چاپ کردن این صفحه

ققنوس

توسط اسماعیل عسلی/ سردبیر روزنامه عصرمردم 12 دی 1399 313 0
سرمقاله سردبیر اسماعیل عسلی 13 دی 1399      ققنوس

شعاع تاثيرگذاري شخصيت هاي جهاني تفاوت عمده اي با افراد ديگر دارد . هم از لحاظ گستره و هم ژرفا ، به اين معنا که شخصيت هاي جهاني از لحاظ گستره تاثيرگذاري از قدرت شبکه سازي بالايي برخوردارند و ظرفيت زيادي براي همپوشاني رويدادها از خود نشان مي دهند و از لحاظ ژرفاي تاثيرگذاري نيز مي توانند با ريشه دواني به اعماق و تغذيه ي معنوي و نفوذ در دلها ، مانايي و ماندگاري خود را تضمين کنند . شخصيت جهاني بودن ، پيوند چنداني با نوع ماموريت ، پست و سمت و همچنين تبليغاتي که پيرامون يک فرد صورت مي گيرد ندارد بلکه چنين جايگاهي را بايد در عملکرد و بازخورد کنشگري هاي يک فرد جستجو کرد نه موقعيت ظاهري او ! فقدان يک شخصيت جهاني ، ناخودآگاه بستري براي کنکاش و رونمايي از دايره ي نفوذ و تاثيرگذاري او فراهم مي کند چرا که ورود به چنين عرصه اي در زمان حيات شخصيت هاي کليدي با ملاحظات امنيتي زيادي همراه است . يک فرد براي اين که شخصيتي جهاني داشته باشد نيازمند ويژگي هايي منحصر به فرد است که او را از همگنانش متمايز مي سازد لذا همواره بين "بود" و "نمود" و "نبود" يک چنين شخصيتي زاويه و فاصله اي قابل تامل وجود دارد که قابل انطباق بر يکديگر نيستند . هم از اين رو است که نگاه جناحي و حتي ملي و منطقه اي به چنين شخصيت هايي ، بخشي از کارکردهاي جهاني آنها را از ديد تاريخ به محاق مي برد .
تفاوتي که بين "بود" و "نمود" يک فرد وجود دارد گاه به غرور و گاهي به تواضع تعبير مي شود ، در مورد شخصيت هاي جهاني که چربش بعد معنوي ، مولفه اي تاثيرگذار در هويت بخشي به آنهاست ، آنچه توجيه کننده ي وجود چنين فاصله اي است ، تواضع و عروج دروني است که وجه مشخصه ي عرفان عملي است . آنچه مي تواند فاصله بين "بود" و "نمود" را مشخص سازد ، "نبود" يک فرد است زيرا نبود شخصيت هاي جهاني به ايجاد فضايي خالي منجر مي شود که جايگزيني هاي صورت گرفته اگر چه ممکن است از جهات فني و علمي و تخصصي و تجربي جبران کننده باشد اما جايگزين هژموني و هاله اي که يک شخصيت جهاني پيرامون خود ايجاد مي کند نيست .
از جمله ويژگي هاي شخصيت هاي جهاني برخورد آنها از استقلال است ، اين ويژگي ضمن اين که موجب ديده شدن آنها در ميان همگنانشان مي شود به رابطه اي منحصر به فرد بين آنها و شخصيت هاي بالادستي و پايين دستي مي انجامد تا جايي که يک شخصيت بالا دستي مي تواند از او به عنوان يک رفيق ياد کند که متمايز کننده ي وي از سايرين است .
در همين راستا ، وقوف يک شخصيت جهاني به اثر وجودي خودش موجب مي شود که او نيازي به ايجاد مرزهاي متعارف بين خود و عوامل پايين دستي نداشته باشد به همين دليل چنين افرادي با آشنايي زدايي و ساختارشکني در مناسبات درون گروهي ، جذابيت بيشتري از خود نشان مي دهند و به دل مي نشينند و به سهولت و بدون در نظر گرفتن چارچوب هاي دست و پا گير و بدون اين که بخواهند نقش يک آدم فروتن را بازي کنند در کنار مردم عادي قرار مي گيرند و اين ويژگي در کنار صلابت و قاطعيتي که در برخوردهاي رسمي از خود نشان مي دهند ، به آنها قدرت گره گشايي در بحران هاي سخت اعطا مي کند !
بهره مندي از "هوش سيال" ، "هوش هيجاني" و "هوش درون فردي" به شخصيت هاي جهاني کمک مي کند تا در ايجاد ارتباط بين گروه هايي که در معرض آسيب هايي نظير تشخص هاي قومي و ملي و زباني و حتي عقيدتي خود هستند با مشکل زيادي مواجه نباشند . ايجاد هم افزايي بين گروه هاي افغاني ، عراقي ، سوري ، لبناني و عراقي و ايراني با محوريت دفاع از منافع منطقه اي و هويت فرهنگي و اشتراکات تاريخي و جلوگيري از تجزيه کشورها به بهانه ي تنوع قومي را مي توان يکي از امتيازات سردارشهيد قاسم سليماني در خاورميانه دانست که از هوش و بصيرت بالاي او حکايت دارد !
