شعر او پناه برده‌اند و وقت خود را شیرین و حال خود را خوش کرده‌اند.
شعر حافظ سخنی همه‌ زمانی و همه‌ مکانی‌ست. بسیاری از گفته‌های او همین امروز هم زبان حال مردم ماست. انگار حافظ با ما در همین دوران تلخِ کرونایی زندگی می‌کند، که گفته است:

مزاج دهر تبه شد در اين بلا حافظ
کجاست فکر حکيمي و راى برهمنى

رئيس مركز حافظ شناسى در پایان سخنان خود از همه‌ ی کسانی که برای برگزاری مراسم‌های بزرگداشت حافظ کوشیده‌اند، قدردانی کرد و اعلام کرد که کلیه‌ ی برنامه‌های ياد روز حافظ امسال در بستر‌های مجازی پخش گرديد.
پس از آن نشست‌ های علمی یادروز حافظ که پیش از این، از سوی شورای پژوهشی مرکز حافظ‌ شناسی-کرسی پژوهشی حافظ با موضوع «بررسی، نقد و آسیب‌شناسی کارنامه‌ ی حافظ‌ پژوهی» اعلام شده آغاز شد.

بعضی از مراجع حافظ‌ پژوهی
استاد بهاءالدین خرمشاهی

نخستین سخنران نشست علمی یادروز حافظ، استاد بهاءالدین خرمشاهی (عضو پیوسته‌ی فرهنگستان زبان و ادب فارسی) بود. ایشان در آغاز سخن، از مرکز حافظ‌ شناسی و دکتر حسن‌ لی، مدیر مرکز، که در برگزاری برنامه‌های ارزشمند علمی مربوط به حافظ همیشه نقشی شایسته دارند، سپاس‌ گزاری کرد. سپس معرفی بعضی از مهم‌ترین منابع حافظ‌ پژوهی را با كتاب حافظ (نشر ناهید) آغاز نمود. در این کتاب که به قلم خرمشاهی تدوین گردیده 110 اثر حافظ‌پژوهانه و دیوان حافظ معرفی شده است. وی یادآوری کرد آنچه در این فرصت خواهمگفت گزیده‌ای از محتوای همین کتاب است. تصحیح قدسی شیرازی، علامه قزوینی و هوشنگ ابتهاج (سایه) نسخه‌هایی ازدیوان هستند که از نظر استاد خرمشاهی در حافظ‌ پژوهی ارزش ویژه دارند.
وی در میان واژه‌ نامه‎‌های دیوان حافظ، دو اثر را شایسته‌ی توجه دانست: فرهنگ اشعار حافظ از احمدعلی رجایی و کلک خیال‌ انگیز از دکتر پرویز اهور. همچنین فرهنگ واژه‌ نمای حافظ اثر مهین‌ دخت صدیقیان را اثری سودمند در تحقيقات حافظ‌ پژوهانه خواند.
به باور اين حافظ‌ پژوه نامدار، در میان شرح‌ های منتشرشده، شرح سودی، شرح هروی، حافظ‌ نامه، شرح شوق و شرح عرفانی غزل‌ های حافظ آثاری گره‌ گشا هستند.
عضو پیوسته‌ی فرهنگستان ادب فارسی، دانشنامه‌ حافظ وحافظ‍‌ پژوهی را که به سرپرستی عبدالله جاسبی و سرویراستاری بهاءالدین خرمشاهی منتشر شده، مرجعی چند سويه درحافظ‌ شناسی و حافظ‌ پژوهی معرفی کرد.
حافظ‌ پژوهان وحافظ‌ پژوهی اثر ابوالقاسم رادفر و کتاب‌ شناسی حافظ اثر مهردادنیک‌ نام مراجعی دیگر بودند که در این سخنرانی معرفی شدند. استاد خرمشاهی تأکید کرد زمان کوتاه این سخن اجازه نمی‌دهد تا به آثاردیگر اشاره شود که نشانه‌ نادیده‌ انگاشتن یا کم‌ اعتبار پنداشتن آنها نیست.

