اگر از هر ایرانی بپرسید که چه اندازه از تاریخ گذشته و تحولات کنونی کشور خود آگاه است، ممکن است پاسخها چندان دلگرمکننده نباشد. اغلب مردم، حتی تحصیلکردگان، شناخت عمیق و دقیقی از وقایع تاریخی یا روندهای مهم سیاسی و اجتماعی ندارند؛ یا اگر اطلاعاتی دارند، محدود به رویدادهای اخیر و اخبار روزمره است. در مقابل، بسیاری از کارشناسان، تحلیلگران و استراتژیستهای غربی، بهویژه در ایالات متحده و رژیم صهیونیستی، آگاهی قابلتوجهی از تاریخ و ساختار ایران دارند. آنها ایران را نه فقط بهعنوان یک کشور، بلکه بهعنوان تمدنی ریشهدار و تأثیرگذار میشناسند. همین شناخت است که باعث شده مخاطبان و سیاستمداران خود را از "ایران و ملت ایران" بترسانند و آن را تهدیدی جدی تلقی کنند. ایران، به گفته تاریخنگارانی چون هرودوت و گزنفون، یکی از نخستین تمدنهای برجسته بشری را در دوران هخامنشیان بنا نهاد. در دورههای اشکانی و ساسانی نیز این مسیر تمدنسازی ادامه یافت و ایران، امپراتوری خود را از شرق تا غرب گسترش داد. در طول قرون، این سرزمین با قدرتهایی چون یونانیها، رومیها، اعراب، مغولان، ترکهای عثمانی، افغانها، روسها و انگلیسیها درگیر شده است؛ و در دوران معاصر نیز با قدرتهایی مانند آمریکا و رژیم صهیونیستی در کشمکش بوده است. با وجود همه این چالشها، ایران همواره با سرافرازی از میدان بیرون آمده و دستکم بخشهای مهمی از سرزمین تاریخی خود را حفظ کرده است.
ایران در سال ۱۳۵۷، یعنی ۴۷ سال پیش، شاهد یکی از تأثیرگذارترین انقلابهای قرن بیستم بود؛ انقلابی که با هویت ایرانی-اسلامی به پیروزی رسید و نهتنها ساختار سیاسی کشور را دگرگون کرد، بلکه تأثیرات گستردهای در منطقه و جهان بر جای گذاشت. انقلاب اسلامی ایران با اتکا به مفاهیم عدالتخواهی، استقلال و معنویت، توانست نفوذ خود را در بسیاری از کشورهای اسلامی از جمله عراق، سوریه، یمن، لبنان، افغانستان و فلسطین اشغالی گسترش دهد. این گسترش نفوذ، بهویژه در عرصههای فرهنگی، ایدئولوژیک و حتی نظامی، موجب حساسیت شدید کشورهای غربی، بهویژه آمریکا و متحدانش شد. در همین راستا، به بهانه فعالیتهای صلحآمیز هستهای "که همواره زیر نظر آژانس بینالمللی انرژی اتمی انجام شده" تحریمهایی گسترده و بیسابقه علیه ایران وضع شد. تحریمهایی که هدفشان، بهزعم آنان، شکستن مقاومت و ایجاد انزوای سیاسی و اقتصادی برای جمهوری اسلامی بود. اما برخلاف این تصور، ایران نهتنها تسلیم نشد، بلکه مسیر پیشرفت و اقتدار منطقهای خود را با قدرت ادامه داد. در سالهای آغازین انقلاب، ایران با تهدیدهای جدی داخلی از سوی گروهکهای تروریستی مواجه بود. گروههایی با گرایشهای چپ مارکسیستی، لیبرال، و وابسته به قدرتهای امپریالیستی که با حمایت مستقیم یا غیرمستقیم بیگانگان قصد برهمزدن ثبات کشور را داشتند. با هوشیاری مردم و قاطعیت نهادهای امنیتی، این تهدیدها مهار شد و ایران بهتدریج به ثباتی نسبی دست یافت؛ هرچند که در دهههای بعد نیز با اشکال مختلفی از تروریسم، تهدیدات مرزی، و جنگ ترکیبی روبهرو بوده است. بهقول شهید مرتضی مطهری، سرمایهداری (کاپیتالیسم) و کمونیسم مانند دو لبهی یک قیچی همواره سعی داشتهاند اسلام و ایران را در میانهی تیغ خود بفشارند. اما انقلاب اسلامی ایران، با وجود ضعفهای مدیریتی برخی کارگزاران و خیانتهای عناصر فرصتطلب و نفوذی، توانسته است استقلال و تمامیت ارضی کشور را حفظ کند و حتی یک وجب از خاک ایران را از دست ندهد. ایران انقلابی و حضور منطقهای ایرانِ پس از انقلاب، بهعنوان قدرتی نوظهور در منطقه، جایگاهی بهدست آورده که برخی تحلیلگران آن را چهارمین قدرت تأثیرگذار منطقهای پس از روسیه، چین و آمریکا میدانند. این جایگاه، حاصل سالها مقاومت، تلاش، و حضور مؤثر در عرصههای سیاسی، نظامی، فرهنگی و امنیتی است. یکی از رویدادهای مهم و سرنوشتساز در اوایل انقلاب، ماجرای تسخیر سفارت آمریکا در تهران بود. پس از ورود شاه مخلوع ایران به ایالات متحده و گمان اینکه آمریکا قصد دارد او را به قدرت بازگرداند، گروهی از دانشجویان موسوم به "پیرو خط امام" در اقدامی اعتراضی، سفارت ایالات متحده را اشغال کردند. این رویداد، که در رسانههای غربی به «گروگانگیری تهران» مشهور شد، تبدیل به یکی از مهمترین بحرانهای دیپلماتیک قرن بیستم گردید.
