ممکن است در نگاه اول هیچ گونه همانندی بین برخی رفتارها وجود نداشته باشد ولی با کمی ژرف نگری می توان فهمید که تمامی این رودها سرچشمه ای مشترک دارند. شاید کسی بپرسد چه پیوندی میان اختلاس و حرکت دوچرخه و موتورسیکلت در پیاده رو و پایین بودن آمار کتابخوانی وجود دارد یا چگونه می توان از آمار زندانیان بزه کار به کودکان مانده از تحصیل رسید ؟ کسی دیگر می پرسد چرا برخی از طرح ها و لوایح بدون ارجاع به کمیسیون ها و با قید 3 فوریت تصویب و گاه حتی بدون آن که به رسانه ها کشیده شود سامان می یابد اما برخی از طرح ها در پیچ و خم هزاران اما و اگر معطل می ماند و حتی نمایندگان هم علت بلاتکلیفی آن را نمی دانند ؟ آن هم در شرایطی که شما اگر اهل محاسبه باشید و بدانید که هزینه هر دقیقه برگزاری مجلس معادل 100 میلیون تومان است آنگاه نتیجه می گیرید که خسارت ناشی از بلاتکلیفی بسیاری از طرح ها و لوایح چقدر است !
بعضی ها به دلیل جزیی نگری ناشی از غلبه ی تفکر علمی و فرهنگ مکتوب ، اهل حساب و کتاب و برنامه ریزی های دقیق هستند و با آمار و ارقام به مباحثی از این دست ورود می کنند و به همین دلیل با نگاه نتیجه گرا به تحلیل و ارزیابی عملکردها می پردازند اما کسانی که هنوز تحت تاثیر فرهنگ شفاهی با کلی نگری از کناربسیاری از رویدادها می گذرند و با تکلیف گرایی ، نتیجه را به حاشیه می رانند ، حاضر نیستند پاسخگوی رفتار و گفتار و وعده های خود باشند و برخورد آنها با مردم از موضع دانای کل است . یعنی در حالی که به عنوان نماینده مدعی همه چیز دانی هستند از هیچ چیز هم خبر ندارند!!
انباشت تجارب تاریخی حتی مردمی را که سالها در مانداب فرهنگ شفاهی دست و پا زده و هر چه را شنیده اند وحی منزل تلقی کرده اند نیز تدریجا به نتیجه گرایی سوق می دهد به طوری که کم کم از خود می پرسند "این همه چریدی ، کو دنبه ات" زیرا این احساس به آنها دست می دهد که سالها مانند اسب عصاری با چشم بسته گندم دیگری را آرد کرده اند و حالا که چشم باز کرده اند می بینند همانجایی هستند که بوده اند .
نشانه های غیر قابل انگار گواهی بر این ادعا هستند که نسل پرسشگری از راه رسیده که به زودی به دنبال یک کودتای ذهنی ، نتیجه گرایی را جایگزین تکلیف گرایی خواهد کرد زیرا تکلیف گرایی اگر به معنای حرکت در جاده ای یک طرفه باشد، معنایی جز این ندارد که تو باید همواره شنونده باشی و شنیده نشوی در حالی که وقتی کسی دیده نمی شود انگیزه ای هم برای همراهی نخواهد داشت .
تنفس در فضای مرادی و مریدی میراثی بر جای مانده از زندگی در جامعه ای قبایلی است که تعداد افراد باسواد و توانمند در آن به شماره انگشتان دست هم نمی رسید و طبیعی است که در آن شرایط راهی جز انقیاد مطلق وجود نداشت. تکلیف گرایی زمانی پذیرفتنی است که به معنای تبعیت محض از قانون باشد از این رو زمانی نتیجه بخش است که سلسله مراتب بر اساس شایستگی ها تنظیم شده و هر کس دقیقا در جای خود قرار داشته باشد و برای آن نیز مرزی وجود دارد و مرز آن بهره مندی از عقل و دانش و وجدان است .
تکلیف گرایی اگرچه ظاهرا از انسان موجودی منقاد و مطیع و بدون دردسر می سازد اما او هرگز احساس مسئولیت نمی کند و سر بزنگاه هم تمامی کوتاهی ها را به گردن قانون و چارچوب های مبتنی بر تکلیف گرایی می اندازد زیرا اختیاراتی نداشته است.
تکلیف گرای مطلق یعنی مسلوب الید و فاقد اختیار که می تواند شب را بدون توجه به نتایج رفتار خود آسوده بخوابد مانند پرستاری که آمپول تجویز شده توسط پزشک را به بیمار تزریق می کند و نتیجه هر چه باشد او حقوقش را می گیرد .
کاری که دانش با آدمی می کند این است که تکلیف گرایی اش را مشروط می کند به نتیجه گرایی مانند یک سرمربی فوتبال که ماندگاری اش در گرو نتیجه گیری است از این رو تا زمانی که تیمش جایگاه خوبی در جدول دارد حقوق و احترام و شهرت و محبوبیتش تضمین شده است ولی همین که نتوانست نتیجه بگیرد به تدریج تمامی امتیازات خود را از دست می دهد.
تکلیف گرایی فی نفسه مذموم و نکوهیده نیست کما این که در سیستم هایی که رعایت سلسله مراتب الزامی است افراد ناگزیر از تبعیت محض هستند اما در همین سیستم ها نیز برخی نهادها متولی رصد آنچه می گذرد و نتایجی که حاصل می شود هستند یعنی باز هم نگاه به نتیجه گرایی جدی است.
وظیفه ی مجلس شورای اسلامی ایجاد موازنه بین نتیجه گرایی و تکلیف گرایی در جامعه ای است که در حال گذار از سنت به مدرنیسم است . کاری که از نان شب هم واجب تر است . در چنین مجلسی همه باید کارشناس به معنای واقعی کلمه باشند و حرف دهان خودشان را بفهمند زیرا مجلس مکان تشخیص عدول از شاخص ها و معیارهاست آن هم با خط کش قانون . در یک نظام مردم سالار همه چیز از مناسبات و تعاملات گرفته تا اقتصاد و فرهنگ و سیاست، شباهت های معنا داری با عملکرد و شخصیت نمایندگان مجلس دارد . مجلس حتی زمانی هم که مورد بی اعتنایی قرار می گیرد باید علتش را در عملکرد خودش جستجو کند . مجلس فقط باید یک چیز را بالای دست خود ببیند و آن هم قانون است زیرا قانون مانند امامزاده ای است که مجلس متولی آن است.