وارد حساب کاربری خود شوید

نام کاربر *
کلمه عبور *
مرا به خاطر بسپار

ایجاد یک حساب کاربری

فیلدها با ستاره (*) مشخص شده اند مورد نیاز است.
نام *
نام کاربر *
کلمه عبور *
تائید رمز عبور *
پست الکترونیک *
تأیید ایمیل *
کپچا *
Reload Captcha

    مصاحبه کننده عبدالرحمن مجاهدنقی

    تاریخ شفاهی مطبوعات فارس

    تاریخ شفاهی مطبوعات فارس مروری بر زندگی فرهنگی و مطبوعاتی محمد عسلی مجید روزی طلب برادر ارجمندم جناب آقای عسلی که سالیانی دراز با او همکار و همراه بودم و در کارهای فرهنگی تلاش های فراوانی کرده است و دوران طولانی مدیرمسئول روزنامه عصر مردم بوده اند، تحت عنوان تاریخ شفاهی مطبوعات فارس، کتابی منتشر نمودند که بخشی از زندگی فرهنگی خود را در آن بیان نمودند. این کتاب را از روی محبت و صمیمیت برایم ارسال فرمودند و در صفحه اول آن اینگونه مرقوم کردند: «تقدیم می کنم به دوست، برادر و همکار فرهنگی سالیان به پاس باورهای اصیل و سلامت نفسی که مرا پیوسته راهنما بودند. جناب مجید روزی طلب عزیز. امید که سالیان بزید در کمال و وقار که ویژه ایشان است. ارادتمند محمد عسلی. شیراز 12/4/99»

    بنده هم در یک پیامک کوتاه از ایشان تشکر کردم: «برادر بزرگوار جناب عسلی سلام. کتاب ارزشمندتان را ملاحظه کردم. کار بسیار خوبی کردید که بخش بسیار کوتاهی از زندگی پرماجرا و پرفراز و نشیب فرهنگی خویش را که نمی از یم و قطره ای از دریاست، منتشر نمودید. باشد تا فرزندان ما درس بگیرند و راه سخت و سنگلاخ زندگی را دریابند و همت کنند و باری بر دوش گیرند و قدر پدران سختکوش خود را بدانند.

    از محبت های بی دریغتان نسبت به این بنده ناچیز که لایق آن نیستم کمال تشکر را دارم.

    انشاءالله هم جناب عالی و هم بنده بتوانیم در این باقیمانده عمر که برای شما برادر ارجمند، دراز باد! گام های مفید و مؤثری برداریم، که رضایت حق را فراهم نماید و هم جبران گذشته کند و آخر و عاقبتمان را به خیر کند!

    قطعاً روز تبلی السرائر و آن واقعه عظیم، روز سختی خواهد بود! البته خدواند ارحم الراحمین است.

    موفق باشید. ارادتمند، برادر و دوست صمیمی و قدیمی شما

    مجید روزی طلب 13/4/99

    ایشان با کمال محبت و صمیمیت در برخی از صفحات این کتاب از اینجانب یاد کرده و خاطراتی را ذکر نموده اند، از جمله صفحه 121 و 197 و 337 و 338 و 339 و 340 و 341 و 344 و 345 و 347.

    البته ایشان با معیار خودشان و سلیقه و عقیده خودشان اشخاص و جریان های فرهنگی، سیاسی و مذهبی را ارزشیابی نموده اند. به این جهت تصمیم گرفتم نسبت به برخی مطالبی که درباره بنده اظهار شده است، نظر خودم را بیان نموده و طی نامه ای خدمتشان تقدیم کنم. پس از نوشتن آن، به دلایلی از ارسال آن خودداری کردم.

    در این نامه پس از سلام و احوالپرسی و تشکر صمیمانه از محبت های بی دریغ ایشان و آرزوی طول عمر و موفقیت برایشان آمده است:

    اگر گفتید: «فلان شخص در مدیریت، ایدئولوژیک است و فلان شخص، علمی است» منظورتان چیست؟ آیا ایدئولوژی در مقابل علم است؟ و اصلاً منظور از ایدئولوژی چیست؟ البته در اصطلاح ایدئولوژی، همان باید و نبایدهایی است که از مکتب سرچشمه می گیرد، خواه این مکتب الهی باشد یا الحادی و مادی. خواه توحیدی باشد، خواه لیبرالیستی، کمونیستی، سوسیالیستی و ... در این صورت اگر یک مکتبی اصولاً با علم مخالف باشد، می توان گفت ایدئولوژی برخاسته از این مکتب غیرعلمی و یا ضد علمی است. حال بحث از ایدئولوژیک بودن یک فرد یا یک نظام حکومتی است.

