به راستى كه خون صارمى دامنگير متحجران شد و اين رسوايى شان تا هميشه براى تفكر طالبانيسم خواهد ماند!
هميشه خون دامنگير روزنامه نگاران موجب رسوايى قاتلان و دسيسه چينان براى اين طايفه بوده است از ميرزا جهانگيرخان شيرازى (صوراسرافيل) گرفته تا امير مختار كريم پور شيرازى (شورش) و محمود صارمى و صارمى هاى تاريخ.
امروز روزِ خبرنگار است، شغلى پرفراز و نشيب و به ديد مردم كارى آسان و راحت امّا همين حرفه راحت براى روزنامه نگار حرفه اى سهل ممتنع است، مثل نثرِ شيخ شيراز كه هر خواننده آسان مى بيند و خود را شايسته نوشتن چنين نثرى و با آمدن قلم به روى كاغذ از تقليد آن عاجز است!
اكنون بيش از دو دهه است با ثبت اين روز در تقويم ملّى در تكريم و تعظيم خبرنگار بسيار نوشتند و براى پُر كردن ستون هاى رسانه اى در اين روز تلاش وافر شده است و بسيار دولتمردان و وزرا هم بر غير قابل انكار بودن وجود خبرنگار در جامعه تأكيد كردند و همچنان نيز همان آش و كاسه در سفره روز خبرنگار است.
با اين حال هنوز تا شناخت اين روز از سوى مديران جامعه ما راه درازى در پيش است راهى به درازاى دردها و رنج هاى خبرنگاران كه با سيلى دردناك همچنان صورت خويش را سرخ نگه داشته اند و مى نويسند و مى نگارند هر آنچه در توان شان است در انديشه شان، انديشه اى كه براى ارتقاء جامعه و رفع مشكلات مردم در حوزه هاى مختلف سرچشمه مى گيرد.
همه اين ستايش ها را براى خبرنگار به معناى واقعى نوشتم، كه آدرسى غلط در افكار مخاطب رهنمون نشود، خبرنگار و روزنامه نگار واقعى كه ميرزا بنويس و روابط عمومى نگاه هاى سياسى نشود و هر آينه حقيقت را به جامعه مخاطب منعكس نمايد.
خبرنگار واقعى ريشه و پيشه در نسل آينه دارد و مردم جامعه از هر قشر كارگر و معلم، استاد دانشگاه و پزشك، پير و جوان و ... دغدغه هاى خويش را در صورت و سيرت او مى بينند!
مصلحت انديشى و محافظه كارى، تملق و چاپلوسى و منفعت طلبى در اين حرفه جايى ندارد از اين رو خبرنگار واقعى در اوج مشكلات اقتصادى خود براى رفع مطالبات ديگر اقشار جامعه مى نويسد و مطالبه مى كند.
گسترش فناورى و فضاى مجازى را بايد فرصت براى حرفه روزنامه نگارى دانست، فرصتى براى سرعت انتقال و انعكاس ثانيه اى اخبار و گزارش ها، امّا خبرنگار براى مشاهده رنج ها و آلام مردم جامعه خود در بازار و خيابان باشد، همان حضور ميدانى كه بايسته هاى اين حرفه است، با شنيدن و دو خط توئيت نگارى كارى پيش نمى رود كه همچنان حضور در ميدان مشكلات كارساز است.
شهيد محمود صارمى هم براى انعكاس ميدان نبرد جان فداى اطلاع رسانى و روشنگرى شد و اين حضور ميدانى او را جاودانه كرد.
خبرنگار و عكاس واقعى و دغدغه مند بر اين باور است كه بايد همچنان و آنچنان نگاشت و ثبت كرد كه تا اين نوشته ها و نگاره ها آبروى تاريخ مطبوعات ما شوند، چون آثار بزرگان نظم، نثر و شعر ما.
از اين رو همواره براى خود تكرار مى كنم كه " صداى مردم باش" كه به تعبير آن شاعر اجتماعى؛ "تنها صداست كه مى مانَد!"
براين اساس بايد صداى مردم بود.