چاپ کردن این صفحه

صلح مسلح

توسط محمد عسلی/ مدیر مسئول 09 مهر 1399 1176 0
سرمقاله محمد عسلی 10 مهر 1399صلح مسلح

از آدم ديروز تا آدم امروز ميليون ها سال فاصله است. فاصله هاي جهل و دانايي، فاصله هاي طبقاتي، فاصله هاي احساس و عقلانيت، فاصله هاي توانايي و ناتواني. اين فاصله ها لحظه به لحظه عميق و عميق تر مي شوند. اما نتيجه اي که از آن حاصل شده و مي شود يک چيز است کشتن و کشته شدن، زنده و مرده شدن و ساختن و خراب کردن. گويي خاصيت زمين اين است که مي روياند و سپس مي ميراند.
از دل تمامي اين رفت و آمدها تغيير پديد مي آيد که همه ناشي از جنگ است. جنگ انتخاب مي کند و انتخاب نمي شود. زيرا شرايط و انگيزه هست که آدمي را به صلح يا جنگ ترغيب مي کند.
ترس از قدرت برتر، آدمي را به رقابت مي کشاند و نام اين رقابت را زندگي مي گذاريم که نيروي محرکه آن تضاد است.
مولوي را عقيده بر آن است که:
«جنگ اضداد است عمر اين جهان
صلح اضداد است عمر جاودان»
گاهي نظريه هاي علمي با انديشه هاي عرفاني به وحدت مي رسند و فرضيه هايي که از دل فلسفه بيرون مي آيند موضوع و پايه پژوهش هاي علمي را رقم مي زنند.
آري جنگ در وجود و درون آفرينش بالاصاله و فعال است که اگر متوقف شود هستي از حرکت و نو به نو، شدن و رفتن باز مي ماند.
به عنوان مثال اگر زير پوستمان قابل ديدن بود آنگاه از گردش خون و حرکت و تلاش گلبول ها براي مقابله با ميکروب ها و ويروس هاي مضر چنان باخبر مي شديم که تحمل ديدار يکديگر را نداشتيم.
به هر حال ما و تمامي مخلوقات در جهان هستي محکوم به جنگ و مقابله دروني و گاه بيروني با دشمنان و مهاجمان هستيم. خداوند در قرآن مي فرمايد:
«کتب عليکم القتال و هو خير لکم..»
[براي شما جهاد را واجب کرديم که خير شما در آن است]
جهاد همان دفاع است. دفاعي که در برابر دشمن متجاوز اجتناب ناپذير مي نمايد و کشتن و کشته شدن را به انسان تحميل مي کند. اين سرنوشت و تقدير تمامي انسان ها در طول تاريخ بوده است و تاريخ ملت ها پر است از اين جنگ ها و شکست و پيروزي ها. نه علم و دانش و پيشرفت هاي تکنولوژي «فن آوري» و نه قدرت اقتصادي سياسي تاکنون نتوانسته اند کشورها و ملت هاي دنيا را از ساخت و خريد سلاح هاي پيشرفته بازدارند.
به عنوان مثال کشورهاي پيشرفته اي مانند آمريکا و اروپايي ها و بعضا آسيا، مدرن ترين و پيشرفته ترين سلاح هاي اتمي و غير اتمي را در انبارهاي زيرزميني ذخيره کرده اند و ارتش هاي مجهز و جنگ افزارهاي مدرن و سربازان آموزش ديده دارند. اين وضعيت کم و بيش ساده و پيچيده، از زمان سکونت انسان بر روي زمين انسان ها را عليه يکديگر بسيج نموده و به رقابت تسليحاتي کشانده است. حيوانات و گياهان هم از اين مصيبت ها بري نبوده اند با اين تفاوت که سلاح حيوانات و گياهان در بدن و ساختارشان هست که مي توان نيش و دندان و شاخ و چنگال هاي آنها را مثال آورد.
با اين وصف صلح مسلح هميشه مطمح نظر دولت ها و ملت ها بوده است و نه صرفا براي دفاع بلکه براي تجاوز، زياده خواهي، جهانگشايي و غارت و چپاول دارايي ها و اموال يکديگر که از هر قدرتي، زورگويي، استعمار و استثمار زاده شده.