    بعید است انسان ها و نظام های تربیتی یا حکومتی از یک مکتب خاصی پیروی نکنند، چه مکتب های الهی، چه غیر الهی، چه موافق علم، چه مخالف علم. آیا می شود باور کرد که نظام های حکومتی موجود در عالم بدون اعتنا به مکتبشان، حکومت می کنند؟! مثلاً می شود گفت که نظام لیبرالیستی و کاپیتالیستی آمریکا مبتنی بر اصول لیبرالیسم و کاپیتالیسم نیست؟ و یا نظام سوسیالیستی و یا کمونیستی اعتنایی به اصول خود ندارند؟ و یا نظام جمهوری اسلامی ایران بر اساس مکتب حیات بخش اسلام شکل نگرفته است؟ و قانون اساسی آن بر مبنای قرآن، سنت معصوم (ع) و عقل سلیم مصوب نشده است؟

    البته ممکن است در هر نظام حکومتی به ویژه در میدان اجرا خطاهایی صورت گیرد چه به عمد چه از روی سهو و حتی ممکن است برداشت های نادرستی از مکتب بشود، لیکن در اینجا منظور از ایدئولوژیک مبتنی بر مکتب است، حال هر مکتبی که می خواهد باشد. یعنی این حکومت ها ایدئولوژیک هستند و مدیران آن نظام نیز ایدئولوژیک خواهند بود و این، صفت بد و نامناسب و قابل سرزنش برای ایشان نیست.

    همواره در میان طرفداران یک مکتب، برداشت های چپ گرایانه، راست گرایانه، تندروانه، کندروانه، فرصت طلبانه، تجدیدنظرطلبانه، کاتولیک مآبانه، پروتست مآبانه، میانه روانه، اصلاح طلبانه و ... بوده است. در عین حال حقیقت آن مکتب یک چیز بیشتر نبوده است که تنها با نگاه منصفانه و بی غرضانه و عالمانه قابل درک است و کسانی که اینگونه به مکتب نگاه کنند، مکتبی خواهند بود و ایدئولوژیک!

    بحمدالله در مکتب اسلام، همرهی قرآن و عترت، حجت را در فهم درست مکتب بر همگان تمام کرده است و وجود نایبان امام معصوم (ع) در دوران غیبت، راه را برای درک درست مکتب و ایدئولوژی و احکام ناشی از آن و شیوه عمل به آن هموار نموده است، لذا اهل ایمان با پیروی و اطاعت صادقانه از خدا، رسول و اولی الامر، راه روشن ملکوت را با مجاهدت و سختکوشی طی می کنند. واقعاً وجود ولی امر یعنی فقیه عالم، عادل و با کفایت در هر عصری، نعمت بزرگی است که خداوند به مسلمین ارزانی داشته است و پیروی خالصانه از او راهگشا و کارگشا و موجب وحدت امت اسلامی و پیشرفت و ترقی و تفوق بر جهان کفر و الحاد است.

    با توجه به توضیحات فوق، تقابل بین ایدئولوژیک بودن و علمی بودن چندان معقول نیست.

    معمولاً تبلیغات گسترده و مسموم ابرقدرت ها برای متهم کردن یک شخص یا یک نظام انقلابی و کارآمد و از صحنه خارج کردن آن با همین شعار ایدئولوژیک بودن صورت می گیرد.

    قبلاً هم آمریکا و دنیای غرب، نظام های سوسیالیستی و کمونیستی را با همین اتهام ایدئولوژیک بودن و برچسب ارتجاع سرخ، متهم و با آنها مبارزه می کردند. امروز نیز با همین چماق بر سر کشورهای بپا خاسته و انقلابی می کوبند!

    متأسفانه این تقابل بین علمی بودن و ایدئولوژیک بودن در اصطلاحات روشنفکران غربگرا جا باز کرده و همین الان نیز برای کوبیدن افراد انقلابی، حزب اللهی و نظام جمهوری اسلامی ایران از همین حربه استفاد می شود. ایشان می خواهند در عالم جار بزنند و جا بیندازند که هر انقلاب و نظام حکومتی که مبتنی بر مکتب الهی باشد، ایدئولوژیک و محکوم است! یعنی این انقلاب ها و حکومت های مکتبی و الهی همه غیرعلمی، غیرعقلی، مخالف تمدن و فرهنگ و مخالف جامعه بشری هستند!

    اصطلاح ارتجاع سرخ و سیاه که از زبان شاه به نمایندگی از استکبار جهانی مطرح می شد و انقلاب و انقلابیون اسلامی را به آن رجم می کرد از همین مقوله است و یا تقبیح اصولگرایی توسط غرب و روشنفکران وابسته از همین قماش است، ایشان اصولگرایی را امری ارتجاعی و واپسگرایی تلقی می کنند. تقابل سنت و مدرنیته نیز از شگردهای استکباری و استعماری سنتی و مدرن و پست مدرن است. از آنجا که هاضمه استعمارگران قادر به هضم و تحمل انقلاب های مردمی و الهی نیست، دست به این روش های خصمانه و ضد انسانی می زنند.

