روایت کردهاند که دو تن با یکدیگر نزاع کردند. دعوا پیش قاضی بردند. حکم بر قصاص داد و گفت: «چشم هر دو جراحت برداشته و یکی از دو چشمتان کور شده است. اگر رضایت ندهید، یک چشم دیگرتان قصاص خواهد شد.»
یکی بخشید و دیگری نبخشید. آنکه نبخشیده بود رو به قاضی کرد و گفت: من حاضرم چشم دیگرم را کور کنید مشروط بر آنکه چشم او را هم کور کنید...»
این حکایت، وضعیت کسانی است که برای ایران دلسوزی میکنند و ادعا دارند که ملت و کشورشان را دوست میدارند اما از ترامپ رئیس جمهور آمریکا تقاضای عاجزانه میکنند که به ایران حمله نظامی کند و زیرساختها و منابع انرژی را از بین ببرد به این امید که نظام جمهوری اسلامی به دنبال نارضایتی مردم سقوط کند و آنها روی خاکستر بنشینند و دورادور ترانه فدایت شوم بخوانند.
برهم زنندگان نظم روانی جامعه که 46 سال بر طبل ناامیدی میکوبند برای تغییر شرایط پیش آمده اقتصادی بدون آنکه نسخهای شفابخش ارائه دهند با این تصور که اگر نظام جمهوری اسلامی ساقط شود و نظامی دیگر حاکم گردد همه چیز به خوبی پیش میرود در داخل و خارج مدام کوس ناسازگاری میزنند و هر یک سنگی میپرانند به این تصور که حاکمیت و دولت تار و پودی جدای از ملت است و ریشهای در باورها، افکار و اعتقادات مردم ندارد.
درست به خاطر دارم پس از انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی که بیش از 70 نفر از سران و اعضاء مشهور حزب به شهادت رسیدند یکی از بستگان در جمع شبانه خانوادگی با خوشحالی گفت: نظام جمهوری اسلامی از هم پاشید. گفتم حداقل سی سال بیمه شد. با تعجب گفت: مگر عقلت کم شده؟ کسی نمانده! گفتم: مردم که هستند. آن روز هنوز نظام تثبیت نشده بود. مثل ماست نیمبندی که اگر سرد میشد وا میرفت. اما چنین نشد. نظام با پشتوانه مردمی توانست از شر گروهکهای سهمخواه و وابسته به کشورهای امپریالیستی و همسایگان کینهتوز خلاص شود.
نظام توانست از یک ارتش منحل شده بدون سلاح به تاراج رفته و از کار افتاده به جز چندین فروند هواپیمای F4 و F14 از پس 8 سال جنگ تحمیلی و تحریمهای کمرشکن درآید.
نظام توانست 46 سال جنگ رسانهای همه جانبه و ترکیبی را مقاومت کند و اقتصاد وابسته به دلارهای نفتی که از پشتوانه سیاسی و اقتصادی کشورهای غربی به ویژه آمریکا برخوردار بودند را در طول 46 سال تحریم اقتصادی که منجر به هزار و چندی درصد کاهش پول ملی شد در شرایطی حفظ کند که حتی همسایگان 4 جهت مرز جغرافیایی آبی و خاکی ما با حفظ منافع ملیشان که در گرو تسلیم در برابر آمریکا بود نه تنها کمکی به ما نکردند بلکه مرزهایشان را در اختیار مزدوران و بیوطنانی گذاشتند تا با عملیات تروریستی نارضایتی مردم را تشدید و نظام را در وضعیت ناامنی قرار دهند و چندی از شریفترین و شجاعترین مرزداران ما را به شهادت رسانند.
این مقدمه را از آن رو یادآور شدم که فقط یک مطلب را توجه دهم و آن اینکه مگر نظام پشتوانهای از مردم نداشته و ندارد که این چنین توانسته است 46 سال دوام آورد؟
مگر ارتش، سپاه و نیروهای امنیتی و انتظامی از مردم نیستند که توانستهاند این همه توطئه و خیانت و جنایت و جنگهای تحمیلی و واسطهای و نیابتی را پشت سر گذارند؟ مگر نیروهای انسانی دستاندرکار در ادارات، سازمانها، نهادها و کارخانجات و مشاغل دیگر همه مقابل نظام ایستادهاند و نظام فقط از یک رهبر و چند وزیر تشکیل شده که توانسته است در برابر تمامی اقدامات ایذایی دوام آورد؟
به نظر میرسد جامعهشناسان غربی و حتی شرقی هنوز جامعه ایران را نشناختهاند و تصور میکنند ناراضیان ناشی از گرانی، تورم و مشکلات اقتصادی و بعضی ندانمکاریهای حاشیهای که به متن چسبیدهاند ایران را دودستی تحویل آمریکا خواهند داد تا همانند سوریه یا لیبی تروریستها را بر سرنوشت مردم این مرز و بوم حاکم کند و خود نیز با احداث پایگاه نظامی معادن نفتی و گازی و دیگر منابع اقتصادی را غارت نماید و در ازاء آن آزادی مدنی از جمله اشاعه فرهنگ برهنگی و آنچه را که غرب آزادی میداند با نسخه صوری حقوق بشری جایگزینی نمایند و ما رسماً بشویم یکی از اقمار غرب و بگوییم: بله قربان.
