چاپ کردن این صفحه

بلاي نفت  

توسط محمد عسلی/ مدیرمسئول روزنامه عصرمردم 24 دی 1400 229 0
سرمقاله "محمد عسلی" 25 دی 1400          بلاي نفت

بُرشي از خاطرات محرمانه امير اسدا... علم وزير دربار محمدرضا پهلوي، شاه معزول ايران
پنجشنبه 15 اسفند 1969
«امروز غروب، شاه با قيافه عبوس از اروپا بازگشت. مستقيما از فرودگاه به کاخ ملکه مادر رفتيم و من فرصتي يافتم که گفتگويي کوتاه با شاه داشته باشم.
در طول مدتي که شام صرف مي شد، قيافه شاه به علت وضع ناگوار مالي دولت و طرز رفتار کنسرسيوم همچنان گرفته بود...»
جمعه 16 اسفند
شاه خيلي خسته و کسل به نظر مي رسيد، طبعا مذاکرات نفت و وضع خزانه بر اعصابش تأثير گذاشته بود، وقتي نوبت شرفيابي هيأت مديره شرکت ملي نفت رسيد ناگهان منفجر شد و شروع به بدگويي از کنسرسيوم کرد ولي آنقدر عقل داشت که تهديداتش را با تحبيب درهم آميزد.
به قول سعدي:
«چو شمشير پيکار برداشتي
نگهدار، پنهان ره آشتي...»
مطالب کوتاه فوق الذکر بخش کوچکي از وابستگي خزانه دولت به درآمد نفتي در رژيم شاهنشاهي بوده است به گونه اي که اگر فروش نفت به هر دليل دچار وقفه مي شد و يا نرخ نفت پائين مي آمد دولت براي هزينه کرد نيازهاي ضروري هم به درد چه کنم گرفتار مي شد.
از سال 1745 که در فرانسه اولين چاه نفت کشف شد تا سال 1859 که اولين چاه در پنسيلوانيا استخراج گرديد 114 سال به طول انجاميد.
ويليام ناکسي دارسي ميليونر استراليايي در سال 1903 موفق شد در عمق 507 متري زمين در ايران به گاز برسد و کمي بعد به نفت.
از همان سال چتر استعماري انگليس و بعدها آمريکا و ساير کشورهاي پيشرفته اروپايي بر سر دولت و مردم ايران و ساير کشورهاي عربي نفت خيز منطقه خاورميانه سايه انداخت.
هرچند درآمدهاي نفتي بخش عمده اي از نيازهاي مملکت را تأمين مي کرد و در توسعه و عمران شهرها به ويژه پايتخت مؤثر واقع مي شد و به تبع آن با پالايشگاه ها و کارخانجات فرآوري هاي پتروشيمي و نفتي اشتغالات زيادي ايجاد گرديد اما به همان نسبت وابستگي به مهندسين و نيروهاي اعزامي از  انگليس، فرانسه، آلمان و آمريکا را افزايش داد و کنسرسيوم به وسيله شرکت هاي اکتشاف و بهره برداري تشکيل و به غارت منابع نفتي و گازي ايران دلمشغول شدند تا جايي که نياز به درآمدهاي نفتي روي سياست هاي داخلي و خارجي تأثير گذاشت و کار به آنجا کشيد که سفراي انگليس و آمريکا در انتصاب و انتخاب نخست وزير و ساير وزرا دخالت مي کردند و يا با انتصاب آن ها مخالفت مي کردند و به قول حاج سيد جوادي در کتاب نيوکليونميسم، استعمار نو جاي خود را به استعمار سنتي قديم داد و به قول زنده ياد جلال آل احمد در کتاب غرب زدگي، فرهنگ و سنت هاي بومي ما را تحت تأثير قرار داد به گونه اي که روشنفکران لائيک ما به تبعيت از روش ها و تبصره هاي غربي گرايشات نفي روح ديني را در آثار خود به خورد خلق الله دادند و جدايي دين از سياست را دامن زدند.