نبايد از نظر دور داشت که همواره بين زندگي و مرگ شخصيت هاي جهاني رابطه اي معنادار برقرار است لذا کمتر اتفاق مي افتد که يک جنگجوي شجاع در اوج بحراني که براي پايان بخشي به آن ايفاي نقش مي کند ، مرگ او در بستر و دور از غوغاي جنگ رقم بخورد ؛ در واقع مي توان گفت : هرکس آن گونه مي ميرد که زندگي مي کند . اين موضوع در پيوند با فرجام کار سردار شهيد سليماني کاملا قابل فهم است ، آن هم از جهات گوناگون . به ويژه اين که تلاش براي حذف او نيز نيازمند گونه اي هماهنگي جهاني و منطقه اي بوده و تمامي کساني که او را به عنوان مانعي بزرگ در راه رسيدن به نقشه هاي شوم و پرهزينه ي خود شناسايي کرده بودند براي حذف چنين شخصيتي نيازمند هم افزايي و تمرکز نيرو و امکانات روزآمد و مدرن که نقطه مقابل جنگ هاي نامتقارن است ، بودند . متصل کردن نقاط مرتبط با ترور سردار سليماني از قلب اروپا تا آمريکا و برخي کشورهاي خاورميانه و همچنين تقسيم وظيفه براي امپراتوري هاي خبري در راستاي وارونه جلوه دادن تبعات و واکنش هاي صورت گرفته پس از اين ماجرا همه سر در آبشخوري واحد دارند و تاييد کننده ي جهاني بودن شخصيت سردارسليماني هستند.
حتي اگر بخواهيم واکنش هاي جهاني و منطقه اي به اين ماجرا را ناديده بگيريم و با تسامح از کنار آن عبور کنيم نمي توانيم منکر واکنش هاي داخلي اين رويداد تاريخي باشيم چرا که مردم در شرايطي که با پشت سر گذاشتن بحران هاي سياسي و تحريم ها و آشفتگي هاي اجتماعي ناشي از نوسانات اقتصادي پالس هايي که حاکي از کنشگري هايي متفاوت و کم سابقه بود را مخابره مي کردند اما تحت تاثير اين رويداد به صورت يکپارچه به خيابان ها آمده و انزجار خود را از عوامل اين ترور اعلام کردند .
تجليل شخصيت هاي مرتبط با جناح هاي سياسي مختلف که سابقه ي رودررويي هاي چندين ساله با يکديگر داشتند از سردار سليماني پس از شهادت ايشان قابل مقايسه با واکنش هاي صورت گرفته به دنبال رويدادهاي مشابه در بازه هاي زماني ديگر نبود و همين امر مانع از آن شد که شخصيت ها و گروه هاي سياسي بتوانند در راستاي استفاده ابزاري از اين رويداد با تملک و انحصاري کردن چنين شخصيتي در صدد تقويت و ترميم جايگاه خود برآيند .
اگر مهمترين رويدادهاي سال 2020 را به ترتيب از نظر بگذرانيم متوجه مي شويم که پس از سوم ژانويه برابر با 13 ديماه که مصادف بود با ترور سردار شهيد قاسم سليماني ، اغلب اتفاقات رخ داده در منطقه ي خاورميانه پس از اين ماجرا ، تکميل کننده يک پازل از قبل طراحي شده بودند ؛ زيرا پس از اين ماجرا آمريکا و اسرائيل با نشان دادن چنگ و دندان و برخوردار شدن از حمايت تلويحي و زيرپوستي اروپايي ها ، به آخرين مقاومت هاي ظاهري برخي کشورهاي عربي براي عادي سازي روابط با رژيم صهيونيستي به بهانه شکل گيري ائتلاف ضد ايراني پايان دادند . هر چند هنوز نتوانسته اند افکار عمومي مسلمانان و جريان هاي مردمي را با خود همراه سازند .
آخرين بخش از جورچين شخصيتي سردار شهيد قاسم سليماني سرآمد بودن وي در جنگ دروني با نفس همزمان با جنگ بيروني در عرصه هاي نبرد بود که يکتويي و اخلاص او را براي همه وجدان هاي بيدار آشکار ساخت و محبوبيت او را رقم زد تا جهانيان شاهد با شکوهترين بدرقه ي تاريخي فرا ملي و حتي فرامنطقه اي از يک مبارز خستگي ناپذير باشند
با وجود همه ويژگي هايي که سردار شهيد سليماني را متمايز مي ساخت ، نگاه به چنين شخصيت هايي نبايد مانند نگاه به شهابي نوراني و گذرنده و مقطعي باشد چرا که امواج به وجود آمده پس از اين رويداد تاريخي به زايش ها و رويش هاي مشابهي مي انجامد که از آن به ظهور مکتبي برخوردار از چارچوبي ايدئولوژيک و در عين حال عملگرايانه تعبير مي شود . مانند ققنوسي که از دل خاکستر خود برمي خيزد و عشقي که تکثير مي شود و رايحه اي خوش که دست در دست نسيمي روحبخش جهان را در مي نوردد و اين خون هاي به ناحق ريخته را به شريان مقاومت تزريق مي کند .

شماره روزنامه:7096
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)
آخرین ویرایش در جمعه, 12 دی 1399

موارد مرتبط