درست به خاطر دارم در اوائل سال 57 که زندانیان سیاسی آزاد شدند و اجتماعاتی در مساجد و دانشگاهها در اعتراض و انتقاد به نظام شاهنشاهی پهلوی همه را در ساقط کردن آن متحد کرده بود یکدل و یک زبان مردم عادی، دانشگاهیان، روشنفکران، سران احزاب و روحانیان میگفتند شاه برود. هر دولتی بیاید بهتر است.
امروز هم مخالفان و دشمنان نظام جمهوری اسلامی میگویند آخوند برود هر دولتی بیاید خوب است.
اینکه کدام دولت، مورد قبول اکثریت مردم خواهد بود. آن هم کسانی که در خارج و دلباخته نظامی هستند که هر مدعی در چهارراه چه کنم به راه خود میرود و هیچ اتحاد و همسویی بین آنان نیست و کسانی که در داخل در فضاهای مجازی دریچه دلشان را باز کرده و با فهم و تشخیص خود نسخهپیچی میکنند و کسانی که مدام ایران را نشناخته با کشورهای دیگر از جمله کره شمالی، ژاپن و کشورهای عربی نفتخیز با آن جمعیت کم که در اتاقهای شیشهای نشستهاند و دلباخته و دلداده حمایتهای نظامی و امنیتی آمریکا شدهاند هیچ کدام توان ایجاد حکومتی ندارند که مدینههای فاضله پیشنهادی را به مردم ایران ارزانی دارند.
حرف زدن، شعار دادن، نسخه پیچیدن و تحلیلهای درست و غلط و راست و دروغ سر هم کردن دردی از دردهای ایران را پاسخ نخواهد داد و معالجه نخواهد کرد. آنچه مهم است و میتواند مشکلات اقتصادی و سیاسی و فرهنگی ما را که حاصل 46 سال مبارزه برای استقلال و آزادی است حل کند یا کاهش دهد.
حفظ اتحاد و پرهیز از تفرقه، روشنگری و شفافسازی برای از میدان به در کردن فرصتطلبان و خیانتکارانی است که ریاکارانه به نام دوستی، دشمنی پیشه کرده از درون مانند موریانه رشتههای نظام را میجوند اما به اعماق نمیرسند به قولی عِرض خود میبرند و زحمت ما میدارند.
اسلام برتر است و برتر از او دینی نیست، اگر به خوبی از آن اخلاقمداری بیاموزیم و استفاده ابزاری از آن نکنیم و آن را وسیله فریب قرار ندهیم و در عمل مسلمان باشیم. در پایان ضمن تأیید نارضایتی مردم از مشکلات معیشتی و مسائل حاشیهای سایه افکنده بر حقیقت و مجازی که از سوی مخالفان بر بعضی از سوءمدیریتها نور میافکند، ایران امروز بیش از هر زمان دیگری نیاز به اصلاحاتی ساختاری دارد. نیاز به یک تحول فرهنگی برای روشنگری مردمانی که با مجاهدت و ایثار 46 سال مقاومت کردهاند و دستشان هم برعکس تصور دشمنان خالی نیست.
ما باغبانهایی داشته و داریم که گردو کاشتهاند و دیر ثمر داده است. ریشه در اعماقها شهیدانی هستند که گرچه روی خونین در نقاب خاک دارند اما ریشه در باورها و اعتقادات دوانده و هر کدام جمعیتی را پشت سر دارند. مدیران و مسئولان میآیند و میروند. آزمون و خطاهایی دارند و خدمتهایی هم عرضه کردهاند اما تغییر شرایط میتواند اصلاحات را تسریع کند. ما باید در سیاست خارجیمان و در روند و روش اقتصادمان تجدیدنظر کنیم.
فعلا با دشمنان خارجی مدارا و با دوستان مروت داشته باشیم. ما باید بد نگوییم و میل به ناحق نکنیم و به قول حافظ:
«گر بدی گفت حسودی و رفیقی رنجید
گو تو خوش باش که ما گوش به احمق نکنیم...»
والسلام