چاپ کردن این صفحه

فرداهاي نيامده

توسط اسماعیل عسلی 08 مهر 1399 1166 0
سرمقاله سردبیر اسماعیل عسلی 9 مهر 1399فرداهاي نيامده

بر کمتر کسي پوشيده است که در حال حاضر مسئولين اعم از دولتي و غير دولتي با دو ديدگاه کاملا متفاوت روند امور را پيگيري و کشور را اداره مي کنند . عده اي که همه ي کاستي ها و آمارهاي منفي را به واشنگتن دي سي و کاخ سفيد ارجاع مي دهند و بحث تحريم هاي سريالي را مطرح مي کنند و لعن و نفرين ها را به آنجا حواله مي دهند و عده اي که معتقدند مشکلات به نحوه ي مديريت کشور و مناسبات غلط و فساد نهادينه شده و موازي کاري ها و تصميمات و مصوبات غيرکارشناسانه بازمي گردد . اين که چنين اظهار نظرهايي تا چه اندازه سر در آبشخور رقابت هاي جناحي و انتخابات پيش رو دارد به مردم مربوط نيست ، چرا که بيش از 95 درصد مردم کوچکترين وابستگي و دلبستگي و اميد وارتباط حزبي و جناحي با گروه هاي سياسي ندارند و اظهارات چنين افرادي را به صورت ارادي پيگيري نمي کنند . انتظار طبيعي مردم از مسئولين اداره ي کشور در چارچوب قوانين مصوب در راستاي منافع ملي است .
کارشناسان مستقل که گاهي فرصت اظهار نظر پيدا مي کنند نگاهي بينابيني به مسايل و مشکلات کشور دارند و بر اين باور هستند که هم نحوه ي مديريت کشور آنچنان که بايد روي ريل اصلي خود قرار ندارد و نمي توان شاهد تناسب بين اختيارات و وظايف بود و هم نمي توان تحريم ها را بي اثر تلقي کرد . البته همين کارشناسان نيز در ارائه ي راه حل ها وحدت رويه ندارند و با تعارف و تکلف و گاه دست و پا شکسته و محافظه کارانه سخن مي گويند . به طوري که برخي مي گويند سياست خارجي و خصوصا منطقه اي ما تناسبي با ظرفيت هاي اقتصادي کشور ندارد و نيازمند ابتکار عمل و تجديد نظر است و عده اي ديگر بر اين باور هستند که خطوط کلي ترسيم شده براي سياست منطقه اي و جهاني جمهوري اسلامي به دليل پيوندي که با آرمانهاي راهبردي انقلاب و قانون اساسي دارد ، قابل تجديد نظر نيست و هر گونه چرخش و انعطافي مي تواند موجب افزايش مطالبات دشمنان و سلب روزافزون اعتماد عمومي به عملکرد مسئولين شود . هر چند در ميان طرفداران چنين ديدگاهي نيز برداشت از قاطعيت و انعطاف پذيري يکسان نيست ! لذا عده اي منتظر تغيير و تحولات جهاني ، انتخابات آمريکا و متقاعد شدن اروپا براي فاصله گرفتن از ترامپ هستند و عده اي ديگر مي گويند پيوند موجود اقتصادي بين دو سوي آتلانتيک با انتظاراتي که ما از آمريکا اعم از جمهوري خواه و دمکرات و همچنين اروپايي ها داريم همخواني ندارد . آمريکا و اتحاديه اروپا سالهاست که به عنوان شرکاي استراتژيک به موازت همکاري هاي زير پوستي که با هم دارند براي فريب افکار عمومي گاهي دعواي زرگري راه مي اندازند و به گونه اي اظهار نظر مي کنند که به مسئولين ما نشاني غلط بدهند کما اين که برخي از کشورهاي عربي هم از ترس تهديدهاي رايج خود را باخته و به فلسطين پشت کرده اند و ديگر از آن حميت عربي و غيرت اسلامي هم خبري نيست و حتي خود عرب ها نيز اذعان دارند که اتحاديه عرب سالها بازيچه ي دست آمريکا و اروپا بوده است . اما تداوم اين مواضع انفعالي بيش از هر چيز از نقشه هاي پشت پرده تهيه شده براي خاورميانه حکايت دارد !
