چاپ کردن این صفحه

ضرورت نگاه به درون  

توسط اسماعیل عسلی/ سردبیر روزنامه عصرمردم 26 آذر 1400 272 0
سرمقاله "اسماعیل عسلی" 27 آذر 1400               ضرورت نگاه به درون

تحولات فرهنگي همواره به عنوان يکي از پيوست هاي هر انقلابي مطرح بوده و انقلاب ايران نيز از اين قاعده ي نانوشته مستثني نبوده است ، اما اين که در فرآيند ايده پردازي ها براي تحقق انقلاب فرهنگي چه اقداماتي صورت گرفته و چه نتايجي حاصل گرديده جاي بحث فراواني وجود دارد اساسا تاکيد بر ضرورت انقلاب فرهنگي سر در آبشخور ناسازگاري هايي داشت که از تفاوت ديدگاه ها و راهکارها ناشي مي شد . ضمن اين که تعيين تکليف مدعيان سهم خواهي براي ايفاي نقش در اداره ي کشور نيز مي توانست به عنوان يکي از خروجي هاي تحولات فرهنگي مطرح باشد اگرچه بحث تحولات فرهنگي حتي پيش از پيروزي انقلاب نيز به عنوان دغدغه اي عمومي مطرح بود اما شوراي عالي انقلاب فرهنگي به رياست بالاترين مقام اجرايي کشور در 19 آذرماه سال 63 با اهداف زير تشکيل گرديد :
1 – گسترش و نفوذ فرهنگ اسلامي 
2 – تزکيه محيط هاي علمي ، فرهنگي و نفي مظاهر و آثار غربزدگي
3 – تحول دانشگاه ها ، مدارس و مراکز فرهنگي و هنري براساس فرهنگ اسلامي 
4 – تعليم سواد ، تقويت و بسط روح تفکر و علم آموزي
5 – حفظ و احياء و معرفي آثار اسلامي و ملي
6 – نشر افکار و آثار فرهنگي انقلاب اسلامي 
با تعيين سرفصل وظايف شش گانه ، تدوين سياست هاي راهبردي کشور در زمينه هاي مختلف فرهنگي بر عهده شوراي عالي انقلاب فرهنگي گذاشته شد . ولي از آنجايي که به هم ريزي قالب ها و رفتارهاي نهادينه شده از يک سو هزينه بر بود و از سويي ديگر مجريان و کارگزاران نمي توانستند امور کشور را معطل گذاشته و منتظر بيانيه ها و مصوبات شوراي عالي انقلاب فرهنگي بمانند ، همواره شاهد چالش هايي براي اجرايي کردن منويات شوراي عالي انقلاب فرهنگي بوده ايم ضمن اين که هر نهاد و سازمان و وزارتخانه اي با توجه به ديدگاه هاي فردي و اقتضائات و ظرفيت هاي خود به اجراي سليقه اي مصوبات شوراي عالي انقلاب فرهنگي مي پرداخت . هر چند نهادهاي سنتي نظير حوزه هاي علميه ، اوقاف و امورخيريه ، هيأت ها و تشکل هاي سنتي مردم نهاد احساس مي کردند تنها وزارتخانه ها و سازمان هايي مکلف به پيروي از راهبردهاي شوراي عالي انقلاب فرهنگي هستند که به زعم آنها پيش از انقلاب دچار استحاله شده و تحت تاثير فرهنگ غربي قرار داشته اند . به همين دليل شوراي عالي انقلاب فرهنگي هم به اين دليل که اعضاي آن هر کدام براي خود شاني قائل بودند که مانع قرار گرفتن آنها در مداري مشترک مي گرديد و از قدرت همپوشاني بالايي برخوردار نبودند و مصوبات آنها نيز از ضمانت اجرايي بالايي برخوردار نبود و همچنين برخي از کانون هاي علمي و فرهنگي نه تنها حرف شنوي نداشتند بلکه به مصوبات و خروجي اين شورا ايرادهاي اساسي وارد مي کردند ، اين شورا نتوانست در مسير هدف گذاري شده حرکت کند و کار چنداني از پيش ببرد .بگذريم از اين که برخي از اعضاي شوراي اوليه سالها بعد جبهه هاي فکري مستقلي براي خود تشکيل داده و در فضاي بيروني و مجازي و رسانه اي مخاطبان فراواني براي خود دست و پا کردند !
