چاپ کردن این صفحه

ديرياب اما لذت بخش  

توسط اسماعیل عسلی/ سردبیر روزنامه عصرمردم 18 آبان 1400 253 0
سرمقاله "اسماعیل عسلی" 19 آبان 1400          ديرياب اما لذت بخش

عدالت انگيزه بخش ترين ، پرچالش ترين و در عين حال ديرياب ترين مفهومي است که اگر چه تمامي انسان ها به آن مي انديشند و به خاطر آن تلاش مي کنند و حتي جان مي دهند اما هميشه بر سر مصاديق آن دعوا دارند . گاهي بين عدالت براي من و عدالت براي ما فاصله اي نجومي وجود داشته و دارد ؛ لذا اگر بخواهيم با نگاه نقادانه به قوانين اساسي تمامي کشورها نگاهي توام با انصاف داشته باشيم درمي يابيم که با تغيير روحيات مردم و ارتقاء سطح اگاهي آنها هر قانوني با طعم عدالت ، قابليت تحول و کمال را دارد . گاه آنجا که مي خواهيم تفاوت ها را در قانونگذاري لحاظ کنيم به گرداب تبعيض مي افتيم و گاه آنجا که مي خواهيم خود را از منجلاب تبعيض رهايي بخشيم ، تفاوت ها را ناديده مي گيريم . عدالت هر چه باشد برابري نيست چرا که با يکسان فرض کردن انسان ها ناگزير از ناديده انگاشتن تفاوت ها هستيم .
هر انساني خواستار اين است که از جنبه هاي گوناگون مورد ارزيابي قرار گيرد و قانوني ويژه خود داشته باشد تا تلاش هايش بدون اجر و مزد نماند . مرزهاي شناخته شده بين قاعده و استثناء بسيار گيج کننده است . در همين جامعه ي خودمان گاه استثناء قاعده را به حاشيه مي راند چرا که اقليتي که با يکديگر از جهات گوناگون احساس خويشاوندي مي کنند و خانواده اي بزرگ را تشکيل داده اند ؛ براي تضمين دوام و بقاي خود اکثريت را به حداقل ها مشغول مي دارند . اگر چه عدالت در مدينه فاضله اي که انديشمندان و حکما آن را ترسيم و تصور کرده و مي کنند جايگاه ويژه اي دارد اما همين عدالت زماني که در حصار فرهنگي باليده شده در جغرافيايي خاص قرار مي گيرد سمت و سويي متفاوت پيدا مي کند . تقريبا همگان به وجود زندان زمان و مکان براي تمامي انسان ها باور دارند لذا تعريفي که در هر زمان و در هر مکان از عدالت ارائه مي شود يکسان نيست . در زمان رواج استعمار به سربازان کشورهاي استعمارگر مي گفتند اين که شما ساکنان يک کشور مستعمره شده را طوري کنترل کنيد که بتوان آنها را چاپيد ، عدالت است و ظلم اين است که چنين کاري را نکنيد . سپاهيان عثماني به هر کشوري که حمله مي کردند ، زنانشان را به اسارت مي بردند و از آنها به عنوان کنيز استفاده مي کردند زيرا بر اين باور بودند که چنين ميراثي از گذشته به آنها رسيده و از آنجايي که همواره هاله اي از تقدس پيرامون آنچه پيشينيان بدان پاي بند بودند وجود داشته ، تخطي از آن به احساس گناه منجر مي شده است لذا آن را عين عدالت مي دانستند در حالي که هم اکنون چنين رفتاري وحشيانه و سبعانه توصيف مي شود .