در پی آن، دولت آمریکا بهمنظور آزادسازی گروگانها، عملیات نظامی موسوم به "پنجه عقاب" را در صحرای طبس طراحی کرد، اما این عملیات با طوفان شن ناگهانی شکست خورد. جملهی معروفی از یکی از مقامات وقت آمریکا نقل شده است که گفت: «همهچیز داشتیم، اما خدا با ما نبود!» با وجود اینکه این واقعه برای ایران، نوعی نمایش اقتدار تلقی شد، اما تبعات اقتصادی و سیاسی سنگینی نیز بهدنبال داشت. تحریمهای شدید آمریکا علیه ایران آغاز شد و بستر شکلگیری فشارهای بینالمللی فراهم گشت. در ادامه، ایالات متحده با چراغ سبز به صدام حسین، رئیسجمهور وقت عراق، زمینه را برای آغاز جنگی تمامعیار فراهم کرد. جنگ تحمیلی هشتساله که هم ابعاد نظامی داشت و هم جنگی رسانهای و روانی محسوب میشد، خسارات فراوانی برای دو کشور بهجا گذاشت. اما ایران، علیرغم تنهایی در میدان و محاصرههای اقتصادی، توانست از این آزمون سخت نیز با سرافرازی عبور کند و پایههای استقلال و اقتدار خود را مستحکمتر سازد. اقتدار دفاعی و صدور تجربه مقاومت جمهوری اسلامی ایران در دوران هشت سال دفاع مقدس، نهتنها تجربهای بینظیر در مقاومت نظامی کسب کرد، بلکه زیر فشار تحریمها و نبود تجهیزات خارجی، موفق شد زیرساختهای دفاعی و موشکی خود را بهصورت بومی توسعه دهد. این تجربهها در سالهای بعد، به الگویی برای نیروهای مقاومت در منطقه تبدیل شد. ایران توانست دانش و فناوری دفاعی خود را به جبهههای مقاومت در کشورهای تحت فشار و اشغال مانند سوریه، یمن، عراق، غزه و لبنان منتقل کند. این انتقال، موجب توانمندی جریان مقاومت در برابر تجاوزات صهیونیستها و اشغالگران شد و معادلات قدرت را در منطقه بهنفع ملتهای مظلوم تغییر داد؛ بهگونهای که رژیم صهیونیستی و حامیان غربیاش، از جمله آمریکا، امروز با کابوس دائمی "محاصره امنیتی و موشکی" مواجه هستند. در طول ۴۷ سال گذشته، جمهوری اسلامی ایران از دل سختترین چالشها و بحرانها عبور کرده است؛ از تحریمهای اقتصادی فلجکننده، تا تهدیدهای سیاسی، ترور شخصیتهای علمی و نظامی، و جنگهای نیابتی و مستقیم. حتی در جنگهای ترکیبی اخیر "که همزمان با حملات اسرائیل و تهدیدهای آمریکا به اوج خود رسید" ایران نهتنها دچار فروپاشی نشد، بلکه با پاسخهای هوشمندانه و مقتدرانه، نشان داد که توان دفاع از مرزها، منافع ملی و متحدان منطقهای خود را دارد. امروز، ایران دیگر آن کشورِ محاصرهشدهی سال ۱۳۵۷ نیست؛ بلکه کشوری است که با تکیه بر ملت، ایمان و تجربه، توانسته به بازیگری راهبردی در منطقه و جهان تبدیل شود. وظیفه امروز ما، شناخت عمیقتر این مسیر، نقد منصفانه ضعفها و حفاظت از دستاوردهای تاریخی آن است.