چاپ کردن این صفحه

تعارض اقتصاد سنتي با اقتصاد صنعتي

توسط محمد عسلی/ مدیرمسئول روزنامه عصرمردم 06 دی 1399 350 0
سرمقاله محمد عسلی 7 دی 1399        تعارض اقتصاد سنتي با اقتصاد صنعتي

قبل از ورود ماشين و صنعت برق به ايران، آنچه در کسب روزي و گردش چرخ اقتصاد تعيين کننده بود زمين، آب و ابزار توليد دستي و گاو و گوسفند و اولاغ بود و دام پروري.
در واقع مهارت هاي دستي و توان جسمي براي بهره گيري از ابزار توليد دست ساز نيروهاي مولد به حساب مي آمدند.
کشاورزان و باغداران نان، ميوه، سوخت و وسيله پوشش فراهم مي کردند و زنان علاوه بر کمک به امور کشاورزي به امور خانه داري، قالي بافي، شيردوشي و حتي نگهباني از گوسفندان به معناي امروزي آن چوپاني هم دل مشغول بودند.
اين فعاليت هاي سنتي هر چند سختي هاي بسياري در پي داشت اما مردان و زنان را به لحاظ توانايي جسمي و پرهيز از فربهي و چاقي آماده به کار مي کرد.
هرچند به علت بعضي بيماري هاي مسري و عدم رعايت بهداشت عمومي مرگ و مير نوزادان و کودکان نسبت به امروز بسيار زياد بود اما به علت ازدواج در سنين پائين زنان زايمان هاي سالانه داشتند و به نوعي جبران مرگ و ميرهاي زودرس مي شد.
پيله وران و به تعبير ديگر فروشندگان سيار در روستاها بخشي از نيازهاي روستائيان را برطرف مي کردند و حتي سلف خران با خريد محصول قبل از توليد به روستائيان و کشاورزان کمک مي کردند تا بتوانند سختي هاي معيشتي زمستان را پشت سر گذارند. ارائه خدماتي مانند چلنگري، آهنگري، شيره پزي، نمدمالي، کلاه مالي، قالي بافي، گليم و حصيربافي، نانوايي، پشم ريسي، سفالگري، نخ ريسي، بافت رويه گيوه و امثالهم همه به نوعي صنايع دستي به حساب مي آمدند و از نيروي برق و ماشين و استفاده از ميعانات گازي و حتي نفت سفيد خبري نبود.
فئودال ها يا خوانين که مالک ابراز توليد و زمين و آب بودند رعايا را براي خدمات کشاورزي به کار مي گرفتند و کم و بيش علاوه بر ايجاد امنيت و مقابله با راهزنان و حمايت هاي قبيله اي و طايفه اي نان بخور و نميري به آنان مي رساندند.
با ورود ماشين و نيروي برق به کشور به مرور فعاليت هاي دستي و بدني کاهش پيدا کرد و با تأسيس و احداث کارخانجات زندگي و روند آن دچار تغيير و تحول شد.
زنان از فعاليت هاي بدني در خانه محروم شدند و با استفاده از ابزارهاي جديد مانند جاروبرقي، لباسشويي، ظرفشويي و ظروف برقي آماده ساز بيشتر به تماشا نشستند و گفتگو، تماشاي صفحه جادويي تلويزيون، گفتگوهاي ناتمام تلفني و پرهيز خروج از خانه براي گشودن در حياط که آن هم با دربازکن هاي برقي ميسر است. در آغاز صدا از بلندگوها بيرون آمد، سپس راديو و اينک تلويزيون، موبايل، کامپيوتر، تبلت، لب تاپ و ميکروفون هاي تعبيه شده در اتومبيل ها، گويي رهاورد تمامي صنايع جديد در خدمت انسان آسان طلبي، بي تحرکي، پشت ميزنشيني و به کاراندازي هوش و استعداد براي کسب درآمدهاي بيشتر به منظور پاسخگويي به نيازهاي جديد هستند.
بالا رفتن سن ازدواج به علت ورود زنان به عرصه فعاليت هاي صنعتي، خدماتي و اداري و ورود آنان به دانشگاه ها پا به پاي مردان از يک سو و از ديگر سوي رقابت در بالا بردن سطح توقعات، ازدواج هاي دائم سنتي را به نوعي به زندگي متزلزل اشتراکي تبديل کرد که مهمترين آثار آن کاهش فرزندآوري به بهانه گرفتاري هاي شغلي زنان، هزينه هاي بالاي تعليم و تربيت، عدم حضور زنان در خانه براي نگهداري از فرزند و مهمترين آن عدم انگيزه براي مادر شدن به علت محدود شدن آزادي هاي دلخواه و ناتواني عصبي به منظور تحمل بعضي سختي هاي فرزندپروري به علت بالا بودن سن ازدواج است.