عده اي ديگر از کارشناسان مستقل مسايل سياسي در ايران بر اين باور هستند که جنس مقاومت بايد به سمت اقتصاد تغيير مسير بدهد زيرا آستانه ي تحمل مردم پايين آمده و عموما انتظار دارند که ترميم اقتصاد کشورشان در اولويت ساير مسائل قرار گيرد تا ايران ازاهرم هاي م لازم براي وارد کردن فشار به رقباي منطقه اي برخوردار باشد . زيرا تک محصولي بودن نقطه ي ضعف اقتصاد کشور است و نفت خصوصا در شرايط کرونايي اهميت سابق را ندارد و کشورهاي نفت خيز مخالف مواضع منطقه اي ايران آماده ي هر گونه تباني وهمکاري حتي کاهش قيمت نفت و بالا بردن ظرفيت توليد خود براي بيرون کردن ما از ميدان توليد و صادرات هستند ؛ ضمن اين که سرمايه گذاري و حساب باز کردن روي ملت هايي که توسط حکام خود کامه به گروگان گرفته شده اند نيز در کوتاه مدت نتيجه اي در بر ندارد . چنين ديدگاه هايي در حال حاضر وجود دارد که نسبت دادن هيچ يک از آنها به عموم مردم چندان واقع بينانه نيست چون ديدگاه هاي مبتني بر نگاه کارشناسانه را نمي توان به مردم کوچه و بازار نسبت داد و روي نگاه سلبي و ايجابي آنها حساب باز کرد . نوع استدلال کارشناسان جناحي نيز بر چنين ادعايي صحه مي گذارد که مطالبات معيشتي ، کمبودهاي دارويي ، اوضاع آشفته ي مسکن و کاهش ارزش پول ملي و ... مردم را در شرايطي قرار داده که عمدتا تمامي هم و غم شان تامين معيشت و زنده ماندن است و از نگاه کارشناسانه به امور کشور فاصله گرفته اند و در خوشبينانه ترين وضعيت گاهي چيزي از سر دلبستگي و يا خشم در فضاي مجازي که اعتمادي به صحت و سقم آن نيست بازتاب مي دهند که بيشتر مانند باز کردن شير اطمينان براي کاستن از فشارهاي روحي است . حتي مطالبات فرهنگي مردم هم به محاق رفته و تحت الشعاع مطالبات معيشتي به چشم نمي آيد . آمار واقعي کاهش ميزان مطالعه ، افزايش خشونت و جرم خيزي ، افسردگي مزمن ، مهاجرت هاي کور و بالا رفتن سن ازدواج و کاهش زاد و ولد نيز زنگ هاي خطر فروپاشي مولفه هاي تعيين کننده در رشد و توسعه ي اجتماعي را به صدا در آورده و همه ي اين ها نشانه ي گونه اي احساس بلاتکليفي است . کارشناساني که از حباب قيمت ها و افزايش انتظاري نرخ طلا و ارزهاي خارجي سخن به ميان مي آورند علنا بر وجود هاله اي از انتظار پيرامون ذهن مردم براي اتفاقي خوشايند نظير رفع تحريم ها يا اميد آنها براي اتخاذ تصميمي عاجل از سوي مسئولين و سران قوا صحه مي گذارند . بدون ترديد کساني که وظيفه ي آنها رصد افکار عمومي و بازتاب دادن واکنش مردم به فشارهاي اقتصادي است نيز بيکار ننشسته اند و کار خود را مي کنند . با اين حال گاهي شاهد گشوده شدن پنجره اي در برخي رسانه ها هستيم که با دعوت از کارشناسي نترس و راستگو از او در باره ي امور جاري نظر خواهي مي کنند که حکم آبي بر آتش را دارد . قاعدتا به دنبال رسانه اي شدن چنين اظهاراتي بايد شاهد تصميماتي راهبردي و گره گشا باشيم که تاکنون اتفاق نيفتاده ، هر چند مردمي که با فرهنگ انتظار قد کشيده اند ، بيشتر از حال و گذشته به آينده چشم دوخته اند . پاسخ به اين پرسش که مردم خودشان را سي مرغ مي بينند يا به سيمرغ ها چشم دوخته اند را بايد در فرداهاي نيامده جستجو کرد .

این مورد را ارزیابی کنید
(1 رای)
آخرین ویرایش در سه شنبه, 08 مهر 1399

موارد مرتبط