خدا کند اين روزها سر و کار هيچ تنابنده اي به بيمارستان نيفتد چرا که تا آشکار شود چه مرضي به جان او افتاده بايد چندين و چند بار راه آزمايشگاه و راديولوژي و سونوگرافي و پاتولوژي و کورونوسکپي و اندوسکپي را با کفش هاي آهنين و فروش سکه هاي زرين پشت سر بگذارد و پس از کشف بيماري و چندين بار مراجعه به پزشکان مدعي طبابت ، موفق به پيداکردن پزشک متخصص و سپس نوبت گيري شود .بي گمان ظرف اين مدت حتي اگر تبخالي هم در گوشه ي لب داشته باشد به تورمور بدخيم تبديل گرديده و روحيه اش آنچنان تضعيف شده که ديگر با مرگ مشکلي نخواهد داشت و با آغوش باز عزرائيل را در بر خواهد گرفت لذا کساني که پا به سن گذاشته اند بايد مراقب اموال و دارايي هاي خود باشند و ناشيانه دست به بذل و بخشش نزنند و به شدت از داشته هاي منقول و غير منقول خود حراست نمايند چرا که اگر خدايي ناکرده زبانم لال پشه اي آنها را نيش زد و پايشان به بيمارستان باز شد احتمال دارد ناگزير به فروش منزل و بيرون کشيدن پول از بانک و حراج سکه هاي زير خاکي طلا شوند تا گليم نخ نماي شده ي جان خود را از گرداب گل آلود گراني بيرون بکشند . بنده خدايي مي گفت : از بد حادثه و به دليل اين که در جريان سونوگرافي نتوانستم سرطان پروستات بدخيم خود را کشف کنم ناگزير به عمل جراحي شدم و روده ام را براي در امان ماندن از هجوم سلول هاي سرطاني بيرون آوردند و روي شکمم جانمايي کردند و 4 روز هم در آي سي يو بودم که بابت هر شب چند ميليون پول بي زبان را تقديم اشخاص محترمي کردم که زبان درازي براي توجيه دريافت چنين پولي داشتند . داروهاي خاص و ويژه را که ديگر نپرس ، داروخانه چي با لحني گوشنواز و دلسوزانه مي گويد : اگر ارزان ميخواهي ايراني اش را بگير و کلمه ي ارزان را مثل لقمه ي سر سيري بر زبان مي آورد که در پاسخش بگويي همان خارجي اش را مي خواهم و دنده ام نرم پولش را هم مي دهم ! ما که بالاخره نفهميديم خارجي ها با چه نسبتي داروها را مخلوط مي کنند که تاثير بيشتري دارد ، شايد هم گونه اي دکان داري است وگرنه دانش داروسازي را که همه مي خوانند و داروها هم که فرمول يکساني دارد. پس تفاوت در چيست ؟ شايد ماده اوليه اصلي را به ما نمي دهند و بگذريم !