    بی جهت نیست که امام (ره) بزرگوار که رضوان الهی بر او باد، او که عارفی وارسته و مجاهدی بزرگ بود، با گردنی افراشته و با فریادی بلند و با قدرتی هر چه تمام تر با این تفکر مقابله می کرد و بارها فرمود: ما مخالف تمدن، فرهنگ، علم، تکنولوزی، هنر و سینما نیستیم، ما مخالف فساد و فحشاء هستیم. او خوب می دانست که تمدن و تجدد غرب، غرق در فحشاء و فساد و زور و ظلم است. و باز هم آن مرد رشید، الهی و انقلابی به آنها نهیب می زد که: اگر ارتجاع، مقابله با قلدری، فساد، فحشاء و ظلم زور است، ما مرتجعیم !! و امام (ره) با اتخاذ این مواضع قاطع، حربه پوسیده استکبار جهانی و دست نشاندگان و بازی خورده های ایشان را به ویژه در کسوت روشنفکران وابسته و فریفته، از دستشان گرفت و آنانی را که مکتب الهی و نظام حکومتی ناشی از آن را آخوندیسم می خواندند، رسوا کرد.

    در مکتب الهی و توحیدی، خداوند عالم مطلق و عین علم است و عالم مظهر اسماء و علم الهی است. چطور ممکن است کسی که به این مکتب ایمان دارد، مخالف علم باشد؟! هر فرد و هر نظام مکتب الهی که ایدئولوژی را از مکتبش می گیرد عاشق علم است و کارهایش بر اساس علم است. نمی توان یک ایدئولوژیست الهی را غیرعلمی و ضدعلمی نامید، این نشانه کم لطفی مدعیان علمی بودن است. در مکتب الهی ایدئولوژیک بودن یعنی علمی بودن. یک نظام مکتبی و ایدئولوژیک توحیدی مسئولیت دارد که علم، صنعت، هنر، فرهنگ و تمدن را به طور شایسته توسعه دهد و این توسعه بر اساس عدالت و اخلاق و احسان باشد، یعنی توسعه مادی و معنوی، که معنویت محور و هدف غائی است.

    مأموریت اصلی دین الهی، سوق انسان به سوی خداست، اما با بهره گیری از علم و اخلاق و ابزار مادی. هدف حیات طیبه و سیر الی الله و لقاء الهی است اما مسیر همین دنیای مادی است، وسیله و محمل، همین ابزار علمی اخلاقی و دنیوی است. دنیا مزرعه آخرت است و باید مزرعه آباد و عمران باشد و انسان با نشاط، شاد و خرم این مسیر الهی را طی کند.

    کدام سالک الی الله، عارف و واصل بالله و مقرب الهی، سر در جیب جهل و جمود نموده و از دنیای اطراف خویش، از درد مردم و ظلم و زور زمانه غافل است؟ و چاره ای نمی اندیشد؟ اگر در ظاهر هم باشد، او در حقیقت نه سالک است و نه عارف و نه واصل.

    به قول امام (ره): «خیال کرده اند- یک دسته زیادی- که معنای عرفان عبارت از آن است که برای انسان یک محلی پیدا بشود و یک ذکری بگوید و یک سری حرکت دهد و یک رقصی بکند! آیا اینها معنی عرفان است؟ آیا کسی عارف است که کناره بگیرد؟ یک قدری ذکر بگوید و یک قدری تغنی کند؟» [صحیفه امام، ج 20، ص 117-116] و باز می فرمایند: «آنچه گفتم بدان معنا نیست که خود را از خدمت به جامعه کنار کشی و گوشه گیری و کل بر خلق الله باشی، که این از صفات جاهلان متنسک است، یا درویشان دکاندار، سیره انبیای عظام صلی الله علی نبینا و علیهم اجمعین و ائمه طاهرین علیهم السلام که سرآمد عارفان بالله و وارستگان از هر قید و بند و وابستگان به ساحت الهی در قیام به همه قوا علیه حکومت های طاغوتی و فرعون های زمان بوده و در اجرای عدالت در جهان، رنج ها و کوشش ها کرده اند- به ما درس هایی می دهد که اگر چشم بینا و گوش شنوا داشته باشیم، راهگشایمان خواهد بود (و من اصبح و لم یهتم بامور المسلمین فلیس بمسلم [نقطه عطف ص 16-14)

    عارف یعنی مجاهد فی سبیل الله، عارف یعنی مبارز در میدان قتال بر علیه کفار و ملحدین و مشرکین حربی. عارف در زمان تقیه هم مجاهد است! یعنی در حال آمادگی برای قیام است، در حال مجاهده فرهنگی، سیاسی و علمی است. هیچگاه منزوی و بی مسئولیت نیست. عارف در زمانی هم که ظاهراً حاکم نیست، باطناً حاکم است!