دوگانه‌ گرایی ایرانى در شعر حافظ
دکتر میرجلال‌الدین کزازی

در ادامه، دکتر میرجلال‌الدین کزازی، سخنرانی خود را با موضوع دوگانه‌گرایی ایرانی در شعر حافظ آغاز کرد.
وی ضمن سپاس از مرکز حافظ‌ شناسی و کرسی پژوهشی حافظ برای برگزاری این نشست‌ها، با بیان این مقدمه که: پایگان‌ پایه و مایگان‌ مایه‌ی اندیشه‌ ورزی و جهان‌بینی ایرانی «دوگانه‌گرایی» است، گاه آشکار و گاه نهان، این پرسش را مطرح کرد که چرا بستر اندیشه‌ ورزی ایرانی شده و بازتابی گسترده در دیوان خواجه یافته است؟
وی گفت: اگر بخواهم یک پاسخ بدهم این است که سرشت وساختار انديشه ی ایرانی را دو ناساز می‌سازند که ناچارند ازهمسازی با یکدیگر. ساختار و سرشت اندیشه در ایران از گونه‌یحماسی است. این دوگانه‌ گرایی در درازنای تاریخ و فرهنگ ایران کاربرد داشته است تاآنجاکه به قلمرو زبان نیز راه یافته و واژگان را هم در بر گرفته است. واژگان به دو گونه، بخش می‌شوند: گونه‌ ی اهورایی واژه و گونه‌ ی اهریمنی. ایرانیان درگذشته روا نمی‌داشتند که این دو گونه را باهم درآمیزند. ما درزبان فارسی با واژگانی روبروییم که هم‌ معنی هستند اما کاربرد متفاوت دارند: دین و کیش، کالبد و تن، دهان و پوزه و... . دهانی را پوزه می‌ خوانیم که خوشایند نیست، اهریمنی است.
دکتر کزازی توضیح داد: مایه‌ی شگفتی نیست اگر این دوگانگی در سروده‌ های حافظ نیز باز تابیده باشد. سخنوری که پس از فردوسی، نماینده‌ی ناخودآگاهی تباری ایرانی است. در این بیت‌،بستر پندارشناختی، دوگانه‌گرایی ست و حافظ دو سامانه‌ یناساز را روبه‌ رو نهاده است: «به می سجاده رنگین کن گرت پیرمغان گوید/ که سالک بی‌ خبر نبود ز راه و رسم منز‌ل‌ ها». می و سجاده روبه‌ روی هم نهاده شده است. یا در بیت «یادباد آنکهخرابات نشین بودم و مست/ و آنچه در مسجدم امروز کم است آنجا بود» خرابات و مسجد در برابر همند. در این بین نیز مدرسه در برابر خانقاه و میکده نهاده شده است: «حدیث مدرسه و خانقه مگوی که باز/ فتاد در سر حافظ هوای میخانه».

