من مسافر پرواز شماره 7706 AXV هواپیمائی شرکت آوا در روز پنجشنبه 1404/6/27بودم. ساعت حرکت که در بلیط قید شده بود ساعت 7 صبح بود و من هم ساعت کاری خودم را با ساعت 7 تنظیم کردم تا به موقع به محل کارم در شیراز برسم. متأسفانه وقتی وارد ترمینال شماره 2 مقابل گیت شرکت آوا در صف ایستادم متوجه شدم که در صفحه مانیتور ساعت 7/20 دقیقه قید شده است این تخلف اول. و اما پس از 20 دقیقه دیگر تأخیر سوار هواپیما شدم. بیش از 20 دقیقه هم در هواپیما بعد از چک کردن تمام مسافرها بلاتکلیف نشستم. مدام خلبان، موتورهای هواپیما را با فشار دادن گاز چک می کرد به گونه ای که هوای ناسالم ناشی از سوخت وارد هواپیما شد. و هوا آنقدر آلوده گردید که سردرد گرفتم و با حالت تهوع ادامه مسیر با تأخیری که نه از قبل اعلام شد و نه در هنگام حرکت به هیچ وجه به آن تأخیر اشاره نشد و عذرخواهی هم نکردند و این تخلفات بدون نظارت ادامه داشت گویا مسافران وسیله ای برای صرفا خرید بلیط گران هواپیما هستند و بس.
هواپیماهای دست دومی که آدم باید با ترس و لرز و حمد و قل هو الله سوار آن شود و مدام استرس داشته باشد که کی سالم به مقصد می رسد.
راستی مردم ایران با این وضعیت هواپیماها و گرانی بلیط ها چقدر می ارزند که نه خدمات درستی می بینند و نه احترامی! که حداقل وقتی حدود یک ساعت تأخیر دارند عذرخواهی کنند و اعلام نمایند که چرا تأخیر داشتند.
گویی شرایطی است که هیچ کس حق اعتراض ندارد حتی اگر در توزین بارها یک یا دو کیلو از 20 کیلو اضافه بار داشته باشی باید هزینه آن را بپردازی!
یکی از ره آورد تحریم های جانکاه اقتصادی همین وضعیت هواپیماهاست و شرکت هایی که فقط پول می شناسند و بس.
تکه نانی با چیزکی پنیر و یک بطری آب و شاید هم یک پاکت آب میوه ترشیده که چندان سرد هم نیست و عطایش را به لقایش می بخشی، پذیرایی فقیرانه ای است در قبال 000/400/44 ریالی که برای یک سفر یک ساعت و ده دقیقه ای پرداخت می کنی و با یک ساعت تأخیر در هول و هراس به مقصد می رسی.
به نظر می رسد چندان نظارتی بر عملکرد شرکت های هواپیمایی داخلی نیست و همین که توانسته اند هواپیماهای دست دوم فرسوده ای را خریداری یا اجاره نمایند رضایت حاصل است. متأسفانه در مسائل اقتصادی برعکس مسائل سیاسی نظارت، جایگاه ویژه ای ندارد. اینکه شرکت های هواپیمائی از چه سوبسید هایی از جمله ارزانی بنزین و تأخیر زیاد در پرداخت بهای آن بهره مندند جای سئوال است؟
به نظر می رسد شرکت های هواپیمائی هم همانند نانواها شده اند که از سوبسید آرد ارزان بهره مندند ولی نان را به قیمت چند برابر می فروشند و اگر مردم اعتراض کنند صدها توجیه برای گرانی آن دارند و حرف آخر آنکه می گویند نخرید! حال اگر مردم نان نخرند، هواپیما هم سوار نشوند، میوه گران و تره بار گران تر را نخرند چه کنند؟
آیا اتوبوس هایی که قوانین راهنمایی و رانندگی را در جاده های نه چندان مناسب رعایت نمی کنند و مرتکب تخلفات و تصادفات خونین می شوند برای همیشه گواهینامه اشان باطل می شود؟
آیا گران کردن بلیط اتوبوس، قطار و هواپیما از قبل با اجازه مسئولان امر است یا براساس گرانی دلار و دل بخواهی است؟
در این آشفته بازار که همه چیز با یک تلفن لحظه ای گران و گران تر می شود وجود مجامع صنفی و دیگر سازمان های نظارتی که دولت را متحمل هزینه های بسیار می کنند به چه دردی می خورند؟
آیا وقت آن نرسیده که دولت تیغ نظارتی خود را تیزتر کند؟
انباشتگی نارضایتی ها بر خدمات صادقانه خدمتگذاران سایه می اندازد و بخش نیمه پر لیوان خدمات دیده نمی شود.
چه باید کرد؟ دولت باید پاسخگو باشد و مردم جز این انتظاری ندارند.
والسلام