    عارف یعنی پیامبر بزرگوار، یعنی علی مرتضی، یعنی ائمه هدی، یعنی امثال امام خمینی (ره)، امام خامنه ای مدظله العالی، که هم در زمان قعود و هم در زمان قیام، هم در سکوت و هم در فریاد، مجاهد فی سبیل الله و سالک فی الله بوده اند. عارف یعنی امثال شهید مرتضی مطهری، شهید بهشتی، شهید باهنر، شهید رجایی، شهید قدوسی، شهید لاجوردی، شهید صیاد شیرازی، شهید قاسم سلیمانی، شهید چمران، شهید آوینی و ... که هم در دوران طاغوت رنج کشیده، زندان رفته شکنجه شده و در حد اعلی مجاهده نموده اند و هم در دوران حاکمیت دین الهی، دست از تلاش و مجاهده و خدمت صادقانه به خلق خدا برنداشته و آنقدر سماجت نموده و پایداری کرده اند که به دست خائنان به خلق و مفسدین فی الارض و اشاره استکبار جهانی به شهادت مظلومانه نائل شده اند! ایشان همواره استخوانی تیز در گلوی ابرقدرت ها و چاکران حلقه به گوش ایشان بوده اند. این است راه سالکان الی الله و عارفان و واصلان بالله!

    حال کلاه خود را قاضی کنیم آیا این طایفه پاک سرشت و حق خواه با علم و هنر و صنعت و فرهنگ و تمدن بیگانه و مخالف بوده اند؟! آیا ایشان و امثال ایشان به خاطر مقاومت و ایستادگی شان در برابر ظلم و فساد و سماجتشان در برابر مستکبرین، افرادی خشک مغز، خشن، تندرو، فالانژ، متعصب، دگم، غیرعلمی، غیرتشکیلاتی، ضد مدیریت علمی، ضد نظم و انضباط و ضد آداب و اخلاق و اصول انسانی بوده اند؟! آیا واقعاً دیگرانی که افتخارشان وابستگی به غرب و روش و منش غربی و فرهنگ پررزق و برق غرب است و همواره با ادا و اصول های غرب مآبانه و طرد و رد فرهنگ ناب اسلامی، تمام راه های رفتن به غرب و پیوستن به نظام های استکباری و خدمت به ایشان را به ویژه برای جوانان مستعد و استعدادهای درخشان باز و تشویق می کنند و از میزهای مسئولین یا کرسی دانشگاهی خود در تحقق این امر ضد دینی و ضد مملکتی و ضد مردمی سوءاستفاده می کنند، آدم های متمدن، فرهنگی، علمی، آداب دان، خوش مشرب، اجتماعی، مدیر، مدبر، منظم، منضبط، قاعده دان، پیشرو، ترقی خواه و همه چیزدان اند؟ آیا همان کسانی که عامداً یا سهواً و یا جاهلانه راه نفوذ دشمن در ارکان حکومت اسلامی را باز نموده و مثل موریانه ریشه های آن را می خورند و آن را پوک و پوچ می نمایند و چوب حراج به انقلاب و دست آوردهای عظیم آن می زنند و به ریش انقلابیون و مجاهدین راه خدا که از همه چیز خود برای اسلام و مردم گذشتند، می خندند و بعد چماق ارتجاعی، سنتی، املی، فالانژ، عقب مانده، غیرعلمی، واپسگرا، اصولگرا، پوپولیست، ایدئولوژیست، بی فرهنگ و ... را محکم بر سرشان فرود می آورند، پیشرو، ترقی خواه و متمدن اند؟!

    البته باید انصاف را رعایت کرد و اقدامات کسان و جریاناتی هم که به نحوی از مکتب الهی و ایدئولوژی ناشی از آن به خاطر کم توجهی و بی توجهی عدول می نمایند، به نقد کشید و مماشات نکرد و چه بسا ضرر بعضی از ایشان کمتر از آن قشر وابسته و غرب زده نباشد!

    اسلام راه راست را سفارش می کند و اعتدال را توصیه می نماید و امت اسلامی را به خاطر امت وسط بودن تعریف و تشویق می کند و او را شاهد و شاخص و شاقول برای دیگران قلمداد می کند. امت وسط نه به معنای امت متوسط و بینابین حق و باطل است، بلکه امتی است که معارف حقه را از قرآن و سنت معصوم (ع) می گیرد و به ایدئولوژی ناشی از مکتب اسلام پایبند است. عقاید، احکام و اخلاقش از مکتب الهی و اسلامی محمدی اخذ شده و عقل سلیم مؤید آن است. آنجا که باید قیام کند می کند، آنجا که باید قعود کند، می کند. آنجا که باید صلح کند می کند، و آنجا که باید بجنگد، می جنگد، آن هم به حکم ولی امر خویش و عقل سلیم. آنجا که حکم الهی دستور تعزیر و اجرای حد می دهد، اطاعت می کند و آنجا که دستور بخشش و عفو می دهد، رعایت می کند. لذا نمی توان گفت که چون تعزیر می کند و حد الهی را جاری می نماید، خشونت طلب است و یا اگر با استکبار جهانی که مدام در حال جنگ با انقلاب و جمهوری اسلامی هستند، جنگید، جنگ طلب است.

