آمریکا و دیگر کشورهای اروپایی استعمارگر و مهاجم در طول دوران حکومتهای زورمدارانه به کشورهای مختلفی از جمله ویتنام، کره، عراق، افغانستان، ژاپن، سوریه و... حملات پی در پی نظامی و لشکرکشی داشتهاند و بعضا سالیانی چند در آن کشورها مانده و با تمام امکانات نظامی و رسانهای خود را بر کشورها و مردم آن تحمیل نمودهاند اما از پس هر مدت زمانی مجبور به ترک شده و با خساراتی چند فرار را بر قرار ترجیح دادهاند هرچند از قدرت نظامی، اقتصادی و سیاسی بیش از سایر کشورها برخوردار بودهاند.
اما ایران در طول 46 سال گذشته پس از پیروزی انقلاب اسلامی به هیچ کشوری حمله نکرده و در جنگ تحمیلی ایران و عراق، صرفا در موضع دفاع مشروع بوده است. ایران نه به سوریه نه به لبنان و نه به افغانستان یا سایر کشورهای مسلمانی که از انقلاب اسلامی ایران الگو گرفتند حمله نظامی نداشته است بلکه آنچه در این کشور محور مقاومت در برابر زورگویی و استبداد نظامی و اقتصادی آمریکا بوده و علیرغم کشتار بیرحمانه مهاجمان تابآوری داشته و در موضع مقاومت ایستادگی کردهاند جریان باورمندانه و ایمان استواری است که از سرچشمه اسلام جاری شده و در قلبهای باورمندان نهادینه شده است. این سلاحی که با تار و پود و جسم و جان مؤمنان عجین است را با هیچ فشار اقتصادی و سیاسی و یا نظامی نمیتوان از میان برد و یا تضعیف کرد. تفاوت ایدئولوژیهای کاپیتالیستی و مارکسیستی که به مرور زمان رنگ باخته و التقاطی شدهاند با ایدئولوژی اسلامی همین است اگر هوشمندانه به آن نگاه کنیم.
اخیرا جولانی تروریست، که دستمایه آمریکا و بعضی کشورهای منطقه قرار گرفته و مدعی اصلاحات در سوریه است در ملاقات با ولید جنبلاط سیاستمدار کهنهکار لبنان عنوان نموده است که: در هزار و چهار صد سال قبل عدهای در جنگهای صدر اسلام کشته شدهاند. آیا انتقام از خون آنان بعد از این همه سال منطقی است؟...» هدف جولانی تروریست تضعیف شیعه و محور مقاومت است وگرنه او و هم جنبلاط میدانند که شیعه در پی انتقام خون شهدای کربلا از شامیان امروزی نیست. شیعه از عدالتخواهی و آزادگی ائمه معصومین الگو میگیرد و دفاع میکند. حضور مشاورهای و حمایتهای نظامی و مالی از سوریه، لبنان و عراق هدفهایی فراتر از آنچه او در اندیشه دارد بوده و هست.