متأسفانه امروز هم بيش از هر زمان ديگري شاهديم که کشورهاي بزرگ و کوچک و به ويژه همسايگان ما بخش عمده اي از دارايي هاي خود را صرف خريد سلاح و آموزش سربازان و تقويت ارتش مي کنند. زيرا کشورهاي قدر قدرت به گونه اي سياست هاي تحميلي خود را در منطقه رقم زده اند که بتوانند با فروش اسلحه و جنگ افزارهاي نو به نو سلطه سياسي، نظامي و اقتصادي و فرهنگي خود را به شاهان و اميران و هم متوليان ديگر ملت ها تحميل نمايند. زيرا اگر درآمدها و بودجه هاي اين کشورها صرف آموزش و پرورش و بهداشت و ديگر نيازمندي هاي مردمان شود آنها به پيشرفت هايي نائل مي شوند که ديگر زير بار زور و سر سپردگي نمي روند.
متأسفانه قطب بندي هاي سياسي و نظامي بين کشورهاي فقير و غني، همان فاصله هاي طبقاتي را که در درون حاکميت ها ايجاد شده به بيرون و سياست خارجي و ارتباطات بين المللي هم کشانده است.
نادرشاه و چنگيز هر دو يک هدف و يک روش را در کشورگشايي اعمال نمودند. ما ايراني ها به فتوحات نادرشاه افتخار مي کنيم و مغول ها به چنگيز و کشورگشايي هاي او اما به ميزان ظلم و ستم هايي که هر دو اعمال نمودند و مردم فلاکت زده را يا کشتند و يا اسير کردند توجه چند بعدي نداريم.
قدرت اگر بر محور عدالت نچرخد، هميشه فسادآور است و به قول ژان ژاک روسو انديشمند فرانسوي: «کسي که براي ولايتعهدي آماده مي شود همه شرايط جمعند تا به فساد کشيده شود...» شوربختانه در تمامي قدرت ها به نوعي فساد رخ مي نمايد. صلح مسلح هم ناشي از فساد هست. فسادي که زمينه قدرت طلبي ها را فراهم کرده و جامعه را از عدالت اجتماعي دور مي کند.
پس تمامي ملت ها با هر دين و مذهب و نژاد و زبان و فرهنگ پيوسته براي حفظ موقعيت جغرافيايي و امنيت داخلي يا در حال دفاع هستند و يا در حال جنگ. صلح مسلحي که امروز بيش از ديروز و ديروزها بر جهان حاکم است. نشانه بارزي از اين اوضاع و شرايط است که هميشه در حال تغيير و تحولند.
اما مي توان با اشاعه فرهنگ و باورمندي به عدالت اجتماعي و تدبير و سياست عالمانه بدون جنگ به صلح رسيد. صلحي که بتواند از جنگ و خونريزي و انباشت سلاح و مهمات پيشگيري کند و جهان را با مهر و دوستي و تعاون آشتي دهد. به قول ملک الشعراء بهار:
«آدميان شاخه و برگ همند
کاين همه از يک تنه آدمند
هر که تني کشت نه شاخي فکند
بلکه درخت بشر از بيخ کند»
استرآبادي در پايان شرح زندگي نادرشاه در کتاب دُره نادري با اين قطعه شعر، زندگي نادر را به پايان مي برد.
«سر شب به سر قصد تاراج داشت
سحرگه نه تن سر نه سر تاج داشت
به يک گردش چرخ نيلوفري
نه نادر به جا ماند و نه نادري»
اين عقوبت سهم تمامي زورگويان و قدرت مداران جهان است که دير يا زود اتفاق مي افتد، نشانه هاي آن را مي توانيم در نابودي و فناپذيري تمدن هاي بزرگ جهان ببينيم، کجايند تمدن ها و امپراطوري هاي عظيم. ايران، چين، مصر، يونان، کلده و آشور، هند و بسيار کشورهاي فراموش شده.
افسوس که دولتمردان از تاريخ درس نمي گيرند و جنگ و صلح مسلح را موجب دوام و حفظ موقعيت خود مي دانند و نمي دانند يا مي دانند و انکار مي کنند که امنيت از فرهنگ، نظم پذيري، عدالت محوري و تعاون و نوع دوستي تغذيه مي کند نه از جنگ و انباشت سلاح هاي مخوف، حتي اگر بازدارنده باشند.
والسلام

این مورد را ارزیابی کنید
(1 رای)
آخرین ویرایش در چهارشنبه, 09 مهر 1399

موارد مرتبط