ناگفته پيداست که با آمدن پول نفت به خزانه دولت از همان اواخر سلطنت ناصرالدين شاه تا به اينک دست دولت هاي نظام شاهنشاهي و هم نظام جمهوري اسلامي به سوي خريداران نفت که عمدتاً سياست و اقتصاد را با هم گره مي زنند دراز شد و زمزمه هاي اقتصاد بدون نفت در رژيم جمهوري اسلامي توسط مسئولان به کرات به گوش رسيد.
مکي در کتابي پيرامون تاريخچه نفت و وقايعي که در ايران بر آن گذشته، عنوان نموده که: «نفت براي همه طلاست اما براي ما بلاست...»
چه کودتاها، قتل ها، فشارها و تهديدها و تحريم هايي که به علت استخراج و خريد نفت به ويژه در کشورهاي نفت خيز خاورميانه، آفريقا و آمريکاي جنوبي توسط استعمارگران اتفاق افتاده و چه غارت ها و اعمال سياست هاي ظالمانه اي که به انجام رسيده است.
تقريبا چندين بار ظرف چهار دهه گذشته کشور ما گرفتار تحريم هاي نفتي و اقتصادي در ابعاد وسيع معاملات و تعاملات خارجي بوده و هر جا اراده کرد ه ايم زير بار زور و تزوير نرويم بهاي سخت آن به ما تحميل شده است. زيرا استخراج و فروش نفت و فرآورده هاي آن به تمايل خريداران خارجي بستگي دارد که معمولا از يک سياست منفعت طلبانه و قلدرمآبانه تبعيت مي کنند و هنوز گزينه هاي تحريم و نظامي را روي ميز يا زير ميز براي تهديد و تسليم طرف مقابل دارند. همتي بايد و اراده اي جمعي که بتوان نفت و درآمدهاي آن را کنار گذاشت و با ارز حاصل از درآمدهاي غيرنفتي کشور را اداره کرد و يا اينکه تدبيري انديشيد که بتوان با فروش نفت به کشورهاي دوست درآمد حاصل کرد در شرايطي که کشور اساس و شالوده بودجه ساليانه را براساس 70 تا 80 درصد از درآمدهاي نفتي بنا مي کرده است.
به هر حال جاي بسي تعجب است که در رقابت هاي تنگ نظرانه و موذيانه کشورهاي همسايه براي فروش نفت و گاز بيشتر ، نه اسلاميت و هم کيشي مطمح نظر است نه همسايگي و تعاملات در داد و ستدهاي تجاري. هرکس دست بر کلاه خود دارد و همين تفرقه ريشه دار در نفوذ امپرياليسم روي کشورهاي منطقه که بعضي کشورهاي نفت خيز را گاو شيرده مي نامند و بايد به موقع شيرشان را دوشيد و درآمدهاي نفتي شان را با فروش اسلحه هاي انبار شده در زرادخانه هاي از ما بهتران بلعيد و به همان شراکت 50 درصد تن داد. يعني با ورود ناوهاي جنگي در خليج فارس به دزدان سر گردنه باج پرداخت کرد تا آرام گيرند و جنگ راه نياندازند. آنوقت آش همان آش هست و کاسه همان.
کافي است عراق قبل از سقوط صدام و بعد از صدام را مروري تاريخي داشته باشيم. پيش از زمان صدام ، شاهد کودتاهاي بسيار بوده ايم که بوي نفت و باروت از لوله توپ ها و تفنگ ها استشمام مي شد و بعد از صدام کشور عراق، سوريه، يمن و افغانستان به طور مستقيم و غير مستقيم و با واسطه و بي واسطه تحت سلطه آمريکا، انگليس و متحدان اروپائي بوده و هستند.
با اين واقعيات آشکار آيا جاي آن ندارد که بگوئيم نفت بلاست هرچند براي خريداران طلاست.
منابع:
1-گفتگوهاي من با شاه خاطرات محرمانه امير اسدا... علم «انتشارات طرحي نو»
2-نوشته هاي مکي درباره تاريخچه نفت
3-استفاده روند تاريخي اکتشاف نفت از اينترنت
والسلام

شماره روزنامه:7391
این مورد را ارزیابی کنید
(1 رای)
آخرین ویرایش در جمعه, 24 دی 1400

موارد مرتبط