دکتر محمود فتوحی رودمعجنی
حافظ در چهار سوى نظریه ی ادبی

سخنران پایانى این مراسم، دکتر محمود فتوحی رودمعجنى (استاد دانشگاه فردوسی) بود که به موضوع ..... پرداخت.
وی در ابتداى سخنرانی خود توضیح داد: سخن من در این گفتار پاسخی است به این پرسش که "آیا موقعیت حافظ در نتیجۀ مطالعات نظری و انتقادی نوین، ارتقا می‌یابد یا تنزل؟"
ایشان در ادامه به پاسخ این پرسش پرداخت و توضیح داد: در میان محققان ادبیات فارسی دو دیدگاه دربارۀ بازخوانی انتقادی آثار ادبی و فرهنگی وجود دارد؛ دیدگاه نخست از اساس به قرائت جدید از شعر قدیم ناباور است. صدای معروف "حافظ بس" در دهۀ 50، نمایندۀ ذهنیت تک‌ صدا و سنت‌ گراست. ذهنیتی که نگران شناخت جدید است. این دیدگاه در شکل امروزی‌ترش به نظریۀ ادبی روی خوش نشان نمی‌ دهد و مرزهای بلند هویتی میان ما و بیگانه، به‌ ویژه غرب، برمی‌ کشد. باورش هم این است که فهم فرهنگ و زبان ما با نظریۀ بیگانه ممکن نیست و باید در پیِ برساختن نظریۀ خودی و بومی بود و بومی‌ سازی از صداهای بلندی است که این روزها فراوان شنیده می‌شود.
او ادامه داد: اما دیدگاه دوم، قائل به قرائت آزاد و خوانش باز از متن‌ها به‌خصوص اَبَرمتن‌ هایی مثل متن حافظ است.
من در این مجال دربارۀ دیدگاه دوم سخن خواهم گفت با طرح اين سوال که آیا موقعیت حافظ در مطالعات انتقادی جدید حفظ می‌شود یا خیر، و به طنز و نقیضه و سخریه می‌انجامد؟ آیا در نهایت اگر مثلاً به اینجا برسیم که حافظ مارکسیسم بوده يا آنارشیسم نبوده، یا فمنیسم بوده یا نبوده، یا پست‌ مدرن و امثال این‌ها، آیا موقعیت حافظ ارتقا خواهد یافت یا خیر؟!
ایشان در ادامه گفت: یکی از پرسش‌ های انتقادی این است که آیا ابَرکلاسیک‌ ها مثلاً حافظ، می‌توانند همچنان شاعران مردمان جهان که سرشار از اضطراب‌ های زیست‌ شناختی و دیجيتالى وسایبریک هستند، باشند؟ يا می‌توانند شاعر مردمانی باشند که در شبکه‌ های مجازی، در معرض ارتباطات وسیع تصادفی قرار دارند و بی‌ هراس از پیامدی، اندیشه‌ هایشان را بیان می‌ کنند و در لحظه برای جهانيان توییت می‌کنند و شخصاً پویش‌ های بزرگ راه می‌اندازند؟
دکتر فتوحی گفت: برای پاسخ به این پرسش می‌بینیم که درپایان قرن بیستم و آغاز قرن بیست و یکم، این شاعران همچنان در مرکز خوانش‌ها قرار دارند. خوانش‌ های گوناگون جامعه‌شناختی، زبانشناختی، روانشناختی، سیاسی و تاریخی همچنان از دیوان حافظ ادامه دارند بوده، هست و خواهد بود تازمانی که حافظ متنِ شبه‌ مقدس ما باشد.
این‌که چرا حافظ محمل چنین خوانش‌هایی می‌شود و مثلاً خواجوی کرمانی نمی‌ شود، به این دلیل است که حافظ، اَبَرمتن فرهنگی است. حافظ در تاریخ ایران پس از مغول به یک پدیدۀ نمادین و یک وفاق فرهنگی بدل شده، یعنی محمل توافقات فرهنگی ميان جامعۀ فارسی‌زبان است. دیوان حافظ مثل هر متن ادبی ماندگاری، خواه‌ ناخواه همراه حرکت تاریخ با خوانندگانش حرکت خواهد کرد.
دکتر فتوحی گفت: من در این گفتار به موقعیت حافظ در خوانش‌های نقد و نظریۀ ادبی در کشور طی سه- چهار دهۀ اخیرکه نقد و نظریۀ ادبی گسترش یافته است، نظر دارم.
او توضیح داد: مجموعه خوانش‌هایی که از حافظ در دسترس داریم و پژوهش‌های ادبی پیرامون حافظ را می‌توان در دو دسته تقسیم‌ بندی کرد. دستۀ نخست، پژوهش‌ هایی هستند که مسئله‌ای در شعر حافظ دارند و تلاش می‌کنند آن مسئله را حل کنند. مثلاً در باب فرمِ حافظ یا بحث نظریۀ بینامتنى یا هرمنوتیک حافظ یا شخصیت حافظ و عقاید او که با روش‌ های جدیدِ شناختی مورد بحث قرار می‌گیرد. این‌ها دسته‌ای هستند کهکانون نگاهشان خود حافظ و مسائل مربوط به حافظ است. این دسته از تحقیقات براى گفتمان حافظ‌ شناسی، افزودۀ معرفتی به همراه می‌آورند.
