چاپ کردن این صفحه

دوستان و دشمنان واقعي

توسط اسماعیل عسلی/ سردبیر روزنامه عصرمردم 21 ارديبهشت 1402 90 0
سرمقاله "اسماعیل عسلی" 21 اردیبهشت 1402        دوستان و دشمنان واقعي
واقعيت هاي زندگي به ما مي گويد که تمامي رفتارها بايد يک پيوست اقتصادي داشته باشد چرا که امکان ندارد بتوان بدون ارائه ي توجيه اقتصادي به کاري دست زد و آن را پيش برد . حتي کساني که تارک دنيا مي شوند و در خانقاه ها و زيارتگاه ها اعتکاف در پيش مي گيرند براي اين که از گرسنگي نميرند اينگونه تبليغ مي کنند که مردم بايد با تخصيص نذورات و رسانيدن امکانات زندگي خصوصا غذا به کساني که مشغول عبادت هستند دير نشينان را از گرسنگي برهانند و براي خود اجر اخروي ذخيره کنند. در کنار گردهمايي هاي بزرگ ديني و مذهبي که به مناسبات هاي گوناگون در سراسر جهان برگزار مي شود مائده اي آسماني در کار نيست به همين دليل دست اندرکاران برگزاري چنين آيين هاي معنوي ساز و کاري براي رسيدگي به نيازهاي اوليه زائران و عزاداران و مسکن و غذا و بهداشت آنها در نظر مي گيرند که سر در آبشخور اقتصاد و معيشت انديشي دارد . اين که بر سر زيربنا نبودن اقتصاد هزاران کتاب بنويسيم و صدها ساعت هم سخنراني کنيم ما را به جايي نمي رساند و بدان مي ماند که بخواهيم زير نور خورشيد در باره وجود يا عدم وجود آن بحث کنيم . جنگ و صلح و همزيستي و تجربه و شکست ها و پيروزي ها و ... به ما مي گويند که اقتصاد عمود نگه دارنده خيمه ي زندگي است . اقتصاد مانند قانون است که در هر شرايطي بايد رعايت شود و ملحوظ نظر قرار گيرد . حتي کساني که به هيچ چيز باورمند نيستند و هيچ محدوديتي را نمي پذيرند زماني که در کنار هم قرار مي گيرند و مي خواهند اجتماعي را تشکيل دهند ناگزير به قانونگذاري هستند . به همين قياس کساني که قصد زندگي کردن به صورت انفرادي و يا اجتماعي دارند نيز بايد نگاه مقتصدانه اي به رفتار خود داشته باشند و حساب کار دستشان باشد
در آموزه هاي ديني دنيا و آخرت به موازات هم و مکمل هم هستند و اين که برخي تصور مي کنند با پشت کردن به دنيا و دست از تلاش براي معاش برداشتن مي توانند آخرت خود را تضمين کنند يک توهم است .
هنرورزي منهاي پيوست اقتصادي مانايي ندارد چرا که قدرداني و بر صدر نشاني هنرمندان مفهومي جز اين ندارد که ادامه ي حيات هنر در گرو تامين معيشت هنرمند است . هنر که جاي خود دارد بلکه هر پيشه و شغلي متناسب با مشتري و خريداري که دارد تداوم پيدا مي کند . برخي برداشت واقع بينانه اي از کار کردن براي خدا ندارند و تصور مي کنند که کار براي خدا يعني انجام دهنده ي کار هيچ گونه چشمداشت مادي نبايد داشته باشد . در همين راستا برخي خود را موظف به انجام تکليف مي دانند و به نتيجه ي آن کاري ندارند در حالي که پيامبر مي فرمايند ارزش هر کاري به نتيجه ي آن است ! . با اين تفاصيل آيا مي توان سياست منهاي اقتصاد را تصور کرد ؟ پاسخ منطقي اين است که نه تنها سياست منهاي اقتصاد معقول و پذيرفتني نيست بلکه سياست حتما بايد متکي بر توجيهات اقتصادي باشد که اگر اين گونه نباشد تخصص گرفتن در زمينه ي اقتصاد سياسي کار بيهوده اي است . گاهي کساني غير مطلع براي برجسته جلوه دادن سبک زندگي خود و تبليغ معنويت از آن سوي پشت بام مي افتند و برخي از علوم موثر در زندگي را بي ارزش توصيف مي کنند  !البته کسي که دغدغه و مشغله ي سياسي ندارد مي تواند هر نظري پيرامون اقتصاد داشته باشد اما همين که پا در ميدان سياست گذاشت بايد بداند که اقتصاد قطب نمايي است که مي توان با بهره گيري از آن ناخدايي کرد . بر افراد آگاه پوشيده نيست که برقراري ارتباط منطقي بين اخلاق ، سياست و اقتصاد نيازمند مهندسي و مديريتي مبتني بر واقع گرايي است . آرمان از دل واقعيت جوانه مي زند و هرگز نمي توان انتظار داشت که بي اعتنا به واقعيت هاي موجود جهاني که در شاخص هاي اقتصادي نمود پيدا مي کند بتوان آرماني را محقق کرد . در دنياي سياست همواره يک طرف قضيه مردم هستند . مردمي که زندگي و رفاه آنها با اقتصاد گره خورده است لذا جلب رضايتمندي مردم براي ايجاد انگيزه و همراه کردن آنها در مسيرهاي دشوار شرط اساسي تدبير اموراست پر واضح است که اين رضايتمندي نمي تواند در طولاني مدت روي موج احساسات و عواطف و وعده هاي شيرين و ترسيم دورنماهاي غير قابل تحقق سوار شود زيرا مردم همين که براي مدتي طولاني ناگزير به حرکت در تنگناهاي معيشتي و پرتگاه هاي بي سر و ساماني شدند به تدريج شاهد ريزش هايي خواهيم بود که هزينه ي اداره ي جامعه را بالا مي برد لذا همواره بايد با روشن نگاه داشتن چراغ هايي در مسير حرکت مردم ، افق پيش روي آنها را روشن نگاه داشت . بر اساس يک قاعده ي منطقي " معطي شئي نمي تواند فاقد شئي باشد " يعني کسي که چيزي ندارد نمي تواند آن چيز را به ديگري بدهد . اگر همين يک اصل را در تدبير امور کشور و سياست خارجي به کار گيريم به نتايج درخشاني مي رسيم . با حرکت در مسيري که اين اصل ترسيم مي کند مي توان به شايسته سالاري رسيد .
بزرگان دين که بارها از همنشيني فقر و کفر سخن گفته اند به خوبي دريافته بودند که امنيت واقعي در گرو رفاه عمومي است زيرا افراد نادار از آمادگي بالايي براي سرکشي مدني برخوردارند و به راحتي مي توانند رشته ها را پنبه کنند .
فقر چگونه متولد مي شود ؟ فقر مانند ويروس و ميکروب که براي نشو و نما نيازمند محيطي درهم و کثيف است در شرايطي که جامعه از عدالت فاصله مي گيرد فرصت ظهور و بروز پيدا مي کند . جلوه هاي گوناگون فقر معنايي جز اين ندارد که بسياري از قوانين و تصميمات و رويدادها پيوست و توجيه اقتصادي نداشته اند و بدون محاسبه و برنامه ريزي و تفکر دنبال شده اند . افراد کم اطلاع و احساساتي و ناآگاه که ما به عنوان گزينه هاي ناشايست از آنها نام مي بريم همان کساني هستند که آرمانها را بدون توجه به واقعيت هاي بيروني و توجيهات اقتصادي دنبال مي کنند . لازمه رهايي از چنين وضعيتي واگذاري امور به شايستگان است زيرا به گفته مولا علي " دشمن واقعي هر کس جهل او و دوست واقعي هر کس دانايي اوست "
 
شماره روزنامه:7756
این مورد را ارزیابی کنید
(1 رای)
آخرین ویرایش در پنج شنبه, 21 ارديبهشت 1402

موارد مرتبط