    لذا شایسته نیست به کسان و جریانانی که تلاش در رعایت اعتقادات احکام و اخلاق الهی را دارند و حتی الامکان در مسیر حق و عدل سیر می کنند و واقعاً ایثار می کنند، برچسب عقب ماندگی، تندروی، خشونت و امثال اینها زد.

    اگر یک مدیر مکتبی و ایدئولوژیک به مفهوم حقیقی، تاب تحمل باندبازی، رانت خواری، شیوه بده و بستان، ظاهرسازی، اسرافکاری، ویژه خواری و هزار نوع دوز و کلک بازی و کلاهبرداری، تحت پرچم و حکومت اسلامی را نداشت و زیر بار آن قشر خودباخته، خودفرخته و وابسته نرفت، یعنی زیر بار آنانی که با اعمال یک مدیریت ظاهراً مدرن، شیک، باکلاس و علمی اما پرمفسده، زیانبار، پرهزینه و پرریخت و پاش نرفت و دست به مقاومت زد تا او را بالاخره عزل و حتی تبعید کردند، آیا واقعاً او توان و قابلیت اجرایی و مدیریت را ندارد؟ و باید جا را برای آن طیف ظاهرساخته، اشرافی پرهزینه و بی خیال از اهداف انقلاب اسلامی و بی توجه به محرومیت محرومین و مستضعفین باز کند؟!

    باید تحقیق شود که چرا این افراد مکتبی و ایدئولوژیک در دوران طاغوت و رژیم فاسد شاهنشاهی، که خیلی از همین مسئولین علمی و مدعی در آن زمان بی خیال، ساکت و برخی حتی همراه بوده اند، به زندان می روند، شکنجه های قرون وسطایی و بی رحمانه و سبعانه می شوند و متأسفانه در بعد از انقلاب و در نظام جمهوری اسلامی، مورد بی مهری، عزل و حتی تبعید قرا می گیرند؟!

    آیا این بی مهری ها به خاطر منزوی بودن، بی خیالی، بی تدبیری و درویش مسلکی ایشان بوده است؟ یا برعکس به خاطر فعال بودن، در صحنه بودن و احساس مسئولیت کردن، مقاومت و مجاهدت و اتخاذ مواضع اصولی، مکتبی و ایدئولوژیک بوده است؟

    آیا روحیه خاکشیرمزاجی، باری به هر جهت بودن، سازشکاری، هم کاسه شدن، با هم خوردن، بده و بستان کردن و به ریش محرومان خندیدن و کلاه سر شرع گذاشتن و زرنگ بودن در همه میدان ها، یعنی فریبکاری، شیوه ای اسلامی است؟ که هر که داشت بماند و هر که نداشت برود؟! چون به درد کار اجرایی نمی خورد و باید در کنج خانه بماند و درویش مسلکانه ذکر و ورد بگوید!

    اولاً و قطعاً او، نه قلباً و نه عملاً به آن ساختمان مخروبه تحمیلی تمایل ندارد و برای حل آن بارها و بارها در جلسات شورای اداره کل مطرح و پافشاری کرده است لیکن قصد ایشان تحقیر بوده است وگرنه برای خودشان اتاق هایی آنچنانی با تجهیزات و تشریفات این چنانی مهیا کرده بودند.

    به هر حال اگر به آن ساختمان مخروبه و موریانه ای می سازد و از تلاش شبانه روزی خود دست برنمی دارد، بدین خاطر است که می خواهد به وظیفه سنگینی که عجالتاً بر دوش دارد بپردازد و نمی خواهد همین روزنه کوچک خدمت را هم از دست بدهد! لذا به خاطر پیشگیری از مصیبت بزرگ، این مصیبت کوچک را تحمل می کند! به خاطر آن است که پایش روی پوست گردو است! به خاطر آن است که همین جریان سیاسی حاکم او را قبلاً ناعادلانه معزول و تبعید کرده است! این هم یک نوع خدمت است که در آن شرایط به ضرورت استقبال می شود. لذا این ربطی به روحیه معنویت و ناچیز شمردن و بی تفاوتی نسبت به امکانات، ساختمان و ابزار کار ندارد. این از مظلومیت و مفلوک بودن و بی دست و پا بودن و ساده زیستی و درویش مسلکی نیست و خلاصه این ربطی به توانایی و ناتوانی اجرایی ندارد. باید شرایط و موقعیت سیاسی آن روز را در نظر گرفت یعنی شرایطی که به یک معزول تبعیدی، مسئولیتی داده شده است! آیا حدیث گنج در کنج خرابه را شنیده ای؟ آن مسئولیت در آن اوضاع خراب، گنجی در کنج آن مخروبه بود. باید به فکر زدودن موریانه هایی بود که ریشه های انقلاب و نظام الهی را می خورد و اهداف بلند انقلاب را می زدود وگرنه موریانه های روی دیوار سهل است! مبارزه ریشه ای با نفوذی ها سخت و طاقت فرساست و این جز با پایبندی به اصول مکتب و باید و نبایدهای ایدئولوژیک ناشی از آن و عمل خالصانه و مؤمنانه میسر نخواهد بود. در این صورت است که استکبار جهانی و ایادی و نفوذی های داخلی از پیروزی قاطع اهل ایمان و مکتبیون و ایدئولوژیست های اسلامی به حیرت افتند و نهایتاً سپر اندازند انشاءالله تعالی!

