چاپ کردن این صفحه

سرمقاله اسماعیل عسلی 23 اردیبهشت 1399

دلمويه اي با طعم توهم

خبرنگار :   23 ارديبهشت 1399 682 0
کرونا هم مثل خيلي از اتفاقات ديگر در اين ديار هفت رنگ عده اي را شنگول و قبراق ساخت به طوري که با دمشان گردو مي    شکنند و آماده ي کاميابي مي    شوند و گروهي ديگر را نگران کرد و خاک بر سر و بلا تکليف تا از بن دندان يقين حاصل کنيم که در اين ديار گل سنبلي حتي توفان نوح هم براي عده اي حکم نسيم بهاري را دارد تا به محض شروع توفان خود را به قله  هاي سربه فلک کشيده که دست امواج خشمگين به دامنش نمي    رسد برسانند و کلبه اي راه بيندازند و پناهگاهي بسازند و با پرتاب طناب و قايق نجات ، نيمه جان شده  هايي که توفان آنها را به صخره  هاي سنگي مي    کوبد را از آب بگيرند و نبات داغي در حلقومشان بچکانند و در آن شرايط وانفسا که هر کس به فکر حفظ جان است ، يک استکان چايي قند پهلو را به قيمت جان پناهنده گان محاسبه کنند !.

