خبر چیست و خبرنگار کیست؟ این سئوال را پیوسته، چهل سال است در ذهن مرور می کنم. بسیار خبر خوانده ام از آنچه اتفاق افتاده و یا خواهد افتاد. با خود اندیشیده ام که کدام خبر، افکار عمومی ملت ها را تحت تأثیر قرار داده است. مرگ بزرگی یا تولد کودکی که می تواند چنگیزی شود یا هیتلری و یا مصلحی و کاشفی و رَجُل سیاسی که جهانی را به صلح یا جنگ بکشاند؟
وقوع زلزله ای سهمگین و مخرب یا آتش فشان کوهی خاموش که شهری را بلعید و یا سیلی که صدها نفر را به کام کشید؟ راستی کدام خبر، امروز، دیروز و فردا سرتیتر تمامی رسانه های جهان بوده و هست؟ کدام خبر راوی شهادت بیش از 159 خبرنگار در جنگی نابرابر و خونین است که علیرغم اعتراضات گسترده ملت های جهان فقط چند کشور مدعی طرفدار حقوق بشر بر آتش ذخیره آن می افزایند؟ و چرا هر سروی از این دست که بر زمین می افتد، سرو دیگری قد راست می کند، دوربین به دست می گیرد و در زیر بمباران های کور هر آنچه را از ظلم و بیداد می بیند ضبط می کند و اگر فرصت یافت آن را به چشم مردم جهان می کشاند که بدانید در سرزمین فلسطین چه می گذرد!
اینگونه خبرنگاران، بر انفجارهای مهیب می تازند، هواپیماهای جنگی را به زیر می کشند، صدایشان از صدای شکستن دیوار صوتی بسیار بیشتر است، خمپاره هایی هستند که به قلب ها شلیک می کنند، چشم ها را می گریانند و احساسات برآمده از فطرت را در خیابان ها به اعتراض می کشانند، اعتبار و آبروی نداشته صهیونیست ها را در برابر لابی های صهیونیستی به ارزنی حراج می کنند و تارهای سست تنیده ی عنکبوتی اشان را با تندباد خبرپراکنی از پایه و اساس فرو می ریزند و چون یکی میدان را با شهادت خالی می کند، دیگری شمشیرش را از نیام بیرون می آورد تا صدا و تصویر بفرستد به رسانه ای که به آن تعهد و تعلق دارد هر چند می داند بعضا آن را سانسور خواهند کرد و به مصلحت یا تحت فشار سردمداران زر و زور و تزویر در تاریکی ذهنشان به فراموشی می رود.
این یادآوری را مقدمه ای می دانم برای مسئولان نظام جمهوری اسلامی ایران هر چند می دانم که آنها نیز این مطلب مهم را فهم و درک کرده اند که گرچه داشتن ارتش و سپاه مجهز، حرفه ای و آماده به دفاع برای حفظ کشور از تهاجم بیگانگان یک ضرورت است اما تربیت، حمایت و حفظ خبرنگارانی که بتوانند از حق و عدل بنویسند و در حمایت از هر آنچه باید دریغ نورزند و در برابر تهاجم فرهنگی و رسانه ای دشمنان دوربین هایشان به موقع به کار افتد و صدایشان به آن طرف مرزها و دورترها برسد هم، در جنگ رسانه ای یک ضرورت است.
صداهایی که باید شنیده شوند و تصاویری که باید دیده شوند، اگر به هر دلیل نشنویم یا نبینیم و اگر شنیدیم و دیدیم بی خیال از کنار آن گذشتیم آن وقت امید مردم از رسانه ها ناامید می شود و راه را باز می کند برای شنیدن صدای دشمنان و مخالفانی که تر و خشک را با هم می سوزانند و ساندویچ های خبری مسموم را با رنگ و لعاب مزه های مخاطب-پسند به خورد مردم می دهند و آنها را می شورانند تا اربابان آنها از آب گل آلود، ماهی های درشت صید کنند و تعجب آور نیست اگر بدانیم و ببینیم که از 5 خبرگزاری مهم جهان که بیشترین مخاطبان را دارند 4 خبرگزاری با سرمایه یهودیان آمریکا بنا شده اند!
همه می دانیم. اما بعضی ها خود را به خواب زده اند که بدانند مهم ترین سلاح بازدارنده و مهاجم، امروز شبکه های خبری پرمخاطب هستند که بر افکار عمومی جهان مدیریت می کنند.
چرا ما رسانه ای مانند الجزیره نداریم؟ چرا صدای رسانه های ما به آن طرف دنیا نمی رسد؟ پاسخ آن ساده است. چون برای این مهم سرمایه گذاری نکرده ایم. مطبوعات را دست کم گرفته ایم و به صورت قطره چکانی نگاهی از سر اجبار به آنها داریم و حتی بسیاری از مسئولان ما فرصتی را برای خواندن روزنامه در هر بامداد اختصاص نمی دهند و می گویند شنیده ایم و یا کسی خبری را به آنها رسانده است.
یادمان نرود که اگر در گذشته 50 سال قبل صدای خبرهای مهم از منابر و مساجد بیرون می آمد، امروز دیگر صدا از رادیوها، تلویزیون ها، شبکه های ماهواره ای، روزنامه ها، فضاهای مجازی، پایگاه های خبری و خبرگزاری ها بیرون می آید زیرا شعاع انعکاس آنها فراتر از مرزهاست.
امروز باید برای مظلومیت مساجدی که جوانان از آنها دورند گریه کنیم که اگر در آغاز انقلاب اسلامی مهمترین پایگاه های خبری و مقاومت بودند امروز با این تجهیزات الکترونیکی که به لحظه خبرپراکنی می کنند به سایه رفته اند و فقط می توان در آنها تعداد نه چندان زیادی نمازخوان پیدا کرد.
اگر در 800 سال قبل مولانا جلال الدین مولوی یک فلسفه از فهم را در قالب این شعر سرود که: «جان چه باشد؟ جز خبر در آزمون/ هر که را افزون خبر جانش فزون» مقصود از خبر آگاهی بود نه شنیدن کشتار زنان و کودکان بی گناه در مرکز فلسطین اشغالی که نه تنها جان را فزونی نمی دهد، بلکه جانکاه است و زجرآور. با این وصف در سلسله مراتب خبرنگاری و خبررسانی جایگاه ما کجاست؟ آیا ما توانسته ایم به رسالت خود عمل کنیم؟ آیا در انعکاس هر آنچه در جامعه ما و جهان ما می گذرد حرفه ای عمل کرده ایم؟ دمی به خود آئیم و بیاندیشیم که چه جایگاه مهمی داریم اما آن را کوچک می شماریم. چون کوچکمان می شمارند.
هفته بزرگداشت خبرنگار، فرصتی مغتنم است اگر مسئولان و ما به این مهم بیاندیشیم و نه صرفا در جلساتی از یکدیگر تعریف کنیم و هدیه ناچیزی به این مناسبت تقدیم خبرنگاران کنیم. مثل سالهای قبل هیچ چیز تغییر نکرده است زیرا ما تغییر نکرده ایم.
والسلام