چاپ کردن این صفحه

وقتی شرایط تغییر می‌کند  

توسط محمد عسلی/ مدیرمسئول روزنامه عصرمردم 04 آبان 1404 13 0
سرمقاله 3 آبان 1404 محمد عسلی               وقتی شرایط تغییر می‌کند
در باغی به شراکت زندگی می‌کردیم، انار، گردو و بادام از محصولات عمده آن بودند. چون بهار و تابستان فرا می‌رسید و محصولات به بار می‌نشتسند می‌باید نهادگری می‌آمد و نظر می‌داد که مثلا چه میزان بادام یا گردو دارد تا پس از چیدن محصول بین ما و شریک سرمایه‌گذار تقسیم شود. درست به خاطر دارم وقتی 8 ساله بودم و برادرم 6 ساله گردویی که زیر درخت افتاده بود را شکستیم و با اشتیاق خوردیم. پدر از راه رسید و پوست شکسته گردو را دید با ترکه اناری تنبیه شدیم که شما مال حرام خورده‌اید و شاید شریک راضی نباشد. وقتی مادرم از جریان باخبر شد به پشت دستمان سوزن زد و گفت: «برای آنکه در روز قیامت به جزای اعمال خود نرسید و پرس و سئوال نداشته باشید سوزن به پشت دستتان زدم تا یادتان نرود که مال حرام نخورید...»
این خاطره را هیچ وقت من و برادرم فراموش نمی‌کنیم و اما بعد؛
امروز زمانه چنان تغییر کرده که گویی بسیاری از باورها و ارزش‌های دینی و انسانی که از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌شده به فراموشی رفته است و من نمی‌دانم آیا در چند سال آینده مادر یا مادربزرگ‌هایی خواهیم داشت که اینگونه باورها را به نسل‌های بعد منتقل کنند.
به نظر می‌رسد با تغییر شرایط بسیاری از ارزش‌ها رو به افول است و یا گویی نظام باورمندی انسانها دچار گسستگی است و جامعه در برابر بعضی ناهنجاری‌ها چندان عکس‌العملی نشان نمی‌دهد. آمار جرایم شامل سرقت، کلاهبرداری، سوءاستفاده‌های جنسی، تخلفات جرائم راهنمایی و رانندگی چنان بالا رفته که گویی به امری عادی تبدیل شده است. احکام قضایی و تعقیب و مجازات‌ها بر بعضی از مجرمین تأثیرگذار نیست زیرا تربیت از کیان خانواده به نوعی دچار گسستگی است و تأثیر تغییر شرایط زندگی که بیشتر با انعکاس رفتارهای نامطلوب در فضاهای مجازی و از طریق امواج ماهواره‌ها که به درون خانه‌ها و روح و روان آدم‌ها نفوذ کرده ذهن و فکرها را شستشو می‌دهند تا آنجا که شاهد خبرهای ناگواری هستیم که باورش سخت است اما واقعیت دارد.
در روزگار سعدی که پرده‌پوشی بر عیوب مسلمانان تجویز می‌شده تا جامعه با شنیدن خبرهای ضدارزشی به مرور بی‌تفاوت نشود سعدی در 3 مورد غیبت را روا دانسته و گفته است:
سه کس را شنیدم که غیبت رواست
وز این در گذشتی چهارم خطاست
یکی پادشاهی ملامت پسند
کز او بر دل خق بینی گزند
دوم پرده بر بی حیایی متن
که خود می‌درد پرده خویشتن
ز حوضش مدارای برادر نگاه
که او می درافتد به گردن به چاه
سوم کژ ترازوی ناراست خوی
ز فعل بدش هر چه دانی بگوی
بلی چنین بوده است که ارزش‌ها توسط مردم و بزرگان دین و دانش حفظ می‌شده‌اند. اما امروز شاهد چنین تأثیرپذیری‌هایی نیستیم. گویی با دروغ، ریا، زد و بند، رانتخواری، دزدی و توصیه‌طلبی و فامیل‌گرایی همه ارزش‌های دینی و مذهبی و انسانی زیر پا گذاشته می‌شوند و تأسف‌آور آنکه توسط بعضی از مدعیان دروغین دینداری و اخلاقمداری چنین اعمال ضد ارزشی سر می‌زند.
از این روست که در حکایات گلستان سعدی می‌خوانیم: «اگر ز باغ رعیت ملک خورد سیبی/ بر آورند غلامان او درخت از بیخ:
تعلیم و تربیت مدرسه‌ای، بدون پشتوانه و هماهنگی خانه و خیابان و اولیاء ، دانش‌آموزان را دچار تضاد اخلاقی و تعارض رفتاری می‌کند وقتی مدرسه، دانش‌آموزان را مقید به حجاب و روسری می‌کند و مادری با خشم آن را از سر فرزندش بیرون می‌آورد، فرزند بیچاره نمی‌داند کدام یک درست می‌گویند: مدرسه یا خانه؟
به نظر می‌رسد از یک طرف ما دچار انقطاع فرهنگی شده‌ایم و با ادبیات گذشته‌مان حتی در کتاب‌های درسی مدارس هم بیگانه‌ایم و از طرفی تحت تأثیر تحولات و تغییرات رفتاری جوامع بشری که جهان را به دهکده‌ای کوچک تبدیل کرده است، خواه ناخواه به قول حافظ بر صف رندان زده‌ایم هر آنچه باداباد.
یا باید چشم بر هم گذاریم و از بعضی جرائم اخلاقی مخالف با دین بگذریم و هماهنگ با دنیای بیرونی شویم که به درون خانه‌هامان نفوذ کرده‌اند و زندان‌ها را خالی کنیم و یا پیوسته با چالش‌هایی مواجه باشیم که جز خسارت‌های مالی و جانی و روانی حاصلی به دست نمی‌آوریم. جرائمی مانند میگساری، تهیه و تولید و عرضه مشروبات الکلی، بدحجابی و بی‌حجابی و فسق‌های آشکاری که متأسفانه حتی در دانشگاه‌های دنیا هم باب شده است چه رسد در دیگر مکان‌های عادی.
وقتی شرایط تغییر کرده است روش‌های آموزش و تربیت هم باید تغییر کند. دیگر وعظ و خطابه و نصیحت به گوش فرزندان نمی‌رود. آنچه از دوران کودکی می‌باید در تربیت و آموزش مطمع نظر قرار داد فقط رفتار بزرگان است. اگر پدر یا مادری کتابخوان، راستگو، درست‌کردار باشد فرزند از اعمال آنها می‌آموزد نه از حرف و نصایح آنها.
خبرهای بدی که از اختلاس و یا خیانت بعضی از مسئولان شنیده می‌شود به شدت جامعه را نسبت به کارگزاران بدبین می‌کند و پیوسته با دیده تردید و تشکیک حتی به اعمال خوب و ایثارگرانه مسئولان نظر داده می‌شود. مانند افتادن فضله موشی در ظرف بزرگ غذاست که همه را نجس و غیرقابل خوردن می‌کند.
چه می‌شود کرد در این وانفسا جز آنکه هر عضوی از جامعه می‌باید در برابر هر عمل نابخردانه و ضد اخلاقی دیگری، احساس مسئولیت کند و بی‌خیال نباشد.
والسلام
شماره روزنامه:8455
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)
آخرین ویرایش در شنبه, 04 آبان 1404

موارد مرتبط