بر اساس آخرين محاسبات صورت گرفته ، اين روزها بهترين نوع مرگ جان سپردن در اثر تصادفي است که خودرو راننده ي خاطي بيمه شخص ثالث داشته باشد تا پس از مرگي آني و بدون بستري شدن و مکافات دارو و درمان ، حداقل بازماندگان براي پرداخت خرج کفن و دفن و مراسم ختم و چهلم و سر سال ناگزير به گرفتن وام نباشند و دست آخر چيزي هم براي خودشان باقي مي ماند که جبران کننده ي شيون ها و سوز و گدازها باشد .بهترين نوع قبر هم چهارطبقه ي عمومي است که سر و ته قضيه با پنج ميليون تومان به هم مي آيد و مصيبت ديدگان هم مي توانند به صورت دونگي پول روي هم بگذارند و ترتيب سنگ قبر و مراسم پهن کردن سفره و چيدن ميوه روي قبر را بدهند و از يک مداح هم بهره بگيرند و خوشبختانه اين روزها شاهد رعايت مرده چيني طبقاني با تفکيک ذکور ازاناث هم هستيم و آخرتمان گل سنبلي و شير توش شير نيست و همه چيز حساب و کتاب دارد و مداح محترم هم مي تواند لقب مرحومه يا مرحوم را براي هر چهار نفر يکجا به کار گيرد و حساب و کتابشان هم در آن دنيا با ما نيست که بخواهيم دغدغه ي کفر و ايمانشان را داشته باشيم و خدا بهتر مي داند که با آفريده هاي خود چه کند ! بهتر است صاحب مرده ها براي دفن مردگان خود با بند دکان داراني به چاه نروند که زمين را متري 8 ميليون ميخرند و متري چند صد ميليون به مرده داران مي فروشند و عده اي ساده لوح هم به اميد راهيابي بدون پرس و سئوال مرده ي مورد نظرشان به بهشت قبر ميلياردي و چند صد ميليوني سفارش مي دهند . دنيا ديده اي مي گفت : در آن دنيا خدا را مانند مردم نمي توان فريب داد و بخششي در کار نيست و خود خدا قول داده که حتي از ذره المثقال هم نگذرد و زير بار پادرمياني خاک اينجا و آنجا هم نخواهد رفت . بنابراين بيهوده پول خود را به هدر ندهيد و تنها کارمفيدي که مي توان براي مردگان کرد اين است که از آنچه بر جاي گذاشته اند به نيازمندان آن هم به تشخيص خودتان بدهيد و والسلام .
اصولا برخي از کارها که پس از مرگ يک نفرتوسط بازماندگانش انجام مي شود در هيچ کتاب معتبر و در عين حال محترمي سفارش نشده و همه توصيه شده اند به اين که شکيبايي در پيش گيرند به همين دليل مداحان لطفا مطابق سفارش خداوند همه را به شکيبايي (و نه ضجه زدن بيهوده ) دعوت کنند . اگر از زنده ياد سعدي چيزي در خزينه ي خاطر دارند بخوانند و از آثار عرفاي گرانقدر در مذمت دنيا هم غافل نشوند که نسخه ي آرام بخشي است و يا اگر خودشان هم سواد ندارند نوار سخنراني افراد باسواد و آگاه از معارف اسلامي را براي کساني که به دلجويي آمده اند پخش کنند .دختر خاله و عمه و عمو هم براي خودشيريني هي نگويند خوش بحالش که در چه شبي و در چه روزي جان داد و قبل از مرگ به خواب ما هم آمده بود . مگر در همين روزها و شبها آدم هاي خوب و بد زيادي نمرده اند که مرگ را به روز و ماه و سال حواله مي دهيد . مرگ به سراغ همه مي رود و همگان طعم مرگ را خواهند چشيد . بنابراين زنجموره به راه انداختن خصوصا براي کساني که به زعم بازماندگانشان عمر خود را صرف کارهاي خير کرده اند و آرد خود را بيخته و الک خود را آويخته اند به منزله ي آب در هاون کوبيدن است . اين چه رسمي است که تا همين ديروز بر سر مراقبت و نگهداري مريض از پاي افتاده بين فرزندانش مشاجره بود و حالا که طرف رحيق رحمت را سر کشيده و به اصطلاح دعوت عزرائيل را لبيک گفته همگي دلسوزي اشان گل کرده و فرياد يا قدوسشان گوش فلک را کر مي کند و الکي سر بر شانه ي يکديگر مي گذارند و براي گريه هاي طولاني و تکان دادن شانه در حد 10 ريشتر سر از پا نمي شناسند .
با يک حساب سرانگشتي گريه بر مرده وجهي ندارد مگر اين که بخواهيد به حال خود گريه کنيد . به هر حال مرده يا مومن بوده که با مردن از زندان آزاد شده و بايد خوشحال بود و اگر خداستيز و بدکار بوده نيز بايد خوشحال بود که دنيا از دست او راحت شده است . عزت زياد