با اين وصف در همين زمان نيز شاهد ظهور و بروز انواع به بردگي گرفتن ها در قالب رفتارهايي ديگر هستيم . پيروان فرقه هاي مدعي اخلاق مداري که در هواي مرادي و مريدي تنفس مي کنند از مريدان برده مي سازند و در نقطه مقابل ماديگرايان از ثروت بتي ساخته اند که پرستندگان زيادي دارد و هر کدام نيز تعريفي خاص خود از عدالت دارند . زماني بود که در عربستان سقف سني خاصي که طبيعت بر آن مهر تاييد بزند براي ازدواج دختران وجود نداشت ، چنين عدالتي را محيط خشن صحرا به مردم تحميل کرده بود . به 2000 سال قبل بازمي گرديم که برده داري قانون بوده و هيچ کس حق ايستادگي و مخالفت در برابر آن را نداشته است . طبيعتا در آن زمان تنبيه برده اي که از خانه ي ارباب خود مي گريخته امري عادي جلوه مي کرده و معلمان اخلاق و پيشوايان امور معنوي مردم هم نهايت کاري که از دستشان برمي آمده اين بوده که بگويند با بردگان خوشرفتاري کنيد يا براي تبديل گناهان خود به حسنه آنها را آزاد کنيد . به اکنون بازمي گرديم و به قانوني بين المللي بنام حق وتو نظري دقيق مي اندازيم و با خود مي انديشيم که بر چه اساسي تنها چند کشور حق وتو کردن و خط بطلان کشيدن بر مصوبات شوراي امنيت را دارند ؟ و پاسخي دريافت نمي کنيم.
وقتي به کتاب لغت و قاموس نامه ها مراجعه مي کنيم مي خوانيم که عدالت يعني رعايت تعادل براي جلوگيري از بي نظمي . در واقع اگر بي عدالتي به شورش و بي نظمي منجر نمي شد شايد فرمانروايان ضرورت آن را احساس نمي کردند .
ساقي به جام عدل بده باده تا گدا / غيرت نياورد که جهان پر بلا کند !
اين که مي گويند : عدالت يعني هر چيزي در جاي خودش باشد در جامعه ما طرفداران زيادي ندارد . گاه چنين مفهومي در پيچ و خم واگذاري مسئوليت ها به سخره گرفته مي شود و باب توجيه براي اين که هر کسي بگويد من در جاي خودم هستم باز است . و شگفت انگيز اين که اغلب جنگ ها در دنيا بين کساني رخ مي دهد که هر دو طرف ادعاي شايستگي و به جاي خود بودن دارند و شگفت انگيزتر اين که اغلب ، کساني در چنين منازعاتي قرباني مي شوند که از قدرت درک مفهوم عدالت و بي  عدالتي عاجزند ! دور زدن عدالت در سيستم هاي گوناگون حکومتي پديده ي رايجي است ! مثلا در همين آمريکا که ظاهرا دمکراسي حرف اول را مي زند مردم رئيس جمهور خود را مستقيما انتخاب نمي کنند و نمايندگان الکترا که ورود آنها به مجلس فرايندي خاص دارد از طرف مردم رئيس جمهور را انتخاب مي کنند . مي گويند اين حقه را براي اين سوار کرده اند که رنگين پوستان نتوانند تاثير گذاري بالايي براي تعيين سرنوشت خود داشته باشند . کمونيست ها هم با تشکيل کنگره هاي حزبي راه را بر اکثريت مي بستند و مي بندند . لذا مي رسيم به اين نقطه که بگوييم عدالت را نبايد تعريف کرد چرا که در پروسه تعريف از عدالت ، هزاران حقه بازي صورت مي گيرد . عدالت را بايد حس کرد . ولي نکته اينجاست که براي حاکم کردن عدالت بايد وجدان داشته باشي . احساس عدالت مانند احساس هم سرنوشتي است . احساس هم سرنوشتي نيازمند تسخير دلهاست و براي تسخير دلها راهي جز عدالت محوري نيست . احساس هم سرنوشتي مردم را منصف و قانع به حق خود بار مي آورد . اگر عدالت مصداق عيني و نه ذهني داشته باشد فرق بين تفاوت با تبعيض کار دشواري نيست و حقوق بشر به مسلخ نمي رود و استثناء جاي قاعده را نمي گيرد . واسفا که چه ديرياب و لذت بخش است اين عدالت .

شماره روزنامه:7336
این مورد را ارزیابی کنید
(1 رای)
آخرین ویرایش در سه شنبه, 18 آبان 1400

موارد مرتبط