چاپ کردن این صفحه

فرداي دشمن انگاري

توسط اسماعیل عسلی/ سردبیر روزنامه عصرمردم 30 آبان 1399 385 0
سرمقاله سردبیر اسماعیل عسلی 1 آذر 1399فرداي دشمن انگاري

دشمن در عرف سياسي ، اقتصادي و فرهنگي و اجتماعي واژه اي است با معاني و مصاديق گوناگون . شما وقتي مي گوييد فلان همسايه ويا قوم و خويش با من دشمن است يعني چشم ديدن مرا ندارد و خواهان پيشرفت و موفقيت من نيست . چنين دشمني هايي بوي خون نمي دهد و نهايتا به چشم و هم چشمي هايي ختم مي شود که انگيزه ي تلاش بيشتر و موفقيت روزافزون است و چه بسا کسي شب و روز براي پيشرفت و موفقيت تلاش کند تا چنين دشمناني را به خشم بياورد و عصباني کند و فاصله ي خود را آنچنان زياد کند که اظهار دوستي هاي مصلحت آميز و تملق و چاپلوسي از سوي افراد حسود ، جاي اظهار دشمني و کنايه هاي زهرآگين را بگيرد !
نوع ديگري از دشمن انگاري ، دشمني فرهنگي است . يعني اين که شما با رفتار و منش و پاي بندي به سنت هايي خاص احساس غرور و برتري مي کنيد و تلاش مي کنيد ديگران را هم با خود همراه سازيد . تعصب روي لهجه و زبان و آداب و سنن از نشانه هاي آن است که البته گاه به درگيري هاي فيزيکي هم مي انجامد اما به طور کلي رقابت هاي فرهنگي بين کشورها و جوامع کوچک و بزرگ ، اگر با اهرم دانش و قدرت نظامي و اقتصادي همراهي نشود راه به جايي نخواهد برد . هم اکنون اروپا و آمريکا با وجود اشتراکات فرهنگي فراوان هنوز هم روي زبان و لهجه و برخي از سنت هاي ريشه دار خود پافشاري مي کنند و برعکس کشورهاي جهان سومي با وجود تعصب نمايي بيشتر و رگ هاي ورم کرده در گردن ، آمادگي بيشتري براي تهاجم پذيري و استحاله دارند چرا که مرعوب قدرت نظامي و اقتصادي و سياسي مي شوند و به تدريج به عقب نشيني تن مي دهند .
از آنجايي که دشمني بين اديان و مذاهب ريشه در دکان داري متوليان ديني و مذهبي دارد در طول تاريخ با نسبت هاي ناروا و تکفير و تحريف و دستکاري در تاريخ براي وارونه جلوه دادن رويدادها همراه بوده است و اين نوع از دشمن پنداري در حوزه ي فرهنگ خصوصا وقتي پاي اعتقادات مذهبي در ميان باشد ، همواره منشاء خونريزي و کشتارهاي بي رحمانه و سبعانه و محروميت از حقوق اجتماعي بوده که عده اي مدعي دينداري براي راهيابي به بهشت و قرار گرفتن در صف مومنان واقعي مرتکب شده اند . جنگ هاي صليبي ، تکفير نومسيحيان توسط قوم يهود و سوزاندن آنها و همچنين چالش هاي مذهبي بين مسلمانان و فرقه هاي مذهبي که غربي ها براي شعله ور کردن جنگ هاي نيابتي از آن به بهترين وجه استفاده مي کنند ، نمونه اي از دشمن پنداري در حوزه هاي فرهنگي است . منازعات فرهنگي در جوامعي که فرهنگ مکتوب حرف اول را مي زند معمولا با زبان منطق قابل حل و فصل است اما در جوامع سنتي که فرهنگ شفاهي حاکميت دارد معمولا به سود کسي است که شکل مار را مي کشد نه کسي که مار را مي نويسد !