    هر کس و با هر تشکیلات فرهنگی و سیاسی که نسبت به اسلام راستین، تندروی، جمود، بی نظمی، بی انضباطی، بی قانونی، خشونت، بی برنامگی و مخالفت با علم و هنر و فرهنگ و تمدن، نشان دهد، اصولاً نه انقلابی، نه مؤمن، نه حزب اللهی، نه اصولگرا، نه مکتبی و نه ایدئولوژیست است!!

    متأسفانه آن خصوصیات برچسب هایی است که به اسلام و انقلاب و اهل اسلام و انقلاب زده می شود و استکبار جهانی و حامیان و روشنفکران وابسته به آن، آن را دامن می زنند تا از روند رو به پیش و توفنده انقلاب پیشگیری نمایند و انقلابیون اصیل را منزوی نمایند. وجود آن عناصر و تشکیلات با آن تفکرات غیردینی و ضد دینی خود انحراف بینی است از اسلام و انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی. لذا همانطور که باید با جریان انحرافی وابسته به شرق و غرب و استکبار جهانی مبارزه کرد، ضروری از اقدامات این جریان ظاهراً مطیع اسلام و انقلاب هم پیشگیری کرد و از انقلابیون حقیقی که به راستی مطیع ولی امر مسلمین یعنی فقیه عادل، عالم و با کفایت اند دفاع نمود تا انقلاب و نظام جمهوری اسلامی مسیر درست  خود را ادامه دهد و زمینه ساز انقلاب منجی عالم بشریت حضرت ولی االله الاعظم روحی و ارواح العالمین له الفدا باشند. انشاءالله تعالی.

    در اینجا این نکته نباید فراموش شود که در دوران های آشفته پس از پیروزی انقلاب و نیز در تنگناهای سیاسی و فضاهای سنگین اجتماعی و شرارت های بی حد و مرز ضد انقلاب و محدودیت ها و تحریم های اقتصادی استکباری، انتظار برخی اشتباهات و یا تندروی ها و کندروی ها می رود. البته در کوتاه مدت حتی مؤمن ترین و انقلابی ترین مدیریت ها در این شرایط زیر سوال و انتقاد تند خواهند رفت. در این راستا نیروها و تشکل ها و مدیریت های اصیل، مکتبی و ایدئولوژیست بیشتر مورد تعرض و انتقاد قرار خواهند گرفت. که البته برخی از این انتقادها، انتقام استکبار جهانی و نفوذی های وابسته به آنها است و قصدشان ریشه کنی نیروهای مؤمن، انقلابی، اصولگرا و جان نثار اسلام و انقلاب می باشد. و در مقابل برخی از انتقادها مصلحانه، مشفقانه و کارساز برای مدیریت جهادی و انقلابی است و در جای خود بسیار ضروری و مفید است.

    متأسفانه همیشه علمی بودن مدیریت و کلاً مدیریت به سبک غرب، چماقی بوده است بر سر مدیران با ایمان. نگاه به تاریخ معاصر نشان می دهد که ملت های مستضعف باید به زور و اجبار تحت مدیریت و سلطه ابرقدرت ها زندگی کنند و حاکمان ظالم بر آن ملت ها، دست پروردگان همان نظام استعماری بوده اند. در ایران در دوره پهلوی به نظر روشنفکران وابسته، مدیریت امثال رضاشاه بی سواد بر انسان های عالم، وارسته، مدیر و مدبر ترجیح داشته است، چون اربابان ایشان اینگونه خواسته اند!! کمی دورتر برویم به دوران صدر اسلام، حتی حضرت امیر (ع) را به خاطر تسلیم بودن در برابر وحی الهی و سنت رسول الله، با تهمت نداشتن سیاست و مدیریت باب طبع امثال طلحه و زبیر، شایسته حکومت ندانستند و معاویه و یزیدیان را ترجیح دادند تا از عدل علی و اسلام علی در امان باشند!! و دنیا را یکجا ببلعند!!