اين تحولات که همراه با فرهنگ تحميلي ماشينيسم در يک مقطع زماني صد ساله به مرور ايجاد شده موجب گرديد تضاد سنت و مدرنيته آثار خود را در سياست، اقتصاد، فرهنگ و تعاملات اجتماعي نشان دهد و شکل زندگي شتر گاو پلنگي رنگارنگ را تحميل نمايد.
تقليد کورکورانه از آداب و رسوم و فرهنگ غربي در سطح و ظاهرآرايي، هزينه هاي مالي و حيثيتي زيادي را به خانواده ها تحميل نموده که با بينش هاي ديني و مذهبي و سنت هاي ايراني در تعارض است.
در اقتصاد سنتي دلخوشي به کار و ذوق درآمد حاصل از دسترنج هاي مستمر و فراغت از حاشيه هاي نگران کننده زندگي خانوادگي جمعي را ميسر مي ساخت به اين معني که درآمد در حد نياز، همراه با فراغت و همراهي و تعاون، اميد به زندگي و آسانگيري و کاهش تعلقات طعم زندگي طبيعي در زير سايه درخت و در کنار آب روان و استفاده از نور کامل خورشيد در فصول مختلف را به طبع آدمي دلچسب مي نمود.
اقتصاد سنتي هر چند معايبي داشت که بيشتر زحمت افزا بود اما در آن فاصله طبقاتي، تبعيض، فريب و نيرنگ، رانتخواري، کلاهبرداري، ارتشاء و جنايت هاي بي شمار که گسترش زندانها را سبب شده است به ندرت ديده مي شد.
ستم فئودال ها و خوانين بيشتر نوعي استثمار فرد از فرد بود و نه بيشتر. اقتصاد برآمده از تغيير و تحولات ناشي از انقلاب صنعتي در ايران هنوز از جهاتي اقتصاد سنتي را يدک مي کشد و کشور ما در خدمات، کشاورزي و صنايع کارخانه اي کاملا صنعتي نيست.
پراکندگي جمعيت در نقاط مختلف آب و هوايي با اختلاف 40 درجه در فصول مختلف با خرده فرهنگ هاي قومي و قبيله اي و گويش هاي محلي ما را از داشتن جامعه اي يکدست در فرهنگ و انديشه محروم کرده و تنوع توقعات و خواسته ها برنامه ريزي علمي براي رونق اقتصادي و معيشتي را سخت تر کرده است.
انديشه زندگي کشاورزي سنتي همراه با دامداري در کوهستانها و دامنه ها و کوچ عشاير در ييلاق و قشلاق ترکيبي از سنت و مدرنيته در استفاده از ماشين را به نمايش گذاشته است. در برابر برج هاي سر به فلک کشيده در کلان شهرها و به ويژه در پايتخت و در فاصله هاي کوتاهي از آنان کوخ ها و آلونک هايي برپاست همراه با زندگي فقيرانه اي که اعتياد، طلاق و بيکاري را دامن زده اند.
در واقع در طول يکصد سال گذشته نه کامل صنعتي شده ايم و نه کاملا از سنت بريده ايم. مردم ما در برزخ بين سنت و مدرنيته براي امرار معاش دست و پا مي زنند و هنوز انديشه و خلاقيت هاي علمي و صنعتي براي پيروي از نظم و قانونمندي را به طور کامل همانند کشورهاي اروپايي در تعاملات اجتماعي شاهد نيستيم.
براي سالم سازي اقتصاد و درآمد روزي حلال راه هاي نرفته بسياري پيش داريم هرچند بعد از پيروزي انقلاب اسلامي و به ويژه در دو دهه گذشته رونق صنعت به منظور دستيابي به خودکفايي در سطوحي چند را شاهد بوده ايم که جاي اميدواري براي نوعي استقلال صنعتي است. اما قبل از هر چيز نياز به تحول فرهنگي و آماده سازي ذهني داريم تا بتوانيم آثار نامطلوب اقتصاد فعلي را که نه سنتي است و نه صنعتي کاهش دهيم.
هرچند به ضرورت نيازمند صنعتي شدن هستيم اما توجه به اعتلاي فرهنگ بومي و حفظ ارزش هاي اخلاقي و مذهبي مي تواند در کاهش مخاطرات جامعه صنعتي مؤثر باشد. سرزمين گسترده و غني ما به لحاظ قابليت هاي معدني و نيروي انساني جوان و انگيزه براي کار و تلاش سرمايه هاي بالقوه اي است که مي تواند اقتصاد ما را رونق بخشد. مشروط به آنکه از مديريت هاي کارآمد و کارآزموده همراه با دانش فني استفاده کنيم.
والسلام

شماره روزنامه:7091
این مورد را ارزیابی کنید
(1 رای)
آخرین ویرایش در شنبه, 06 دی 1399

موارد مرتبط