چاپ کردن این صفحه

گر آنها که مي گفتمي کردمي!  

توسط محمد عسلی/ مدیرمسئول روزنامه عصرمردم 20 دی 1400 263 0
سرمقاله " محمد عسلی" 20 دی 1400         گر آنها که مي گفتمي کردمي!

موريس مترلينگ سالها بر روي زندگي مورچگان، موريانه و زنبور عسل مطالعه کرد. حاصل اين مطالعات سه کتاب به نام هاي «مورچگان، موريانه ها و زنبورهاي عسل» بود.
نتيجه تمامي اين پژوهش ها آن بود که آنها بدانچه براساس غريزه و تجربه فهم مي کنند، عمل مي کنند.
چه بسا نويسندگان و دانشمنداني سراغ داريم که نصايح و سخنان حکمت آموز آنها براي خوانندگان بديع و تازه، دلچسب و عقلايي و حاصل يک عمر مطالعه است اما خود به آنها عمل نکرده اند.
ژان ژاک روسو هر چند کتابي نوشت به نام «اميل در آموزش و پرورش» و مکتب ناتوراليسم «طبيعت گرايي» را بنا نمود اما فرزندان خود را به پرورشگاه سپرد و آنها را از آنچه نوشته بود محروم کرد و بعدها کتابي به رشته تحرير درآورد به نام «اعترافات» و خطاها و گناهان خود را در آن برشمرد.
چه بسا معلمان اخلاق، سخنرانان و وعاظي در اين دوره و زمانه سراغ داريم که بدانچه مي گويند عمل نمي کنند.
سعدي خودمان نيز در اين مورد شعري مانا و بديع سروده که مطلع آن اين است:
«دعوي مکن که برترم از ديگران به علم
چون کبر کردي از همه نادان فروتري
باري درخت علم ندارد به جز عمل
با علم اگر عمل نکني شاخ بي بري
علم آدميت است و جوانمردي و ادب
ورنه ددي به صورت انسان مصوري...»
امام علي(ع) در باب علم مي فرمايد:
«العلم والعمل توأمان اذا افترقا، احترقا...»
[علم و عمل با همند. چون يکي جدا شد، هر دو از ميان مي روند]
و در سخناني ديگر مي فرمايد: «العلم علمان، علمٌ مسموع و علمٌ مطبوع»
[علم دو گونه است، علم شنيده شده يا علم تحصلي و علم به دل نشسته و مطبوع]
علم مطبوع علمي است که در عمل مفيد واقع مي شود.
متأسفانه درد جامعه ما همين بي عملي است نسبت به آنچه مي دانيم و به آن عمل نمي کنيم.
شالوده و بنيان آموزش و پرورش و علوم دانشگاهي ما به ويژه در علوم انساني بر اساس حافظه محوري است. همه ما متکلم وحده هستيم، حرف هاي خوبي مي زنيم اما به آنها عمل نمي کنيم. بيشتر از آنکه تصور کنيم بعد از پايان تحصيلات هر آنچه خوانده ايم و براي کسب مدرک در آزمونها شرکت کرده ايم. فراموش مي کنيم و از يادمان مي رود. زيرا در عمل ديده نشده و يا شرايط براي عملي شدن آن فراهم نبوده است. حرف هاي شعاري و شعارزدگي آفت جامعه ماست زيرا تحقق يافتن آنها منوط به شرايطي است که به عمل درآيد و شوربختانه يا شرايط براي عملي شدن آنها فراهم نيست و يا اصولاً عملي نيستند.
يک ضرب المثل قديمي در فرهنگ ما از گذشته و حال به کرات شنيده مي شود که حرف، باد هواست. اين ضرب المثل حاصل تجربه است.
چرا حرف بايد باد هوا باشد. زيرا از همان دوران کودکي و زماني که زبان باز کرده ايم حرف هاي زيادي شنيده ايم که بيشتر بازدارنده بوده اند و نه پيش برنده.
فعل نفي مانند نکن، مرو، ننشين، ندو، نبين و امثالهم به عنوان روش هاي سنتي تربيتي از جانب اولياء و مربيان شنيده ايم و بعضاً به آن عمل نکرده ايم. زيرا به احساس و نياز ما در آن دوران که دوران تلاش، حرکت و ذوق پريدن است پاسخ منفي داده شده. وقتي مربيان و معلمان و اولياء ما به آنچه به ما گفته و مي گويند خود عمل نمي کنند، يادگيري ها در عمل مفيد واقع نمي شوند.
همين مديران و نمايندگان ما خود در اين مدارس و با همين روش ها تربيت شده اند. به همين دليل حرف زياد مي زنند اما به ندرت به آنچه وعده و وعيد مي دهند، عمل مي کنند.
فرهنگ عمومي و سنت هاي ديني و اخلاقي مي بايد حاصل ارزش هاي تأثير گذارنده باشد و در عمل از نسلي به نسل ديگر منتقل شده باشد.
به عنوان مثال: مهمان نوازي يک فرهنگ ديرپا در ميان ايرانيان است زيرا از گذشته هاي دور تاکنون عملاً در بين خانواده ها جاري و ساري بوده است و متأسفانه دروغ هم ريشه اي کهن دارد تا به آنجا که داريوش شاه هخامنشي در کتيبه هاي ميخي به جاي مانده، از اهورامزدا درخواست کرده کشورش را از دروغ و خشکسالي بري کند.
دروغ هرچند پسنديده و جايز نيست اما در بسياري مواقع براي فرار از عقوبت و مجازات و يا براي کسب منافع و فريب و کلاهبرداري و تبرئه از پرس و سئوال بيان مي شود و سهل الوصول است. در قوانين جزايي و مدني ما نيز صرف دروغ گفتن جرم نيست مگر آنکه در عملي شدن خلاف و يا گناهي مؤثر واقع شده باشد.
تمامي اين رفتارها و حرکاتي که منجر به بي اعتمادي جامعه از مسئولان و آحاد مردم مي شود ريشه در سخنان فريبنده و غيرعملي دارد.
در قرآن کريم آمده است «ويلٌ للمطففين، ويل لِکل همزه لمزه، ويلٌ للمکذبين...»
[واي به حال کم فروشان، واي به حال بدزبانان هرزه گوي، واي به حال دروغگويان...]
اما اگر اين باورهاي مسلماني در عمل ديده مي شد جامعه اي سالم و بهشتي مي داشتيم. آفت هاي جامعه ما و هر جامعه ديگري در هر جاي جهان، علم بي عمل است.
از اين رواست که سعدي در قرن هفتم مي گويد:
«گر آنها که مي گفتمي کردمي
نکوسيرت و پارسا بودمي...»
والسلام

شماره روزنامه:7387
این مورد را ارزیابی کنید
(1 رای)
آخرین ویرایش در دوشنبه, 20 دی 1400

موارد مرتبط