    خوب است این خاطره را هم بشنوید که در زمان طاغوت و دوران زندان هیچ وقت فراموش نمی کنم که دوست آن شکنجه گر جلاد، آن ساواکی حیوان صفت که شلاق کابلی را بی حساب و کتاب و با شدت و سبعیت هر چه تمام تر بر بدن عریان، به سر و صورت و کف پا و مغز و پشت می نواخت و آن را غرق در خون و عرق می کرد، می گفت: شما را چه نسبت به سیاست؟ شما که دم از دین و اخلاق می زنید چه مناسبتی با مدیریت و حکومت جامعه دارید؟ بدانید سیاست و حکومت، مال پدرسوخته هاست!! البته پس از سی سال از پیروزی انقلاب، این عنصر فاسد به دست سربازان گمنام امام زمان (عج) افتاد و مرا دعوت به ملاقات با او کردند و من باز هم که او پیرمردی شکسته شده و اسیر بود از او ترسیدم! و او به تمام جنایات خود اعتراف کرد و من در دادگاه انقلاب او را بخشیدم! و ستم اجتماعی اش را واگذار به دادگاه کردم.

    اما حرف اینجاست که امروز طایفه ای که از اسلام سهله و سمحه دم می زنند و صلح و صفای جهانی را شعار خود کرده اند، آیا جباران، ظالمان، زورگویان، سفاکان و خون آشامان تاریخ گذشته و امروز را فراموش کرده اند که چگونه خون مردم مظلوم و مستضعف را می نوشند و سبعانه بر اجساد بی جان آنان اسب می تازند؟ و امروز همین قلدران جهانی صاحب تمدن، چه ظلم ها که روا نمی دارند و چه جنگ های خانمان برانداز که راه نمی اندازند و چه ملت ها و انسان های شریف و عدالت خواه را به خاطر حق خواهی و دفاع از ناموس و نعمت های خدادادی خود، به بندگی، بردگی، ذلت و سرسپردگی اسیر نمی کنند!

    متأسفانه این قشر روشنفکرمآب اعتدال در اسلام را به سکوت و مماشات در برابر ظالم فاسد و استعمارگر مفسد، تفسیر می کنند، و هرگونه مبارزه با ایشان را خشونت، تندروی و مخالفت با تمدن و فرهنگ، قلمداد می نمایند! و این همه آیات بینات قرآنی و سنت معصومین (ع) در ضرورت قتال با مفسدین و ظالمین و نپذیرفتن ولایت مستکبرین را نادیده می گیرند و بیش از سی جنگ پیامبر اکرم در ده سال حکومت پربرکت ایشان را از یاد می برند و احکام حد و قصاص و تعزیر را به نظر مبارک نمی آورند و نمی دانند که حق و عدل اقتضاء می کند که جلو ظلم ظالم و فساد مفسد گرفته شود و نمی دانند که ولکم فی القصاص حیوه یا اولی الباب لعلکم تتقون (بقره 179) در این صورت است که صلح واقعی و عدل و حق تحقق می یابد، وگرنه ظلم و زور و فساد حد و مرزی نخواهد داشت و پیوسته در حال گسترش خواهد بود و حرث و نسل بر باد خواهد رفت و قدرت و ثروت بی حد و حصر در چنگال خونین مفسدین و مستکبرین بر علیه مستضعفین، خواهد ماند!

    اینجا مسئولیت مشخص و ضروری انسان های مؤمن، مکتبی و ایدئولوژیک در مقابل این جریان های منحرف و سازشکار و بی تعهد، معلوم می شود، مسئولیت سنگین که باید از مال و جان و حیثیت و آبروی خود مایه گذاشت و مردانه در صحنه ملی و جهانی حاضر شد و دل به خدا بست و چشم و گوش و دل به دهان ولی امر مسلمین دوخت و مبارزه کرد و استقامت نمود و از بدگویی و شماتت و ملامت دیگران نترسید و الفاظ و نسبت هایی مانند تندرو، دگماتیست (جزم گرا)، بی فرهنگ، خشونت طلب، ایدئولوژیک و امثال آن واهمه نداشت و راه راست را به زعامت ولی الهی با استواری پیمود و قرب و لقاء الهی را هدف غایی قرار داد. بعون الله تعالی و نصرته.