نخست اینکه روح مکتب شیعه ظلمستیزی و زیر بار زور نرفتن است و به تبعیت از امامان معصوم(ع) و قرآن، حمایت از مظلوم است هرچند به بهای سنگینی باشد بعضی از مخالفان میگویند ما به سوریه و لبنان چکار داریم چرا باید سرمایههایی که برای نیازهای داخلی هزینه شود در سوریه و لبنان صرف میشود؟ این سئوالات ناشی از بیتوجهی به عمق مسئله است و ظاهربینی عدهای از مخالفان داخلی و خارجی که نمیخواهند بدانند یا نمیدانند در خاورمیانه چه میگذرد و آمریکائیها برای خاورمیانه جدید چه مسیری را رقم زدهاند؟
مگر عراق به طمع انتقامجویی و یا توسعه سرزمینی به کشور ما حمله نکرد؟ مگر در افغانستان طالبان و داعش به سفارتخانه ما حمله نکردند و عدهای از نیروهای دیپلماتیک ما را نکشتند؟ مگر داعش در زمان تجاوز به بخشی از خاک سوریه و عراق وعده ناهار در تهران به طرفدارانش نداد؟ مگر ظرف 46 سال گذشته تروریستهای جیرهخوار مرزهای ما را ناامن نکردند و عدهای از مدافعان و مجاهدان ما را به شهادت نرساندند؟ مگر آمریکا و کشورهای ناتو دست از ایران برداشته و ما را در شرایط سخت تحریمهای کمرشکن قرار ندادهاند؟
آیا برای پیشگیری از تهاجم دشمنان مزدور خارجی نباید مرزهای خود را امن میکردیم؟ آیا نباید در تعاملات سیاسی، نفوذی در کشورهای مسلمان برای ایجاد یک اتحاد استراتژیک میداشتیم تا قدرت انقلابی خود را به آمریکا و نوچه او اسرائیل نشان دهیم؟
مگر چنین دستاوردهایی بدون هزینه میشود؟ مگر انقلاب ایران به این معنی بود که شاهی برود و شاه وابسته و دلبسته به غرب دیگری جای او را بگیرد؟ مگر در طول دوران سلطنت محمدرضا شاه سابق آمریکائیها چه گلی به سر ملت زدند که میباید جای پایشان را بعد از انقلاب هم سفت کنند و در ایران به همان وضعیت استعماری بمانند؟
مگر روابط دوستانه سیاسی و اقتصادی با روسیه و چین به دلیل نیاز بیشتر اقتصادی منجر به نفوذ کمونیست در ایران شده است و مردم ما از اسلام دست کشیده و به دامن کمونیست پیوستهاند که بعضی از مخالفان این مسئله را آنقدر بزرگ کردهاند که گویی ایران تحت استعمار این دو کشور قرار گرفته است؟
اگر کسی یک ذره فهم سیاسی داشته باشد به خوبی میداند که دلیل روابط حسنه سیاسی و اقتصادی ایران با روسیه و چین چیست و چرا؟
به هر حال نقطه ضعفهای ناشی از بعضی اعتمادها به افراد در جهت پستهای مدیریتی که منجر به فساد مالی و یا اخلاقی و سیاسی شده است به معنای خالی بودن تمامی حجم کاسه انقلاب نیست. چه خونهای پاک و عزیزی که برای عزت و افتخار ایران و حفظ ارزشها ریخته شده و چه امیدهایی که با مجاهدت ایثارگران استمرار یافته است.
راستی کدام آلترناتیو و جانشینی را سراغ داریم که تمام هم و غم خود را برای اقتدار و افتخار ایرانیان به کار گیرد و به دور از زد و بندها و شرارتها منافع ملی را حفظ کند؟ مگر در زمان شاه، آزادیهای به اصطلاح مدنی ناشی از مجوزهای ولنگاری و رسواییهای جنسی و سرگرمیهای آنچنانی منجر به انقلاب نشد که بعضیها تصور میکنند اینگونه آزادیها مدینه فاضلهای را پیش روی ما خواهد گذاشت؟ هیچ آدم عاقلی قیصریهای را به خاطر یک دستمال آتش نمیزند!
آنچه مهم است و کمتر به آن توجه میشود فهم سیاسی برای حفظ شرافت، پایداری و پرهیز از زیر بار رفتن کشورهای مدعی حقوق بشر است که خود در زیر پای گذاشتن حقوق بشر که چه عرض کنم، زیر پای گذاشتن حداقل ویژگیهای انسانی مشغول به جنایتهایی هستند که تاریخ دیروز و امروز گواه زندهای بر این شرایط است.
ما چه بخواهیم و چه نخواهیم دستاوردهایی داشتهایم که در ترازوی انصاف سنگینی میکند به همین دلیل با ما دشمنی آشکار و پنهان دارند.
آئینه تاریخی پیش روی ما وعدههای کاذبی است که آمریکائیها و اروپائیها به مردم لیبی، مصر، افغانستان، عراق و هماکنون به سوریه و لبنان میدهند با دستهای خونینآلود و نقابی که از چهره آنان افتاده است.
به هوش باشیم دوباره از سوراخ پنهان آنان گزیده نشویم.
والسلام