از سال 1948 و به دنبال اعلام استقلال اسرائیل و کوچ یهودیان به این سرزمین تاکنون که 71 سال می گذرد اتفاقات و دگرگونی های فراوانی در منطقه رخ داده که شرایط را نسبت به زمان وقوع این رویداد تغییر داده است از این رو پرداختن به موضوع فلسطین بدون توجه به چنین تغییراتی سوء تفاهماتی ایجاد می کند . به تعبیری دیگر باز کردن این زخم کهنه نیازمند تمهیدات مقدماتی است . از پایه گذاری کشور اسرائیل با پیشاهنگی انگلیس و متعاقب آن شکست اعراب در جنگ اکتبر و جابجایی و مرگ سران کشورهای عربی و تغییر برخی از دولت ها گرفته تا کمرنگ شدن حمیت عربی و به دنبال آن رقابت کشورهایی نظیر عراق و عربستان و مصر برای رهبری جهان عرب و افتادن برخی کشورهای عربی به دام شرق و غرب و دوقطبی شدن منطقه و در پیش گرفتن سیاست خارجی بدون توجه به آرمان عربی توسط مصر و اردن و ظهور خیزش های اسلامی پس از خلاء ایجاد شده در اثر فروپاشی و تجزیه اتحاد جماهیر شوروی و به موازات آن تمایل به آمریکا واروپای غربی از سوی دولت های ثروتمند و نفت خیز عربی تا سقوط رژیم بعثی عراق و سربرآوردن جریان های بنیادگرا و سلفی و اتصال جریان های شیعی به یکدیگر با هدف تعیین تکلیف سهم خود در قدرت از بحرین گرفته تا جنوب لبنان و عراق و سوریه و افغانستان و پاکستان و از همه مهمتر اثرگذاری برنامه های اقتصادی کشورهای ثروتمند عربی بر سیاست خارجی آنها و ... در تمامی این مدت فلسطینی ها به دلیل عدم انسجام و نداشتن وحدت رویه و ایفای نقش سایه در بازی های دیپلماتیک به امید گرفتن کمک های نقدی و غذایی و بهداشتی و تسلیحاتی به مهره ی برخی از کشورهای عربی و اسلامی تبدیل شدند و عده ای از آنها در خوش بینانه ترین وضعیت به راه حل دو کشوری چراغ سبز نشان دادند و گروهی دیگر در داخل فلسطین اشغالی به عنوان شهروند بیتوته می کنند و نماینده به کنست می فرستند و عده ای نیز با تقویت گروه های نظامی و شبه نظامی موضعی مبتنی برمقاومت را اتخاذ کرده اند .موضوع دیگری که دورنمای دولت آتی فلسطین را در بوته ی ابهام قرار می دهد این است که فتح و حماس که بر سر قدرت با یکدیگر رقابت دارند یکدیگر را نماینده ی تام الاختیار فلسطینی ها نمی دانند و حتی چند سال پیش درگیری های پراکنده ای هم با هم داشته اند .از طرفی کشورهای عربی و اسلامی که توان کمک مالی و تسلیحاتی دارند ؛ کمک ها را مشروط کرده و به همراهی گروه های فلسطینی با مواضع خود چشم دوخته اند و دائما به دنبال یارگیری هستند. از طرفی مناسبات فتح با رژیم صهیونیستی قابل مقایسه با موضع حماس نیست و اسرائیلی ها نیز از همین تضادها بهره برداری می کنند . جالب اینجاست که کشورهای عربی و اسلامی نیز هیچ تلاشی در جهت نزدیک کردن مواضع فتح و حماس نمی کنند.
شاه اردن که مدعی اول اداره و تولیت مسجدالاقصی است و پیشنهاد عربستان را هم برای واگذاری این مسئولیت به ریاض رد کرده ، رابطه ی خوبی با جریان مقاومت ندارد و در جدی ترین مواضع خواستار اجرای قطعنامه های سازمان ملل است !
اغلب تحصیل کرده ها و نخبگان فلسطینی به کشورهای در حال توسعه عربی مانند مصر و عربستان و برخی کشورهای غربی و شمال آفریقا کوچیده اند و تنها دلخوشی شان شرکت در تظاهرات ضد صهیونیستی به مناسبت های گوناگون است .
صهیونیست ها که چندین پرونده ی کشتار از جمله در صبرا و شتیلا ، قانا ، کفرقاسم ، دیریاسین ، کرانه ی باختری ، جنوب لبنان و اخیرا هم در بیمارستان غزه دارند ، با برخورداری از حمایت کشورهای غربی خصوصا آمریکا که به کانون لابی های صهیونیستی تبدیل گردیده ، بارها قطعنامه های سازمان ملل را بدون قبول هیچ هزینه و جریمه ای به بازی گرفته اند .
در این میان آنچه برای تمامی طرف های درگیر مطرح می باشد این است که چه گروه و یا کشوری می خواهند داستان فلسطین را ختم به خیر کنند چرا که در این زمینه بین کشورهای عربی و اسلامی رقابت تنگاتنگی وجود دارد به همین دلیل حامیان جریان فتح چوب لای چرخ حماس می گذارند و حامیان حماس در نقطه ی مقابل این جریان عمل می کنند و سایر کشورها به ابراز مواضع خود در سازمان کنفرانس اسلامی و اتحادیه عرب اکتفا می کنند !
جالب اینجاست که در کنفرانس سران کشورهای اسلامی ، مسئله ی فلسطین به عنوان یک دغدغه ی مشترک اسلامی مطرح می شود و در نشست سران عرب این موضوع را چالشی برای اعراب می دانند و در سازمان ملل متحد نیز در خوش بینانه ترین وضعیت از منظر انسانی به فلسطین نگریسته می شود . زاویه ی موجود میان سیستم های حکومتی به قدرت رسیده در منطقه و داعیه هایی که آنها دارند ، مانع از هر گونه همگرایی برای تعیین تکلیف موضوع فلسطین است و سازمان ملل نیز تنها قادر است در چارچوب مصوباتی که پیرامون این موضوع داشته ، مصوباتی بدون ضمانت اجرایی داشته باشد . موضع اروپا و آمریکا نیز مشخص است و چین و روسیه نیز ثابت کرده اند که در ماجراهایی از این دست به دنبال منافع خودشان هستند و با اسرائیل نیز مناسبات سیاسی و اقتصادی دارند لذا هر گونه دخالت مستقیم و غیر مستقیم آنها نیز در همین چارچوب قابل ارزیابی است . ناگفته نماند که روسیه از درگیری های اخیر در سرزمین های اشغالی و فاجعه ی غزه برای به حاشیه راندن جنگ اوکراین و تغییر دادن مسیر نگاه جهانیان بهره برداری می کند . نوزایی جریان مقاومت و عدم وابستگی آن به دولت های عربی و اروپایی مانع از این است که فعالیت ها و موضع گیری هایش از سوی جامعه ی جهانی و حتی عربی جدی گرفته شود مگر این که کار به جاهای باریک بکشد که در این صورت سر و کله ی کشورهای دلالی نظیر مصر و اردن که با اسرائیل میانه ی خوبی دارند پیدا می شود .
با چنین وضعیتی به نظر می رسد که ترسیم آینده ی فلسطینی ها با اما و اگرهای فراوانی روبرو باشد . در عین حال به نظر می رسد که بیشترین هزینه را سازمان های بین المللی و حقوق بشری در بحث فلسطین پرداخت کرده اند چرا که در جریان هر جنگی اعتبار و حیثیت آنها به دلیل سکوتشان در برابر جنایات صهیونیست ها زیر سئوال رفته است.