در سال 1354 مقالهای با همین عنوان در روزنامه کیهان به چاپ رساندم که دکتر رضا مظلومان معاونت وزیر آموزش و پرورش در تأمین و تربیت نیروی انسانی که آن زمان استاد جرمشناسی دانشکده حقوق هم بود آن را مطالعه کرد و پس از آن از من خواست که دیگر درباره آموزش و پرورش هر آنچه مینویسم به او بدهم و در روزنامه چاپ نکنم مشروط بر آنکه مرا از مدرسه راهنمایی پرورش در جوادیه به وزارت آموزش و پرورش در خیابان ایرانشهر در پست کارشناسی تربیت معلم منتقل کند که فقط 5 ماه بیشتر قابل تحمل نشدم و دوباره مرا به همان مدرسه راهنمایی پرورش در جوادیه عودت دادند و عطایم را به لقایم بخشیدند !
و اما بعد؛ راستی در آموزش و پرورش با این همه هزینهها و نیروهای انسانی و بیش از 19 میلیون دانشآموز چه میگذرد؟
آیا این همه هزینه مالی و نیروی انسانی، تولیداتی قابل قبول برای بازار کار دارد؟
معلمان بی انگیزهای که بعضا از بد حادثه به پناه آمدهاند با حقوق و دستمزدی که علیرغم افزایش در سالهای اخیر در مقام مقایسه با درآمد مشاغل آزاد حتی در سطح پائین هم چنگی به دل نمیزند راهی جز استفاده از اوقات فراغت برای کارهای دیگری که بعضا دون شأن معلمی است دارند؟
در برنامهریزیهای آموزشی و درسی، انتخاب معلم توانمند و آگاه به مسایل علمی در رشته مربوطه برای طرح درس که در کلاس ارائه میشود یکی از اولویتهاست که متأسفانه در شرایط فعلی که ابزارها و تجهیزات فنی الکترونیکی و استفاده از اینترنت حتی کودکان دبستانی را بعضا بیش از معلمان به مسائل و آگاهیهای روز از نوع خوب و بد آن دلمشغول کرده است، آموزگاران و معلمان به علت عدم فرصت و یا بی علاقگی نسبت به کسب آگاهیهای روز از دانشآموزان عقب ماندهاند و در واقع هر آنچه بیشتر تکیه بر حافظه دارد و چه بسا در عمل هم کاربردی ندارد در روشهای آموزشی به کار گرفته میشود و آمادگی و توان علمی دانشآموزان را با آزمونهای فصلی میسنجند در صورتی که یکی از صاحبنظران تعلیم و تربیت: یادگیری را تغییر در رفتار میداند.
آیا ما در دانشآموزان و معلمانمان به نسبت آموزههای آنان تغییر در رفتار را شاهدیم؟
معلم خوب کسی است که اولا بدون مطالعه و طرح درس در سر کلاس حاضر نشود. دو دیگر آنکه بخشی از اوقات فراغت را به مطالعه بگذراند آن هم مطالعهای که بتواند چه در روشهای تدریس و چه در محتوای مطالب، دانشآموزان را به درس و یادگیری راغب نماید و گذشته از آن روشهای تدریس میباید کسالتآور نباشند و به گونهای در آن تنوع و جذابیت باشد که با ذائقه دانشآموزان به اقتضای سن و سالشان همخوانی داشته باشد. معلم بیانگیزه ولاعلاج که سعی دارد هر چه زودتر از شر دانشآموزان کلاس و سئوالات بیجواب آنان رها شود معلم نیست. معلمی هر چند یکی از مشاغل شرافتمندانه و دوستداشتنی است اما بدون عشق و انگیزه بیمعنی میشود و کارایی ندارد. از این روست که معلم خوب در واقع حکم کیمیا دارد و حقوق خوب هم برای معلمان کیمیاست. جهان تعلیم و تربیت چنان با سرعت در تحول و تغییر است که نمیتوان در رقابتهای تعلیم و تربیت جهانی، با روشهای کهنه گذشته و با تکیه بر حافظه دانشآموزان از آنان کاربلدهایی ساخت که بتوانند به خوبی در بازار کار جذب شوند و برای میهن خود مفید فایده باشند.
آنچه امروز مهم است نتیجه کار است. اگر نتایج به دست آمده قابلیت سوددهی و اشتغال به دنبال نداشته باشد و نتواند در تأمین معاش به کار آید هدررفت عمر و هزینههای مالی و انسانی را سبب است که متأسفانه بهرهدهی آموزش و پرورش فعلی ما به ازاء هزینههایی که برای آن صرف میشود هم بهرهدهی قابل قبولی ندارد.
آیا راهی جز آنکه در تدوین کتابهای درسی و برنامهریزی آموزشی و تربیت معلم و حتی تربیت مدیران مدارس تجدیدنظر کنیم و نگاهی به آموزش و پرورش کشورهای پیشرفته داشته باشیم پیش رو هست؟
این پیله بسته تکراری که نامش را کلاس گذاشتهایم و دریچههایش را به روی محیط باز بستهایم و سکوت دانشآموزان را برای گوش دادن سخنان معلمان نعمالمطلوب میدانیم بشکنیم و طرحی نو دراندازیم حتی اگر هزینههای آن از هزینههای نظامی و دفاعی کشور بیشتر باشد. زیرا اگر در تربیت و آموزش خوب عمل کنیم میتوانیم در هزینههای دیگری که معمولا ما را در موضع دفاعی قرار میدهد صرفهجویی نماییم.
دیگر زمان آن گذشته است که به قول سعدی بگوئیم:
«استاد و معلم چو بود کم آزار
خرسک بازند کودکان در بازار...»
نه تنبیه بدنی راهگشاست و نه رهایی و بیخیالی... همراه با احساس و عقلانیت و تدبیر آموزش پاسخ میدهد و تربیت عملی است.
این مطالب را 50 سال پیش هم نوشتم اما گوش شنوایی نبود و اگر هم بود یاری مسئولان نبود. چنانکه در همین نظام جمهوری اسلامی طرح تغییرات بنیادین آموزش و پرورش در دهه 60 به مجلس رفت و تصویب نشد.
والسلام