چاپ کردن این صفحه

امواج مخاطب ربا  

توسط اسماعیل عسلی/ سردبیر روزنامه عصرمردم 20 دی 1400 256 0
سرمقاله "اسماعیل عسلی" 21 دی 1400             امواج مخاطب ربا

در کنار جنگ هاي نظامي ، رقابت هاي اقتصادي ، جنگ آب و اختلافات مرزي ، امروزه جنگ ديگري هم در فهرست منازعات انساني قرار گرفته که با محوريت مخاطب ربايي دنبال مي شود، زيرا در عصر ارتباطات فراگير ، همه مي خواهند شنونده و بيننده ي بيشتري داشته باشند تا بتوانند کالاهاي فرهنگي و صنعتي خود را به آنها بفروشند و هوادارجمع کنند. تکنولوژي هم تمام قد در خدمت ارتباطات فراگيرانساني قرار گرفته و ابداع کنندگان اين تکنولوژي نيز در رديف ثروتمندترين ها هستند و رقابت بر سر داشتن بيشترين مخاطب حتي به زاويه ي خانه ها نيز کشيده شده است . بر اين اساس اصوات ، خطوط ، عکس ها  و تصاوير متحرکي که متناسب با سلايق گوناگون برنامه ريزي و تدارک ديده شده ، در خدمت بزرگترين شاخصه ي انساني که برقراري ارتباط باشد ، قرار گرفته است . امروزه داشتن مخاطب در کنار ثروت ، دانش ، قدرت بدني ، قدرت بيان و هنر ، بيش از هر زمان ديگر يک امتياز به حساب مي آيد زيرا عصر ، عصر ارتباطات هزار سويه است و اينطور که به نظر مي رسد دوران متکلم وحده بودن به سر آمده و در عرصه سياسي نيز مخاطب ربايي حرف اول را مي زند .
امروزه دغدغه ي اصلي سياستمداران ، بازرگانان ، هنرمندان ، دانشوران و انديشه ورزان اين است که هر روز و هر لحظه بر تعداد مخاطبان خود بيفزايند و از اين رهگذر به شهرت ، موقعيت و ثروت برسند . مخاطب تنها کسي نيست که مي شنود و مي بيند ، بلکه کساني که کالا مي خرند نيز مخاطب به شمار مي آيند . از اين رو در اين شرايط هرکسي مخاطب بيشتري داشته باشد ، موفق تر است . زماني بود که صدا و سيما با يک و دو کانال ميليون ها مخاطب داشت اما هم اکنون با داشتن بيش از 100 کانال تلوزيوني و چندين کانال راديويي بسياري از مخاطبان خود را از دست داده زيرا به خاطر رعايت چارچوب هاي مورد نظر خود ناگزير به ارائه ي تعريفي محدود از مخاطب است و قادر نيست بر اساس ذائقه هاي گوناگون توليد د اشته باشد. بنابراين طبيعي است که به موازات از دست دادن مخاطب ، شاهد اثرگذاري پايين آن باشيم .
گاهي شخصي با يک سخنراني سخيف و بي اساس و مغاير با عقل و منطق که بازتاب زيادي در فضاي مجازي دارد نه تنها مخاطبان خود را فراري مي دهد بلکه به طبقه اي که به آن تعلق دارد نيز لطمه وارد مي کند.
امروزه ديگر شيوه هاي سنتي نخ نما شده براي جلب مخاطب اعتباري ندارد. اصولا مديريت توليد کالاهاي فرهنگي بايد به جامعه شناسان و متخصصاني واگذار شود که قادر به درک ذائقه ي عمومي باشند . در همين راستا بهره گيري از حلقه هاي واسط براي ايجاد ارتباط و جلب مخاطب نيز به شيوه اي رايج تبديل گرديده است به طوري که سياستمداران کم مخاطب خصوصا در بازه ي زماني تبليغات انتخاباتي روي هنرمندان و ورزشکاران و سلبريتي ها سرمايه گذاري مي کنند و دل آنها را به دست مي آورند تا از اين رهگذر با به اشتراک گذاشتن مخاطبانشان ، توجه مردم را به خود جلب کنند . وقتي رونالدو که هزاران هوادار در دنيا دارد شيشه نوشابه اي که هنگام مصاحبه کنار دستش گذاشته بودند را کنار زد ميليون ها دلار به کارخانه توليد کننده آن نوشانه زيان وارد شد . اين مسئله نشان دهنده ي اهميت مخاطب ربايي است . يک خواننده محبوب پر مخاطب با پوشيدن لباسي با برند مخصوص تمامي مخاطبانش را به خريد و پوشيدن آن دعوت مي کند و ميليون ها دلار به جيب توليد کننده آن لباس مي ريزد.! گاهي يک نماينده مجلس با بر زبان آوردن جمله اي سخيف که نفرت عمومي را به دنبال دارد اکثر مخاطبان حوزه ي انتخابيه خود را از راي دادن پشيمان مي کند ؛ مخاطباني که با هزار ترفند شکار کرده است .
