روح نا آرام آدمی که از اراده و اندیشه ای برتر از سایر جانداران تبعیت می کند همان سئوال شیطانی را گهگاه بی جواب می گذارد که علت آن را ما نمی دانیم جز آنکه حکمتی الهی در آن است.
اگر حرکت ناشی از تضاد، تمامی موجودات عالم را به تغییر و تحول سوق می دهد جز این نیست که عامل اصلی این حرکت همان اراده خداوندی در ایجاد آفرینش است که ما ذره ناپیدایی از آن درعالم کائنات هستیم.
جنگ نه فقط برای بقا ناشی از این اراده است بل جنگ هم چیزی از هویت جانداران برای بودن است که اجتناب از آن در سراچه ترکیب ما که روح پرسشگر را تدارک می کند امکانپذیر نیست. زیرا جنگ واقعی از نطفه بندی تا تولد و از تولد تا مرگ در وجود و هویت ما جاری است.
جنگ فرمان می دهد. به پیش می برد. می زاید و می میراند همانند گرمای تنمان که ناشی از تلاش گلبول ها برای ماندن است.
پس نه در باطن و نه در ظاهر جنگ تمامی ندارد. جنگ باطن با ما به دنیا می آید. و با ما زندگی را از سر می گیرد اما با ما نمی میرد بلکه تغییر شکل می دهد و تا زمین و زمان باقی است جنگ استمرار دارد.
جنگ بیرونی و ظاهر بازتاب جنگ داخلی است که روح و روان و رفتار ما را به گونه ای تحت تأثیر محیط و شرایط آن تمشیت می کند.
سعدی بر این باور است که:
«وجود تو شهری است پر نیک و بد
تو سلطان و دستور دانا خرد...»
جامعه شناسان بر این باورند که نیکی و بدی قراردادی و ناشی از شرایط محیطی و جغرافیایی است به نحوی که در کشور و منطقه ای یک رفتار و خواسته خوب، پذیرفته است و در کشور دیگری و محیط دیگری همان رفتار بد و ناپذیرفتنی است. اما می توان وجه اشتراکی در این تضاد و پارادوکس را یافت و آن فطرت آدمی است که امری را می پذیرد یا نمی پذیرد خواه آدمی در آمریکا باشد یا دیافرا. نمونه بارز آن را می توان در اخلاقمداری و معاشرت های فردی و اجتماعی مثال آورد. خیانت، کلاهبرداری، جنایت، قتل و آدم کشی اگر هدف و منافعی از انجام آن برای فرد یا افرادی متصور است در فطرت و نهاد وجدان آدمی در هر نقطه از دنیا مطلوب و مقبول نیست حتی اگر ناشی از اراده ای آزاد نباشد.
مدینه فاضله ای که فیلسوف معروف یونان، افلاطون از آن سخن گفت مشروط به کنترل رفتار آدمیان با خردی است که سعدی آن را نجات بخش می داند وقتی بر این باور است که نیکی و بدی در وجود آدمی در جنگ اند.
شهر آرمانی که همان مدینه فاضله باشد تصورش زمانی امکانپذیر و بودنش مشروط به شرایطی است که جامعه ای یکدست و همراه از یک قانون، اخلاق و باوری تبعیت کنند که حاصل آن تبعیت، آرامش، رفاه و امنیت باشد هرچند وقایع و رویدادهایی ثبات آن را پیوسته مورد تغییر قرار می دهند.
شهر آرمانی صرفا با ساخت و سازهای لوکس و راه ها و امکانات زیستی مناسب و مطلوب ارزیابی نمی شود. شهر آرمانی با استفاده از رباط ها و هوش مصنوعی و صنایع الکترونیکی و دیگر علوم نشأت گرفته از کشفیات به تنهایی رافع نیازمندی های مادی و روحی و روانی نیست. هرچند تسهیلات و راحتی هایی را از سختی کار در پی دارد اما سختی های بیشتر عصبی را به آدمی تحمیل می کند و او را از طبیعت و فلسفه خلقت دور می نماید. شهر آرمانی از اخلاق، قانونمداری، باور و روح همبستگی و تعاون و خرد مایه وجودی می گیرد. اخلاقی که در رفتار نهادینه شده باشد. قانونی که از آن تبعیت شود و به باور آید و روابطی که از فرهنگ، سنت و هنر و اعتقادات زیرساختی برخوردار باشد. شهر و کشور آرمانی می تواند امنیت داخلی جامعه را تضمین کند اما نمی تواند از پس تهاجمات خارجی برآید مگر از نیروی بازدارندگی ، وخرد دفاع برخوردار باشد.
امروز دیگر جنگ برای بقا پذیرفتنی نیست بل جنگ برای بیشتر داشتن، قوی تر بودن، سلطه داشتن و پیشگیری از آسیب رساندن و اقتصاد صنعتی را اداره کردن خواسته دولتمردان است.
متأسفانه امنیت به معنای واقعی که روح و روان آدمی را از اسیب برهاند در تصور حاکمان نمی گنجد بلکه هدف امنیت، بیشتر تأمین نیازهای اقتصادی را شامل است و ثبات قدرت حکومت. هرچند آنان که بیشتر دارند و بیشتر و بهتر می خورند هم احساس امنیت نمی کنند چه رسد به بیچارگان و درماندگانی که به نان شب هم محتاجند.
مدینه فاضله یا همان شهر آرمانی را در هیچ یک از کشورهای پیشرفته و در حال پیشرفت و عقب مانده امروزی مطلق نمی توان یافت مگر به صورت نسبی که آن هم با پذیرفتن مهاجران و آوارگان جنگ در حال تغییر شرایط و افول تعاملات اخلاقی و قانونمندی اند. همه ارزش ها در حال تغییرند. تغییر از شرایط تبعیت می کند و شرایط محصول پیشرفت ها و آگاهی های علمی و فنآوری ها هستند و این تغییرات ، آدمی را از مسیر طبیعی خلقت بازمی دارند و از او یک موجود ماشینی پرسرعت و سرگردان می سازند مثل سرعت انفجار و قدرت تخریب بمب های کشتار جمعی برای بیشتر همنوعانی که وسیله و ابزار قدرتمندان نمی شوند.
والسلام