پر رنگ شدن نگاه اقتصادی در ارزیابی هایی که از عملکرد مسئولین صورت می گیرد به شکاف هایی دامن می زند که تداوم آن بر همراهی مردم تاثیر منفی خواهد گذاشت . ظرف چند دهه ی گذشته این تصور وجود داشت که حرکت جامعه به سمت معنویت صرفا در گرو تبلیغات و سخنرانی ها و برگزاری آیین ها و دورهمی های مذهبی است به همین دلیل شاهد تخصیص نیرو ، وقت و منابع فراوانی برای سازماندهی تشکیلات مذهبی در راستای نهادینه سازی آموزه های اخلاقی بوده ایم که در قالب برگزاری کلاس های ویژه ، دوره ضمن خدمت ، نشر کتاب و همچنین اعزام مبلغ به اقصی نقاط کشور صورت گرفته است .
بر هیچکس پوشیده نیست که هزینه کردها در زمینه برپایی آیین ها یا برخی آیین تراشی ها با مناسبت های گوناگون و گنجانیدن آنها در تقویم سال زمانی تاثیرگذار خواهد بود که بازخورد بیرونی داشته باشد و آثار آن در رفتار مردم و بهبود وضعیت جامعه دیده شود . حال پرسش این است که آیا سیر صعودی آمارهای مرتبط با انواع انحرافات اخلاقی و تمامی آنچه از آن به عنوان بحران هویتی یاد می شود چه نسبتی با هزینه کردهای فراوان در زمینه تبلیغ معارف دینی داشته است ؟
در ابتدای پیروزی انقلاب برخی دغدغه مندان با هدف نشان دادن تفاوت های موجود بین یک نظام سکولار و نظام دینی اقدام به برنامه ریزی برای پررنگ کردن برخی دورهمی های مذهبی کردند و به تدریج نهادهای فرهنگی و هنری ، صدا و سیما و رسانه های مکتوب نیز به پیروی از چنین شیوه ای فراخوانده شدند به گونه ای که در حال حاضر اگر بخواهیم به آمار تعداد هسته های فعال و هیات های مذهبی و کانون های تبلیغاتی و تشکل هایی که بابت فعالیت دینی و فرهنگی از دولت بودجه دریافت می کنند مراجعه کنیم نه تنها فراوانی آنها ما را شگفت زده خواهد کرد بلکه شاهد موازی کاری بسیاری از آنها نیز خواهیم بود . نکته ای که در این میان مورد غفلت قرار گرفت توجه به تاثیر رفتار بر ذهن و زبان مردم بود زیرا اگر مردم به موازات چنین آموزه ها و تبلیغاتی شاهد پای بندی عملی متولیان اداره ی امور جامعه به ارزش های اخلاقی از جهات گوناگون نباشند ، تصور می کنند که احکام الهی و آموزه های اخلاقی نه برای به کار بستن بلکه برای شنیده شدن مورد تاکید قرار می گیرند.
این که همه حرف های خوب و آرمانی بزنیم اما از عمل و رفتار مقبول چندان خبری نباشد مردم را به تدریج به سمت این باور سوق می دهد که چنین حرف هایی به درد گفت و شنید و تفاخر و فضل فروشی و شهرت طلبی و ایجاد درآمد برای برخی از طیف های فعال در این حوزه می خورد نه این که مبنای عمل باشد . وقتی که ما به ظاهر مردم امتیاز مثبت و منفی می دهیم و باور آنها را صرفا بر اساس اظهاراتشان که معلوم نیست با چه انگیزه ای بر زبان می آورند مورد قضاوت و داوری قرار می دهیم و گاهی برای توجیه یک اشتباه هزاران اشتباه دیگر مرتکب می شویم ، نتیجه همین می شود که می بینیم !
اگر بخواهیم مناسبت های ابداع شده ظرف این چند دهه را فهرست کرده و محاسبه کنیم که از جیب خود مردم برای برپایی چنین مناسبت هایی چقدر هزینه شده و چه انتظار و مطالباتی را به دنبال داشته و سپس به بررسی تاثیر برگزاری این آیین ها بر اخلاقیات و معنویات جامعه بپردازیم متوجه می شویم که یا در هدفگذاری ها دچار اشتباه شده ایم و یا راه را عوضی رفته ایم . فلسفه ی وجودی مناسک دینی و آیین های مذهبی ، یادآوری چارچوب های اعتقادی و نشان دهنده ی مسیر حرکت فردی و اجتماعی است از این رو انتظار می رود هر چه به تعداد این مناسبت ها افزوده گردد ، شاهد عینیت یافتن جامعه ای عاری از انواع بی اخلاقی ها باشیم در حالی که عملا شاهد رشد معنویت نبوده ایم .
این که به موازات افزایش تعداد مساجد از شمار نمازخوان ها کاسته شود و یا نتیجه ی برگزاری جشن تکلیف ، ناگزیری بالاترین نهاد مشورتی برای تدوین قانون چالش برانگیز حجاب و عفاف باشد یعنی این که یک جای کار اشکال دارد ! آیا تاکنون از خود پرسیده ایم که تبدیل شدن برخی از نمازخانه های سرد و نمور بین راهی به انبار برنج و روغن رستوران ها چه پیامی را به جامعه مخابره می کند ؟
وقتی برخی از آیین ها که تا پیش از این با هزینه ی مردم و به صورت خودجوش برگزار می شد اکنون انجام آن بدون پیشگامی و مقدمه چینی برخی نهادها و سازمان های دولتی و شهرداری ها و توزیع امکانات و اعطای برخی امتیازات امکان پذیر نیست یعنی این که یک جای کار اشکال دارد !
مدینه ای که پیامبر ظرف کمتر از 10 سال آن هم در جامعه ای آغشته به انواع رویکردهای جاهلی ساخت به گونه ای بود که مسلمانان هنگام نماز بدون نیاز به بستن دکان و گماردن نگهبان می توانستند در جماعت شرکت کنند . اکنون جا دارد از خود بپرسیم چرا با وجود بهره مندی متولیان امور دینی از انواع امکانات رسانه ای و ارتباطی و همچنین مخاطبانی به مراتب فهیم تراز عصر پیامبر (ص) و این که آیین ها و مناسک مذهبی را هم چند برابر کرده ایم ، نتوانسته ایم معنویتی امنیت آور ایجاد کنیم بلکه با جامعه ای متشنج و آسیب پذیر روبرو هستیم ؟
انتظار می رود وقتی ما شاهد افزایش آمار مداحان ، مکان های ویژه برگزاری مناسک ، افزایش تعداد امامزاده ها ، انتشار کتاب هایی با مضامین دینی و اخلاقی ، تولید فیلم هایی با پیام های ویژه و افزایش سرسام آور هزینه ی کانون های تبلیغاتی هستیم به موازات آن شاهد کاهش جرم و جنایت و انواع تخلفات و ناهنجاری ها باشیم . اگر چنین نیست بنابراین یک جای کار اشکال دارد !