کساني که مخاطبان زيادي دارند بايد مراقب ذائقه ي عمومي و سطح دانش و فرهنگ مردم و حد و حدود مطالبات بر حق طبقات گوناگون اجتماعي باشند تا بعدها ناگزير به اصلاح و تکذيب گفته هايشان نباشند . ما در جهاني شيشه اي زندگي مي کنيم و بايد مراقب قسم حضرت عباس و دم خروس باشيم !. صاحبان تريبون بايد بدانند که اگر نبض مردم در دستتشان نباشد چه بسا هنگامي که مي خواهند مردم را بخندانند ، بگريانند و برعکس !! . در عصر ارتباطات ، مردم به صورت لحظه اي تغيير مي کنند و ناگهان يک خبر و فيلم مستند تمامي باورهاي نهادينه شده ي آنها را زير رو مي کند .گاهي دو رويداد غم انگيز که با فاصله ي اندکي اتفاق مي افتد روي اقبال مردم و يا پشت کردن آنها به يک جريان تاثير مي گذارد زيرا رسانه ها براي ارائه ي تفسيرهاي گوناگون از هر واقعه مترصد فرصت مناسب هستند. اگر امکانات کنوني را در چند دهه ي پيش داشتيم شاهد بسياري از رويدادهاي ناگوار نبوديم . در گذشته پيروان اديان و مذاهب و فرقه ها با پيروي کورکورانه از سردمدارانشان يکديگر را تکفير مي کردند و برخوردي توهين آميز همراه با انواع نسبت هاي ناروا به يکديگر داشتند اما امروزه ناگزيرند با سند و مدرک ، باورهاي يکديگر را به چالش بکشند .
اگر در گذشته براي هر پرسشي ديني يا علمي يک جواب ثابت وجود داشت در عصر ارتباطات براي هر پرسشي هزاران پاسخ وجود دارد که بسته به درجه ي متقاعد کنندگي آن مي تواند موجب ريزش و رويش مخاطبان کساني گردد که پاسخ هاي غيرمنطقي داده اند . امروزه هر کسي يک ميکروفن در اختيار دارد . برخي حرف ها ، به درد موزه ها مي خورد و مثل چراغ پيه سوز مي ماند که در برابر لامپ هاي ال اي دي امروزي پرتوي ندارد .امروزه اگر کسي مدعي همه چيز داني و علامه بودن شود ، جهانيان او را به سخره مي گيرند زيرا چنين کسي تمام آنچه که نمي داند و ديگران مي دانند را انکار کرده است. اين روزها اگر کسي دم از جد و آباء و نژاد و قوم و قبيله و تعلق به جغرافيايي خاص بزند ، آب دهانش را مي گيرند و به آزمايشگاه دي ان اي مي برند و سپس به او مي گويند تو ده درصد انگليسي هستي ، سي درصد آفريقايي ، چهل درصد آسيايي و 20 درصد آمريکايي !! حرف حساب هم جواب ندارد .
پايان سخن اين که به حکم ضرب المثل " هر که بامش بيش ، برفش بيشتر " ، کساني که مخاطب بيشتري دارند ، بايد بيش از مردم عادي مراقب حرف زدن خودشان باشند .جايگاه افراد ، مجوزي براي بر زبان آوردن هر سخني نيست ، زيرا حرف ها و ادعاها از طريق انواع وسايل ارتباطي دهان به دهان مي چرخد و مورد ارزيابي قرار مي گيرد . عمر تاثيرگذاري سخنان عوام فريبانه کوتاه شده و دل ها و ذهن ها هر روز در حال زير رو شدن است . مردم به دنبال هر سخني که مي شنوند ، منتظر نقد و تحليل هايي هستند که سوار بر امواج مخاطب ربا ، فضاي پيراموني کره خاکي را درمي نوردد . وقتي تمام دنيا شنونده هستند ديگر مهم نيست چه کسي فلان حرف را زده بلکه مهم اين است که چه چيزي گفته ! مراقب باشيد از اين به بعد ارزش و منطقي بودن حرفي که مي زنيد جايگاه شما را تعيين مي کند .

شماره روزنامه:7388
این مورد را ارزیابی کنید
(1 رای)
آخرین ویرایش در دوشنبه, 20 دی 1400

موارد مرتبط