صرف نظر از این که هر رویدادی می تواند آثار فرهنگی به دنبال داشته باشد معمولا به آیین ها ی بزرگداشت شخصیت ها ، جشنواره های هنری، شب شعرها ، رونمایی از کتاب ، راه اندازی فرهنگسراها، اکران فیلم ها و به روی صحنه رفتن نمایشنامه ها، چاپ کتاب ها، انتشار انواع روزنامه ها و مجلات، برگزاری مراسم نقد و تحلیل ، به ثبت رسیدن میراث های فرهنگی و تمدنی و تعاملاتی که منجر به داد و ستدهای ارزشمند و تاثیرگذار بر روی رفتار مردم می شود ، رویداد فرهنگی می گویند.
اگر اهل پژوهش بخواهند آماری سالیانه از رویدادهای فرهنگی که توسط وزارتخانه ها ، نهادها و سازمان های وابسته به شهرداری ها ، مراکز علمی و دانشگاهی و آموزش و پرورش و تشکل های مردم نهاد برگزار می شود ارائه دهند شمار چنین رویدادهایی بسیار زیاد و در خور توجه است .
بدون تردید هدف از برگزاری رویدادهای فرهنگی صرفا این نیست که شمار زیادی از هنرمندان و صاحبان ایده و اندیشه عده ای را دلمشغول نگه دارند زیرا واژه ی فرهنگ بار معنایی گسترده ای دارد و در بر گیرنده ی تمامی داشته های معنوی یک ملت است که در رفتار و گفتار و اندیشه ی آنها تبلورپیدا می کند و شمار بالای رویدادهای فرهنگی نیز قاعدتا باید پیامی معنادار داشته باشد .
از جمله آفات رویدادهای فرهنگی آغشتگی آن به روزمره گی و باری به هر جهت بودن است . برخی از نهادهای فرهنگی که ظرف سالیان اخیر گرفتار بوروکراسی شده اند خود را وظیفه مند به اجرای آیین های مناسبتی می دانند و در راستای توجیه فلسفه ی وجودی خود ، منویات و انتظاراتی کلیشه ای را در قالب بخشنامه ها و دستورالعمل ها می گنجانند و تخصیص بودجه را نیز در پیوند با آن توجیه می کنند که صد البته در گرو ارائه ی گزارش هایی مستند و قابل شمارش است از این رو ناگزیر تنها به آمار و ارقام برای نشان دادن پای بندی به تعهدات سالیانه ی خود اکتفا می کنند و کوچکترین توجهی به آثار اجتماعی رویدادهای فرهنگی و دستاوردهایی که باید داشته باشد ندارند .
ظرف چند دهه ی اخیر اغلب رویدادهای فرهنگی پیوست سیاسی عقیدتی داشته اند زیرا از همان ابتدا فرض بر این بود که جا انداختن برخی از ایده های کم سابقه ، نیازمند کار فرهنگی است و درآمیختگی رویدادهای فرهنگی با پس زمینه های دینی و عقیدتی و سیاسی نیز در همین راستا دنبال می شد . اما از آنجایی که نهادینه شدن یک تفکر در گرو به منصه ی ظهور رسیدن مصادیق و واقع بینانه بودن آن در میدان عمل است ، ناهمخوانی شعارها با واقعیت های بیرونی موجب گردید که چنین رویکردی اثرگذاری های هدف گذاری شده را به دنبال نداشته باشد.
با یک حساب سرانگشتی با توجه به شمار بالای رویدادهای فرهنگی که اغلب با پس زمینه های دینی و مذهبی و تقویمی برگزار می گردد ما نباید در حال حاضر با بحران معنویت مواجه باشیم تا آنجا که مبلغان دینی ناگزیر باشند بخش قابل توجهی از وقت و تلاش خود را به رفع شائبه ها و برطرف کردن شک و تردیدها اختصاص دهند .
در چنین وضعیتی یا باید محتوا و پیام رویدادهای فرهنگی را زیر سئوال برد و یا این که ناهمخوانی بین شعارها و واقعیت های بیرونی را مورد توجه قرار داد که در هر دو صورت ناگزیر به بازنگری در اندیشه و رفتار و تجدید نظر بر نحوه ی کارهای تبلیغاتی هستیم .
البته طرح چنین موضوعی به معنای ایستایی فرهنگ با وجود تبلیغات کم اثرنیست زیرا در زیر پوست جامعه اتفاقاتی در حال رخ دادن است که بعضا ارتباط چندانی با پیام رویدادهای فرهنگی هم ندارد به طوری که اگر کسی از بالا رفتار مردم را با پیام و خط و مشی تبلیغات پر هزینه ای که متولیان فراوانی هم دارد مقایسه کند به وجود شکاف ها و نقارها پی می برد و این پرسش برایش پیش می آید که به قول معروف "این همه چریدی کو دنبه ات"
غرض از طرح این موضوع نیازی است که به تامل در گستره و ژرفای رویدادهای فرهنگی داریم.