چاپ کردن این صفحه

شيراز و مهرباني هايش  

توسط محمد عسلی/ مدیر مسئول روزنامه عصرمردم 21 تیر 1400 712 0
سرمقاله محمد عسلی 22 تیر 1400         شيراز و مهرباني هايش

آفتاب و آب و گُل و گِل اين ديار و هواي آسمان آبي و عطر کوچه هاي نسترن آگين و آواز پرستوها که از باغ بهارانند و شعر و شعر که روح نواز و جانفزاست با مردماني از جنس مهر و محبتي که پاياني ندارد و آزادگي سرافراز سرونشاني که گل قالي هاي خانه ها را نيز زينت داده است و خانه زادهاي کهني که هنوز بوي شير حلال از چشم هاي زيبايشان عطر نجابت را مي پراکند و سروهاي رواني که اگر از نم جويبارهاي در کنار نصيبي ندارند ولي ايستاده اند ...
همه حکايت روزگاراني را يادآورند که شيراز را زبانزد مردمان جهان کرده بود. مردماني که روي قالي هاي گلبافت راه مي روند و شعر مي سرايند و رايحه دل انگيز بهار نارنج را چاشني شربت شيرين گلاب مي کنند تا گرماي تموز را از جان به در کنند. شيراز و مردمان مهمان نوازش که دل مسافر را از وطن مي کنند و عاشقانه شب هنگام در آسمان پرستاره اش بخت خود را مي جويند در سپيده صبحي که حافظ را سحرخيز و با نشاط مي کند تا بسرايد هنر روح نواز واژه هاي اميد را در اعتکافي که پرده غيب را مي گشايد ...
آري شيراز و مهرباني هايش، روح لطيف تمدني چند هزار ساله دارد که هنوزا هنوز در ذهن و زبان پژوهشگران، مدينه آرماني نسل هاي پسين و پيشين را يادآور است. شيرازي که گرچه سيلي مهاجرت را به چهره دارد و پاي رفتنش به صحرا بسته تا فاصله هاي دور و نزديک را با چهار چرخ متحرک خودروهاي نه چندان ايمن طي کند هم اينک نيز زبان مهر و بيان لطيف مردمانش غريب را تا سرمنزل مقصود مي رساند.
شيرازي که نرخ بيکاري و اعتياد و طلاق را در سبد خانوار دارد اما بي خيال از آنچه پيش آمده به زندگي عشق مي ورزد و وقتي غمي جانکاه رخساره مهربانش را مي آزارد سر به کوه و بيابان مي گذارد و با اندک قُوتي در دل دشت زير سايه درختي آرام مي گيرد هنوز هم در دل گرماي سوزان نفس مي کشد.
شيرازي که نه از آب رکنابادش اثري است و نه از گلگشت مصلايش و نه از ميخانه هاي بي بديلش، هنوز مست تماشاي يار است و نغمه خوان دلتنگي ها و دلربائي هاي مستانه.
بلي شيراز که همام تبريزي آن را اين چنين توصيف کرد:
«همام را سخن دلپذير و شيرين است
ولي چه سود که بيچاره نيست شيرازي...»
و سعدي که نيک سرود :
«ز خاک سعدي شيراز بوي عشق آيد
هزار سال پس از مرگ او گرش بويي...»
و حافظ که مردمانش را صاحب کمال دانست و لطف و زيبائي هاي باغ ها و بوستان هايش را به مهارت و هنرمندي توصيف کرد تا ابد به يادگار بماند در حافظه تاريخ هنوز زيباست و سئوال که اين مهر در کدام نهانگاه زمين جاي خوش کرده که ريشه در اعماق دارد؟
شيراز را دوباره دريابيم به طراوت حوض هاي خانگي اش و آب هاي روان و لطف مردمان و شعر زمان تا باز بجوشند و بخروشند تا روح جاودانگي مهر از اين سرزمين ، سرزمين قدسي اولياءالله که از فراز کوه ها تا زيرزمين خانه ها در آن خداجوئي و خداخواهي روح عاصي و سرگردان را تسلي باشد و قناعت و راستي را ذخيره روح عرفان حقگويي شود.
شيرازي که به قولي درست:
«هر باغبان که گل به سوي برزن آورد
شيراز را دوباره به ياد من آورد...»1
شيراز مي تواند صاحب کمال بماند و صاحب ذوق، اگر زشتي هايش را بزدائيم و به زيبائي هايش بيفزاييم و دروازه هاي ورود گردشگري را به روي آن بگشائيم و مردمان هنرمندش را بنوازيم.
مأخذ1: بيتي زيبا از غزل معروف دکتر لطفعلي صورتگر
والسلام

شماره روزنامه:7241
این مورد را ارزیابی کنید
(1 رای)
آخرین ویرایش در دوشنبه, 21 تیر 1400

موارد مرتبط