تاکيد بر وجود دشمني و رقابت از منظر اقتصادي ، واقع بينانه ترين و مفيدترين شاخه ي دشمن پنداري است . چنين نگاهي موجب مي شود که شما همواره رشد و توسعه رقباي اقتصادي خود را در تمامي زمينه ها رصد کنيد . اختلاف تراز بازرگاني ، توليد ، صادرات ، واردات ، امکانات علمي و پژوهشي ، جذب سرمايه ، استفاده بهينه از مواد خام و تلاش براي ايجاد ارزش اضافي ، نهادينه کردن فرهنگ کار و تلاش و کوشش ، سرمايه گذاري براي بي نيازي از کالاهاي استراتژيک و اساسي مانند گندم ، جو ، برنج ، روغن ، آهن ، فولاد ، تلاش براي جلب و جذب نيروهاي انساني صاحب فکر و انديشه ، فرار از تک محصولي بودن و ممانعت از اتکاي بودجه کشور به صادرات کالايي خاص و ... همه و همه در واقع سر در آبشخور دشمن پنداري از منظر اقتصادي دارد. در چنين آوردگاهي موضع گيري هاي سياسي نيز تابع منافع ملي است و هرگز شاهد فدا شدن آسودگي و رفاه مردم در پاي تصميمات متعصبانه غلط که حکم آب به آسياب دشمن ريختن است نيستيم !
بي خاصيت ترين نوع دشمن پنداري در ميدان سياست اتفاق مي افتد به اين معنا که يک کشور ، برخي از کشورها را دشمن ذاتي خود بداند و همواره سعي در مقابله با آنها داشته باشد . اصولا در دنياي سياست ما دشمن ابدي نداريم . کما اين که ايراني ها 8 سال سربازان عراقي را به عنوان کافر بعثي مي کشتند و آنها نيز ما را به عناويني مشابه قتل عام مي کردند اما با برقراري صلح برادر شديم و حتي گرفتن خسارت جنگي هم که بالغ بر هزارميليارد دلار برآورد مي شد را ناديده گرفتيم ! ويتنامي ها اکنون با آمريکايي ها داد و ستد اقتصادي و سياسي و فرهنگي دارند . انگلستان و فرانسه که سالها به صورت هم چنگ انداختند هم اکنون عضو پيماني مشترک هستند و چندين سال در کنار ساير کشورهاي قاره ي سبز اتحاديه اروپا را تشکيل دادند .
برخي از کشورها از دشمن تراشي سياسي بهره ي اقتصادي مي برند نظير آمريکا که از زمان استقلال تاکنون هيچ گاه نتوانسته اند بدون تصور وجود دشمني خطرناک ، رشد کنند . رسوبات دشمن انگاري در مواجهه با سرخ پوست ها ، سياه پوست ها و رنگين پوست ها براي آمريکايي هاي سفيد پوست و متعصب هنوز هم خود را نشان مي دهد . رقابت با اروپا بر سر سرزمين هاي مستعمره ، رقابت با کشورهاي صنعتي بر سر خريد مواد اوليه و تسخير بازار مصرف در کشورهاي گوناگون ، رقابت و جنگ سرد با شوروي و چين و هم اکنون نيز رقابت همزمان با چين و روسيه و اروپا و دشمناني که خودشان آن را تراشيده اند و نام آن را تروريسم و افراط گرايي اسلامي گذاشته اند همه و همه در فهرست دشمنان آمريکا قرار مي گيرند که در تمامي آنها انگيزه هاي اقتصادي حرف اول را مي زند !
آمريکايي ها همواره در سايه ي دشمن زيسته اند زيرا ذاتا چه از لحاظ فرهنگي و چه اقتصادي و سياسي و نظامي ملتي مهاجم هستند . جنگ فرهنگي آنها نيز سر در آبشخور هويت بخشي به خود براي بالا بردن اعتماد به نفس ملي و تمدن آفريني دارد زيرا گذشته آنها عميق نيست و شاخه اي از تمدن هلني به حساب مي آيند ولي ميل به تشخص فرهنگي موجب مي شود که به دنبال هويتي متفاوت از ساير کشورها باشند !
دشمن پنداري از منظر سياسي ، اگر صرفه ي اقتصادي نداشته باشد و تنها براي مردم هزينه ايجاد کند يک ريال هم نمي ارزد چون به منزله ي مبارزه اي دن کيشوت وار با آسياب هاي بادي است و تفاخر به جست و خيزي به ظاهر شجاعانه اما در واقع بي فرجام است !
بايد ديد ملت ها از چه منظري دشمن را مي بينند و او را توصيف مي کنند و آيا چنين توصيفي از دشمن صرفه ي اقتصادي هم دارد يا دائما بايد هزينه پرداخت و تحت فشارهاي گوناگون بود . بايد ديد اين نوع از دشمني به نفع دشمن تمام مي شود يا به سود او . خلاصه اين که بايد به فرداي اظهار دشمني و دشمن انگاري انديشيد .

شماره روزنامه:7060
این مورد را ارزیابی کنید
(1 رای)
آخرین ویرایش در جمعه, 30 آبان 1399

موارد مرتبط