چه آن زماني که کسي به کسي نبود و چه در زمان جنگ و کوپني شدن ارزاق عمومي    و چه پس از جنگ و عصر تازنده گي و تحريم  هاي کج دار و مريز ، هميشه عده اي از آب دائما گل آلود رويدادهاي سريالي ، ماهي گرفتند و خود را بالا کشيدند و خوردند و بردند و حيف المال کردند و بازجستي هم نبود . انصافا هم در عالم خويشاوندي و رودربايستي گري که نمي    شود گريبان کسي را گرفت! به هر حال از قديم الايام هم گفته اند : کسي که در خانه اي شيشه اي زندگي مي    کند نمي    تواند به سوي کسي سنگ بيندازد! از شما چه پنهان کسي که دهانش به نشخوار و جويدن مشغول باشد حرفي براي گفتن ندارد و مي    توان دهانش را به لقمه اي دوخت و ماجرايي را ماست مالي کرد اما از آنجايي که برخي دهانشان به اندازه اي لق و گشاد و رويشان به اندازه اي زياد و سنگ پايي است که بايد امتياز معدني يا سند مالکيت کارخانه اي را در حلقومش فروکني تا لب از لب نگشايد و دانش و فضيلت مرتبه يافتگان را زير سئوال نبرد ، در بعضي مواقع کار به بذل و بخشش  هاي ميلياردي مي    کشد .اينجاست که گاه مي    شنوي کارخانه اي چند صد ميليارد توماني را به چند ميليارد آن هم قسطي و از طريق وام به ثمن بخس به مدعيان فضل مصالحه کرده اند . حالا شما هر چه مي    خواهي دنبال پرتقال فروش بگرد . يادم مي    آيد بنده خدايي که در زاويه اي از بازار براي خودش حجره اي داشت و خيلي اهل چرتکه انداختن بود ، پس از قد کشيدن بانک  هاي قرض الحسنه ، چرتکه اش را به ديوار آويزان کرد و سر به بيابان گذاشت و راه جنون در پيش گرفت ! وقتي علتش را از او جويا شدند گفت : همه مرا به پاردم ساييدگي مي    شناختند اما اين بانک  هاي قرض الحسنه کاري کرده اند که به قول بهتاش من با آن همه پيشينه ي جلنبري "رد داده ام" . گفتيم چرا ؟ گفت : اين بانک  هاي قرض الحسنه روز اول مقداري ريگ توي ديگ ريختند و شروع به هم زدن آن کردند. هر آدم گرسنه و آزمندي که عبور مي    کرد و آن ديگ و آتش را مي    ديد و از آنها مي    پرسيد چه مي    کنيد مي    گفتند داريم آش نذري شريکي درست مي    کنيم. مردم هم به تصور اين که متوليان صندوق  هاي قرض الحسنه به دنبال فقر زدايي و گره گشايي هستند و واقعا مي    خواهند آش نذري درست کنند ، دست به کار شدند و اينجا بود که يکي نخود آورد و ديگري لوبيا ، يکي رشته آورد و ديگري سبزي ، يکي زرد چوبه آورد و ديگري فلفل و نمک و ... تا آنجا که حتي روغن و نعنا و سيرش را هم خود مردم آوردند و بالاخره اين آش درست شد و بدين ترتيب يکي از بزرگترين کلاهبرداري  هاي تاريخ را تحت لواي عناويني فريبنده ( مثل هميشه ) رقم زدند . در صورتي که روز اول فقط تعدادي ريگ و سنگ در ديگ ريخته بودند. وقتي بوي آش در همه جا پيچيد ، تبليغات به راه انداختنند که براي مردم فقير و بيچاره چه کرده ايم و چها خواهيم کرد؛ بيخبران گفتند : حکمت و دورانديشي را بنگريد . سپس به مشارکت کنندگان در پختن اين طبيخ چند صد تني کاسه اي آش دادند و مابقي را براي خودشان برداشتند و به ساير گرسنگان فروختند و پولش را هم به جيب زدند و به ريش خلق الله ساده لوح بخت برگشته زود باور خنديدند و چه وام  هاي ميلياردي که ندادند و چه نام  هايي که تغيير نکرد و چه عناويني که براي زينت بخشي پس و پيش اسم  هاي صد من يک غاز حيف و ميل نشد و شگفتا که هيچ کس نپرسيد اين همه شعبده بازي  ها سر در کدامين آبشخور داشت !؟ . دست آخر هم آنچه در ته ديگ ماند همان سنگي بود که براي راه اندازي آشي ديگر ذخيره کردند . مصيبت اينجاست که مي    گويند بر شيطان لعنت ! در حالي که آن بيچاره ي از درگاه حق رانده شده بايد به شاگردي چنين فرصت طلباني افتخار کند ! از اين گونه آش  ها تاکنون زياد ميل فرموده ايم . خودمان کاشتيم و خودمان درو کرديم و خودمان به آسياب برديم و به نان تبديل کرديم و دست آخر که همه چيز مهيا شد عده اي پرگوي پر مدعا آن را بسته بندي کرده به عنوان هديه تقديممان فرمودند. از خواجه ي شيراز که پنهان نيست چرا از شما پنهان باشد ؛ برخي الطاف کريمانه، آدم را به ياد هديه روز پدر مي    اندازد که اگر چه از جيب پدر هزينه مي    شود اما قدر و بهايي هم ندارد . اين که روي اقيانوسي از طلاي سياه خفته باشي و خواب سکه ي هفت ميليوني ببيني ، خيلي زور برمي    دارد . از همه ي اين خزعبلات بي ارزش که بگذريم، بگو ببينم اصل حالت چطور است؟ با کرونا چه مي    کني ؟ آخرين باري که خودت را در آينه ملاقات کردي کي بود ؟ راستي قوزک پايت جا افتاد ؟ هزار ماشاء الله چه جان سختي که دل آشوب و جنگ و ستاره ي دنباله دار و سيل و زلزله و سونامي    و آتشفشان و شهاب سنگ و کرونا را ديدي و هنوز هم روي دو پا ايستاده اي و با کمال پررويي به خالق يکتا مي    نگري تا تو را به تماشاي باقيمانده ي شگفتي  هاي عالم هستي ببرد . به آفتاب لب بام مي    ماني که هم تماشايي است و هم رفتني ! . حيف که به تناسخ اعتقادي ندارم وگرنه مي    گفتم روح امثال تو پس از مرگ در قامت يک کوه حلول مي    کند . کوهي از جنس سنگ پا . مثل اين که دارم با خودم حرف مي    زنم و دچار توهم کرونايي شده ام . اين روزها که خيلي چيزهاي زيربنايي و اصولي را توهم توصيف مي    کنند چه ايرادي دارد که من هم چنين دلمويه اي را توهم بدانم . کسي که به کسي نيست .

شماره روزنامه:
این مورد را ارزیابی کنید
(1 رای)
آخرین ویرایش در چهارشنبه, 24 ارديبهشت 1399
مدیر سایت

روزنامه عصر مردم روزنامه‌ای است مستقل که با حفظ اصول اولیه بدون گرایش جناحی در مسیر اعتلای فرهنگ وتنویرافکار عمومی منتشر می‌شود صفحات روزنامه پیوسته به روی نویسندگان شاعران ، هنرمندان، تحلیل‌گران و نقاد ان باز بوده و نویسندگان نامی تاکنون در این روزنامه وسایرنشریات عصر قلم زده‌اند

https://asremardom.ir

موارد مرتبط