روزنامه عصر مردم در سراسر جهان یک پورتال خبری آنلاین آنلاین و منبع برای محتوای فنی و دیجیتال برای مخاطبان با نفوذ خود در سراسر جهان است. شما می توانید از طریق ایمیل یا تلفن به ما بپیوندید.
+(98) 713-234 8010-13
چه آن زماني که کسي به کسي نبود و چه در زمان جنگ و کوپني شدن ارزاق عمومي و چه پس از جنگ و عصر تازنده گي و تحريم هاي کج دار و مريز ، هميشه عده اي از آب دائما گل آلود رويدادهاي سريالي ، ماهي گرفتند و خود را بالا کشيدند و خوردند و بردند و حيف المال کردند و بازجستي هم نبود . انصافا هم در عالم خويشاوندي و رودربايستي گري که نمي شود گريبان کسي را گرفت! به هر حال از قديم الايام هم گفته اند : کسي که در خانه اي شيشه اي زندگي مي کند نمي تواند به سوي کسي سنگ بيندازد! از شما چه پنهان کسي که دهانش به نشخوار و جويدن مشغول باشد حرفي براي گفتن ندارد و مي توان دهانش را به لقمه اي دوخت و ماجرايي را ماست مالي کرد اما از آنجايي که برخي دهانشان به اندازه اي لق و گشاد و رويشان به اندازه اي زياد و سنگ پايي است که بايد امتياز معدني يا سند مالکيت کارخانه اي را در حلقومش فروکني تا لب از لب نگشايد و دانش و فضيلت مرتبه يافتگان را زير سئوال نبرد ، در بعضي مواقع کار به بذل و بخشش هاي ميلياردي مي کشد .اينجاست که گاه مي شنوي کارخانه اي چند صد ميليارد توماني را به چند ميليارد آن هم قسطي و از طريق وام به ثمن بخس به مدعيان فضل مصالحه کرده اند . حالا شما هر چه مي خواهي دنبال پرتقال فروش بگرد . يادم مي آيد بنده خدايي که در زاويه اي از بازار براي خودش حجره اي داشت و خيلي اهل چرتکه انداختن بود ، پس از قد کشيدن بانک هاي قرض الحسنه ، چرتکه اش را به ديوار آويزان کرد و سر به بيابان گذاشت و راه جنون در پيش گرفت ! وقتي علتش را از او جويا شدند گفت : همه مرا به پاردم ساييدگي مي شناختند اما اين بانک هاي قرض الحسنه کاري کرده اند که به قول بهتاش من با آن همه پيشينه ي جلنبري "رد داده ام" . گفتيم چرا ؟ گفت : اين بانک هاي قرض الحسنه روز اول مقداري ريگ توي ديگ ريختند و شروع به هم زدن آن کردند. هر آدم گرسنه و آزمندي که عبور مي کرد و آن ديگ و آتش را مي ديد و از آنها مي پرسيد چه مي کنيد مي گفتند داريم آش نذري شريکي درست مي کنيم. مردم هم به تصور اين که متوليان صندوق هاي قرض الحسنه به دنبال فقر زدايي و گره گشايي هستند و واقعا مي خواهند آش نذري درست کنند ، دست به کار شدند و اينجا بود که يکي نخود آورد و ديگري لوبيا ، يکي رشته آورد و ديگري سبزي ، يکي زرد چوبه آورد و ديگري فلفل و نمک و ... تا آنجا که حتي روغن و نعنا و سيرش را هم خود مردم آوردند و بالاخره اين آش درست شد و بدين ترتيب يکي از بزرگترين کلاهبرداري هاي تاريخ را تحت لواي عناويني فريبنده ( مثل هميشه ) رقم زدند . در صورتي که روز اول فقط تعدادي ريگ و سنگ در ديگ ريخته بودند. وقتي بوي آش در همه جا پيچيد ، تبليغات به راه انداختنند که براي مردم فقير و بيچاره چه کرده ايم و چها خواهيم کرد؛ بيخبران گفتند : حکمت و دورانديشي را بنگريد . سپس به مشارکت کنندگان در پختن اين طبيخ چند صد تني کاسه اي آش دادند و مابقي را براي خودشان برداشتند و به ساير گرسنگان فروختند و پولش را هم به جيب زدند و به ريش خلق الله ساده لوح بخت برگشته زود باور خنديدند و چه وام هاي ميلياردي که ندادند و چه نام هايي که تغيير نکرد و چه عناويني که براي زينت بخشي پس و پيش اسم هاي صد من يک غاز حيف و ميل نشد و شگفتا که هيچ کس نپرسيد اين همه شعبده بازي ها سر در کدامين آبشخور داشت !؟ . دست آخر هم آنچه در ته ديگ ماند همان سنگي بود که براي راه اندازي آشي ديگر ذخيره کردند . مصيبت اينجاست که مي گويند بر شيطان لعنت ! در حالي که آن بيچاره ي از درگاه حق رانده شده بايد به شاگردي چنين فرصت طلباني افتخار کند ! از اين گونه آش ها تاکنون زياد ميل فرموده ايم . خودمان کاشتيم و خودمان درو کرديم و خودمان به آسياب برديم و به نان تبديل کرديم و دست آخر که همه چيز مهيا شد عده اي پرگوي پر مدعا آن را بسته بندي کرده به عنوان هديه تقديممان فرمودند. از خواجه ي شيراز که پنهان نيست چرا از شما پنهان باشد ؛ برخي الطاف کريمانه، آدم را به ياد هديه روز پدر مي اندازد که اگر چه از جيب پدر هزينه مي شود اما قدر و بهايي هم ندارد . اين که روي اقيانوسي از طلاي سياه خفته باشي و خواب سکه ي هفت ميليوني ببيني ، خيلي زور برمي دارد . از همه ي اين خزعبلات بي ارزش که بگذريم، بگو ببينم اصل حالت چطور است؟ با کرونا چه مي کني ؟ آخرين باري که خودت را در آينه ملاقات کردي کي بود ؟ راستي قوزک پايت جا افتاد ؟ هزار ماشاء الله چه جان سختي که دل آشوب و جنگ و ستاره ي دنباله دار و سيل و زلزله و سونامي و آتشفشان و شهاب سنگ و کرونا را ديدي و هنوز هم روي دو پا ايستاده اي و با کمال پررويي به خالق يکتا مي نگري تا تو را به تماشاي باقيمانده ي شگفتي هاي عالم هستي ببرد . به آفتاب لب بام مي ماني که هم تماشايي است و هم رفتني ! . حيف که به تناسخ اعتقادي ندارم وگرنه مي گفتم روح امثال تو پس از مرگ در قامت يک کوه حلول مي کند . کوهي از جنس سنگ پا . مثل اين که دارم با خودم حرف مي زنم و دچار توهم کرونايي شده ام . اين روزها که خيلي چيزهاي زيربنايي و اصولي را توهم توصيف مي کنند چه ايرادي دارد که من هم چنين دلمويه اي را توهم بدانم . کسي که به کسي نيست .
روزنامه عصر مردم روزنامهای است مستقل که با حفظ اصول اولیه بدون گرایش جناحی در مسیر اعتلای فرهنگ وتنویرافکار عمومی منتشر میشود صفحات روزنامه پیوسته به روی نویسندگان شاعران ، هنرمندان، تحلیلگران و نقاد ان باز بوده و نویسندگان نامی تاکنون در این روزنامه وسایرنشریات عصر قلم زدهاند
https://asremardom.ir لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.
از ارسال دیدگاه های نا مرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.
لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.
در غیر این صورت، «عصر مردم» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.