    همانطور که استحضار دارید و خود در بسیاری از امور شاهد و ناظر صادق بودید، در هر دوره به مقتضای آن دوره و نیازی که احساس می شده است، بنده سعی در پذیرش مسئولیت و تلاش برای انجام درست آن داشته ام و همه آنها از لطف الهی بوده است؛ در دوران طاغوت و شاید بدون اراده خودم با اراده الهی در مسیر مبارزه با رژیم شاهنشاهی و تحمل حبس و زجر و زندان برای تحقق انقلاب اسلامی. پس از آزادی، مبارزه سیاسی و فرهنگی و در اوج آن با پیروی از ولی امر زمان خمینی بزرگ، عضویت در کمیته انقلاب اسلامی استانی، پس از پیروزی عضویت در گروه مشاور امور انقلاب اداره کل آموزش و پرورش، بعد کارشناس مسئول پیشاهنگی استان، بعد معاونت آموزش و پرورش استان، بعد از تفکیک معاونت آموزشی از پرورشی، قبول معاونت پرورشی استان، بعد عزل و تبعید، بعد تدریس در مرکز تربیت معلم و ریاست آن، بعد معاونت تأمین و تربیت نیروی انسانی، بعد مدیر کلی استان، بعد عزل از این مسئولیت، بعد سه دوره مدیریت گروه معارف اسلامی دانشگاه علوم پزشکی شیراز، بعد معاونت فرهنگی- اجتماعی شهرداری شیراز، بعد نمایندگی دوره هفتم شورای اسلامی، بعد مدیرعامل بنیاد فارس شناسی و در تمام این دوران ها همواره معلم دانشگاه که کار اصلی ام بوده است، بوده ام. البته حضور در تشکل های سیاسی بماند!

    شایان ذکر است که تمام مسئولیت های فوق را با طیب خاطر و میل باطنی و به خاطر انجام مسئولیت در قبال اسلام، انقلاب و نظام جمهوری اسلامی و خدمت به مردم در رضای الهی بوده و در هیچ کدام از مسئولیت های فوق الذکر به جز مدیرعاملی بنیاد فارس شناسی، خودم به هیچوجه استعفا نداده ام! بلکه فقط توسط جریان های سیاسی حاکم عزل و یا تبعید شده ام! آن هم نه به خاطر ضعف در مدیریت نه به خاطر ساده زیستی و نه به خاطر ... بلکه فقط به خاطر داشتن مواضع اصولی اعتقاد و التزام به ولی امر مسلمین و جدیت در خدمت به مردم و فرار از اسرافکاری، تجمل پرستی، و در یک کلام مکتبی بودن و ایدئولوک بودن بوده است!! خیلی خدای را شاکرم که در حد توان و با رعایت اصول اسلامی در انجام وظیفه استقامت ورزیدم و در هر مسئولیتی، دوستان بسیار عزیز و فداکار و مسئولیت پذیر و خدوم داشته ام که هیچگاه این رشته دوستی و برادری نخواهد گسست انشاءالله تعالی، از جمله شما برادر بسیار خوب، ارجمند، باایمان، کوشا و وظیفه شناس. توفیق در مدیریت به خاطر ایشان بوده است.

    بنده می دانم که شما برادر عزیر و با محبت چگونه دوست صمیمی و قدیمی خود را که بیش از پنجاه سال از عمر خود را در امور سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اجرایی سپری کرده است همیشه و در همین کتاب زندگینامه فرهنگی خود، به طور مبالغه آمیز تعریف و تمجید فرموده و قیاس به نفس نموده و خدمات کوچکم را به حساب آورده اید. اما نمی دانم چرا بعضی ها تحمل دیدن این همه صمیمیت را به حساب برادرانه و دوستانه ندارند. و آن را در ردیف ابراز احساسات معمولی تصور می کنند؟! و کمتر برای آن ارزش قائل اند؟ و نمی دانم چرا دوست دارند شما را از این موضع حکیمانه و خداپسندانه منصرف کنند؟ آن هم با طرح سؤالات انحرافی و فشار و سماجت و اصرار بر پاسخگویی های خلاف انصاف و میل باطنی.

    خداوند همه ما را از شر شیطان جن و انس و شیطان نفس محافظت فرماید. مجدداً از محبت های بی شائبه حضرت عالی با زبان و قلم الکن صمیمانه تشکر می نمایم و برای توفیقات روزافزونتان در باقیمانده عمر دعا می کنم و برای همه انسان های صادق و خدوم و ولایی عاقبت به خیری مسئلت می نمایم.

    الحمدلله رب العالمین

    والعاقبه للمتقین

    برادر صمیمی و دوست قدیمی

    مجید روزی طلب

    14/4/99 شیراز

    شماره روزنامه:6957
    این مورد را ارزیابی کنید
    (0 رای‌ها)
    مدیر سایت

    روزنامه عصر مردم روزنامه‌ای است مستقل که با حفظ اصول اولیه بدون گرایش جناحی در مسیر اعتلای فرهنگ وتنویرافکار عمومی منتشر می‌شود صفحات روزنامه پیوسته به روی نویسندگان شاعران ، هنرمندان، تحلیل‌گران و نقاد ان باز بوده و نویسندگان نامی تاکنون در این روزنامه وسایرنشریات عصر قلم زده‌اند

    https://asremardom.ir

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.
    از ارسال دیدگاه های نا مرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.
    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.
    در غیر این صورت، «عصر مردم» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

    آرشیو روزنامه

    Ad Sidebar
    Ad Sidebar-3