چاپ کردن این صفحه

براي يگانه قهرمان ملي  

توسط محمد عسلی/ مدیرمسئول روزنامه عصرمردم 06 دی 1400 260 0
سرمقاله "محمد عسلی" 7 دی 1400          براي يگانه قهرمان ملي

از سربازي تا سرداري گذر از راههاي سخت و دشواري است که جز از جان گذشتن و به جانان انديشيدن راهي نيست.
وقتي از هيچ چيزي نترسي خاتم سليماني مي شوي، نگيني درخشان در حلقه هاي انگشتري هزاران بل ميليون ها دوستداري که افتخار سرداري تو را براي ميهن اسلامي با عشق و شور پذيرفته اند.
تو آن بودي که در راه عشق جان باختي و با بلا ساختي و در آخر خود را از خودي خود بپرداختي. زيرا عشق نه سرسري است که از سر به در شود و مهري که در دل تو افتاد براي مردم مظلوم، عارضي نبود که جاي دگر شود.
در وجود تو عشقي بود که به گفته حافظ با شير همزمان و جان به در شود.
راستي تو از کجا به کجا رسيدي که چنان معراجي را پشت سر گذاشتي؟ آري تو که دروازه هاي بسته دل پير و جوان و کودک و نوجوان را گشودي و در آن مسکن گزيدي؟ که بودي که هنوز ناشناخته اي؟
اي يار؟ اي دلدار، از فراز جت هاي جنگنده چشمان نافذت خورشيد را نشانه مي رفت و به هر مرزي که مي رسيدي پرچم فتح در دست داشتي.
نام تو در کوچه بازارهاي حلب در جاي جاي خون چکان يمن، در سايه سار زيتون هاي سوريه در حصار صهيونيست ها و در مرزهاي رها شده از خيانت و جنايت هاي داعش، پيام فتح را در ذهن و زبان مردم نشانه بود. و چون نوچه هاي دلواپس تسليم، از پس تو برنيامدند.
ترامپ و تمامي تجهيزات نظامي اش تو را نشانه رفتند تا در قمارخانه ها بازندگان نفت و گاوهاي شيرده سر کيسه را شل کنند تا اقتصاد آمريکا جاني تازه بگيرد و استعماري از نوع سوم بي سر و صدا جا انداخته شود و دوباره و چند باره جنگي منطقه اي اسلحه هاي خريداري شده را به مصرف رسانند تا باب معامله اي ديگر باز شود و خاورميانه جديد تحقق پيدا کند.
اي يار! اي يگانه ترين يار! هر آمدني را رفتني است و تو چنان رفتي که آمدي. چنان کردي که بودي. در تو، تمامي نشانه هاي اخلاص و رودهاي صداقت جاري بود.
سربازي بودي که پس از سرداري به سربازي قناعت کردي. حتي به وصيّت براي نشانه اي پس از شهادتت، تا همه بدانند که نام و نشان ها و مدال ها و ستاره ها افتخاري و غنيمتي براي تو نبود و تو همان سربازي بودي که بي محابا و جان برکف، تمامي سدها را مي شکستي و به جلو مي رفتي، آنقدر به جلو رفتي که هيچ گلوله و سلاحي نمي توانست قدم هاي استوارت را سست کند. و تنها يک قدرت جهاني تو را از پشت و ناجوانمردانه به زمين انداخت.
هرچند از اين شهادت به افتخاري عظيم نائل شدي اما دست افتاده و انگشتري درخشان تو ميليون ها دست بلند را در فضاي دارالاسلام بالا برد و شهادت تو پيام آور روح بالنده  ات شد تا آنان که نام تو را به ياد داشتند و نداشتند بدانند که بودي که به چنين بزرگي رسيدي
اي مرد! اي سردار! اي سليماني خردورز جبهه هاي حق! بدان که در خانه هاي تهي از سياست بازي، نام تو در زواياي دل هاي خانه نشيناني اين چنين نسل اندر نسل تا قرن ها که تاريخ نويسان بنويسند از قهرماني ها، از مهرورزي ها، از مردم دوستي ها، نام تو در صدر ميرا ث هاي ماندگار نقش مي بندد.
ترامپ هاي قمارباز رفتند و عنقريب از صحنه تاريخ جهان گم مي شوند، سلاح ها و موشک ها هم در انفجارهايي چونان برگ درختان پائيزي فرو مي ريزند اما خون تو همچون خون پاک دلاوران سرزمين مان مي روياند قامت سروقداني که در دفاع از اين آب و خاک حسين گونه در صفوف ناگسستني خاک خوب چند هزار ساله مان را پاسداري مي کنند.
اي سرباز گمنامي که از پس سالها شجاعت و درايت چونان خورشيدي از پس ابرهاي تيره نمايان شدي و به يکبار رفتنت همانند بودنت حماسه اي عظيم به پا کرد. بدان که افتخار سربازان را به نامت پيوند زدي و سربازي را تعريف جامع کردي براي همه دوران هاي تاريخي. بماناد و بماني چنانکه مي ماني با ماندني هايت.
والسلام

شماره روزنامه:7377
این مورد را ارزیابی کنید
(1 رای)
آخرین ویرایش در دوشنبه, 06 دی 1400

موارد مرتبط