اکنون ، وقتي که از بالا به وضعيت جامعه نگاه مي کنيم و کاستي هاي فرهنگي را مي بينيم متوجه مي شويم که تعدد نهادهاي فرهنگي با بودجه هاي سرسام آور که براي خود کوهي را تشکيل داده اند ، موش زاييده اند يعني خروجي هزينه هاي کلان فرهنگي در داخل کشور قابل اعتنا نيست و نمود و بازخورد چنداني ندارد . مسئله اي که در اين ميان مطرح است اين است که ابتدا قرار بود نظريه پردازان فعال در حوزه فرهنگي در داخل کشور براي خنثي سازي همجه سکولاريسم و اومانيسم به پرسش ها و شائبه هايي که غرب مطرح کرده پاسخ هايي برآمده از فرهنگ بومي بدهند ولي نه تنها چنين اتفاقي نيفتاد بلکه عملکردهاي بي نتيجه که با هدف گذاري هاي فرهنگي مغايرت داشت منجر به طرح پرسش هاي تازه اي شد که به خيل پرسش هاي پاسخ داده نشده افزود.
پروسه ي گفتمان سازي به عنوان يکي از اجزاي پازل انقلاب فرهنگي که بايد در داخل با محوريت دغدغه هاي اولويت دار دنبال مي شد ، در کوران يکجانبه گرايي و تماميت خواهي به محاق رفت و ريزش ها و رويش هايي را در حوزه هاي نظري ، هنري و علمي به دنبال داشت .
اتفاق شگفت انگيزي که ظرف سال هاي گذشته تا هم اکنون با اوج گيري و گسترش فضاي مجازي رخ داده طرح شائبه هايي پيرامون برخي باورهاي جا افتاده اي است که نهادهاي سنتي داعيه دار و مبلغ آن بوده اند . شما تصور کنيد که ما از ابتدا قرار بود اومانيسم و سکولاريسم را در منازعه اي فرهنگي به چالش بکشيم و به پرسش هايي که غرب مطرح کرده ، پاسخ هايي بومي و مبتني بر فرهنگ اسلامي بدهيم اما اکنون پرسش ها متوجه برخي از پارادايم هاي تاريخي و باورهايي است که ظرف قرن ها در جامعه ما شکل گرفته و با نيازهاي روزآمد همخواني ندارد . در واقع ما به نوعي خود درگيري فرهنگي ناشي از تنزل شاخص هاي معنوي علي رغم انتظار معقولي که از انقلاب فرهنگي داشته ايم مبتلا شده ايم .
در حال حاضر به جايي رسيده ايم که قبل از صف آرايي در برابر هجمه هاي بيروني ، نيازمند گفتمان سازي در درون براي برطرف کردن شائبه هاي ايجاد شده هستيم . بخشي از اين شائبه ها سر در آبشخور عملکردها ي غير کارشناسانه در حوزه هاي اجتماعي و اقتصادي و سياسي دارد و بخشي ديگر از آثار رسوب پرسش هاي پاسخ داده نشده اي است که سالها پشت سد سکوت و انتظار انباشته شده اند ؛ به تعبيري ديگر ما هنوز بخشي از بدهي ايجاد شده در روند گام هاي اوليه را نپرداخته ايم لذا نمي توانيم با سرعتي مطلوب گام هاي بعدي را برداريم . شايد مشکل اصلي اين باشد که مطالبات معيشتي ، مطالبات فرهنگي را به محاق برده و از اولويت انداخته است . هر چند بايد اعتراف کنيم که متوليان امور فرهنگي ظرف اين سالها درک واقع بينانه اي از مفهوم تبليغ و تبيين نداشته اند . مشکل بعدي اين است که بسياري از مخاطبان را با کژتابي ها و رفتارهايي که ايجاد دافعه مي کند دو دستي به تريبون هايي تقديم نموده ايم که در جبهه ي مقابل صف آرايي کرده اند . روبرو بودن با بحران مخاطب براي مبلغين و کانون هاي رسمي که در حوزه فرهنگ جريان سازي مي کنند ، موجب گرديده که تزريق پول به نهادهاي فرهنگي تحت هر عنواني چاره کار نباشد . هر چه هست به نظر مي رسد که ما در حال حاضر نيازمند نگاه به درون براي آسيب شناسي فعاليت هاي تبليغاتي و هنجارمند کردن مطالبات فرهنگي با اتکا به داشته هاي تمدني صرف نظر از مرزبندي هاي تاريخي هستيم . آيا حساسيت نسبت به اختصاص بودجه هاي کلان به برخي نهادهاي داعيه دار فعاليت فرهنگي بيانگر خروجي اندک و تاثيرگذاري پايين اين گونه نهادها نيست ؟

شماره روزنامه:7368
این مورد را ارزیابی کنید
(1 رای)
آخرین ویرایش در جمعه, 26 آذر 1400

موارد مرتبط