اما دستۀ دوم، پژوهش هایی هستند که از حافظ اعتبار می‌گیرند یا حافظ را به مدد می‌ طلبند برای اینکه معرفتی را گسترش دهند. در این دسته از پژوهش‌ ها، حافظ صرفاً یک نمونۀ آزمایشی یا شاهد مثالی است برای معرفی یک نظریه از طریق کالبدشکافی وتشریح؛ درست مثل کالبدی که برای تشریح در آزمایشگاه به‌کارگرفته مى شود، متن حافظ نیز به‌کار گرفته می‌شود تا مقاصدی را برای پژوهشگر حاصل کند. پژوهنده از حافظ به‌ مثابۀ یک نمونۀ متن کانونی در فرهنگ بهره می‌گیرد و دست کم سه انگیزه در کاراو هست: نخست این که به خوانندگان فارسی زبان، یک نظریه رابا بهره‌گیری از مقبولیت مقام و موقعیت حافظ معرفی کند. دومین انگیزه، آزمودن نظریه با متن حافظ است و نتیجه‌اش این می‌شودکه مثلاً نظریۀ الف برای فهم متن حافظ کارآمد است. انگیزۀ سومنیز غالباً برای مقاصد آموزشی است که می‌ خواهد آموزاندننظریه را به دیگران بر اساس حافظ به‌ کار ببندد. عمدتاً چنین پژوهش‌ هایی نوعی تکلیف آموزشی یا تحصیلی محسوب می‌شوند. بیشتر پژوهش‌های انتقادی پیرامون حافظ، از نوع دوم وسوم هستند، یعنی آزمایشی و آموزشی.
متأسفانه مخالفان با نظریۀ ادبی، این تکالیف تحصیلی را دست‌آویز ساختند تا وانمود کنند که نظریۀ ادبی از اساس ناکارآمد است به‌ ویژه برای ادبیات کلاسیک ما. غافل از اینکه بازخوانی اَبَرمتن‌ های فرهنگی و متن‌ هایی که بر صحیفۀ فرهنگ ماندگار هستند، امری است محتوم و ناگزیر.
دکتر فتوحی در پایان این پرسش را مطرح کرد که:‌ اما ارزش بازخوانی حافظ با نظریه‌های ادبی چیست؟ آیا این خوانش‌ها باعث ارتقای مرتبۀ حافظ در جامعه می‌شوند یا خیر؟
هر معرفت فراگیر نوینی طبعاً کلان‌ نمادها و اَبَرنشانه‌ های فرهنگ را بازخوانی می‌ کند و ما را به بازاندیشی در سنت، زندگی ونمودهای فرهنگی مان فرامی‌خواند. اينكه یک سوژۀ فرهنگی مثل متن حافظ با هر جنبش فکری تازه‌ای به کانون چالش‌های فرهنگی و فکری می‌آید، بختِ بلندی است برای پایداری و تداوم آن متن. حافظ با هر تحول فکری این بخت را می‌ یابد که به محمل بحث و فحص‌ های نوین بازگردد و افق‌های تازه‌ای به روی فرهنگ و هویت ما بگشاید.
او گفت: دیوان حافظ در زبان فارسی یک متن نمادین‌ شده و شبه‌ مقدس است که از فرهنگ و هویت ایرانی نمایندگی می‌ کند. به تعبیری حافظ، حافظۀ ایرانی و فارسی‌ زبان‌ هاست. طبیعی است که گفتمان‌ های مسلط فکری، فرهنگی و سیاسی ناگزیر باشند مواضع خودشان را با کلان‌ نماد فرهنگى تنظیم کنند. نظریۀ نو و معرفت نو، امکان فهم تازه از حافظ را گسترش می‌دهد و باعث پیوند بیشتر گروه‌ های اجتماعی با شعر حافظ می‌شود، مشروط بر این‌ که محقق حافظ را به خوبی بشناسد. نظریه‌ها و اندیشه‌های فکری نو، افق‌هایی به روی بازنویسی متون کلاسیک می‌گشایند و تصویر جدیدی از آثار کهن به فرهنگ عرضه می‌کنند، و سبب تولید محصولات فرهنگی و هنری ازقبیل نمایش نامه، فیلم، موسیقی، نقاشی و ... می‌ شوند.
همین محصولات فرهنگی نو موقعیت تازه‌ای به آثار کلاسیک و اَبَرمتن‌ هادر جامعه می‌ دهند و هم‌ چنان آن‌ها را به متن‌ های نمادینِ محل توافق فرهنگی و هویتی بدل می‌کنند و آن‌ها را در کانون فرهنگ نگاه می‌ دارند.
ایشان در خاتمه گفت: شور و شوق ادراکات تازه از حافظ تا امروز نگذاشته است که خوانندگان به "حافظ بسِ" ادیبان بزرگ ما توجه کنند و ماجرای حافظ همچنان پایان‌ ناپذیر مانده است وخواهد ماند. حافظ از آن‌ رو که اَبَر نمایندۀ فرهنگ ما و یک متنشبه‌مقدس است، در مرکز چهارسوی نظریه‌های ادبی و فکری وفلسفی قرار دارد و جامعه نمی‌ تواند نسبت به متن شبه‌ مقدس خود خاموش باشد. خود حافظ نیز می‌گوید: «گوهری دارم وصاحب‌نظری می‌جویم» و هم او می‌‌گوید که: «به قدر دانش خودهر کسی کند ادراک». ما نیز می‌گوییم:

حافظ سخن بگوی که بر صفحۀ جهان
این نقش ماند از قلمت یادگار عمر

شماره روزنامه:7030
این مورد را ارزیابی کنید
(2 رای‌ها)
آخرین ویرایش در دوشنبه, 21 مهر 1399

موارد مرتبط