کمبود معلم در مدارس کشور نگران کننده ترین خبری است که این روزها به گوش می رسد . شاید به زعم کسانی که دغدغه های زیربنایی و اساسی و فرهنگی ندارند و دنبال مسائل دیگر هستند. چنین موضوعی از اهمیت بالایی برخوردار نباشد و بتوان از طریق به کارگیری بازنشستگان و تزریق برخی از نیروهای حاشیه نشین شده که شغل اصلی خود را از دست داده اند خلاء ایجاد شده را پر کرد اما از آنجایی که بحث آموزش خصوصا برای یک کشور در حال توسعه و در حال گذار در اولویت اول قرار دارد هر گونه بی توجهی به این موضوع فرجام ناخوشایندی خواهد داشت .
از روزی که سنگ بنای مدارس مدرن گذاشته شد تامین آموزگار و معلم به دغدغه ی اصلی اداره کنندگان وزارت فرهنگ تبدیل شد . نخستین مدارس نوین در ایران توسط دو کشیش آمریکایی و فرانسوی تاسیس شد که شاید حساسیت برخی از چهره های مذهبی به مدارس جدید ناظر بر همین موضوع باشد . به هر تقدیر آن گونه که از نام دبستان ، دبیرستان و دانشگاه پیداست این نامگذاری توسط فرهنگستان زبان فارسی صورت گرفت تا تداعی کننده ی حاکمیت فضایی جدید و به کارگیری روشی نوین در آموزش باشد که بر اساس شنیده ها اخیرا به دنبال مصوبه جلسه شورای عالی آموزش و پرورش ، عناوین دبستان و دبیرستان حذف گردیده و به جای آن از دوره ی ابتدایی و دوره متوسطه استفاده می شود که البته اتفاق تعیین کننده و مهمی نیست و مثل بسیاری از موارد تنها با تغییر اسم و عنوان مواجه هستیم و پرواضح است که این گونه تغییرات رافع مشکل کمبود معلم نیست چرا که معلم بر پا کننده ی خیمه ی آموزش و پرورش است و باید ویژگی هایی داشته باشد که عشق به آموزش و دلبستگی به میهن و بالندگی ذهنی فرزندان این مرز و بوم در صدر این ویژگی ها قرار می گیرد !
متاسفانه مسائل چندی وجود دارد که آموزش و پرورش را از متن به حاشیه برده است که مهمترین آن طبقاتی شدن مدارس است . هر چند از روز اول بنا بود عده ای که قصد انتفاع و بهره برداری ندارند و تنها به سرنوشت آینده سازان این مرز و بوم می اندیشند به میدان بیایند و ضمن بهره گیری از حمایت های دولتی ، مشکل کمبود فضا را حل کنند و در حد تامین اجاره مدرسه و بخشی از هزینه های جنبی دیگر از مردم شهریه دریافت کنند اما این مدارس کارشان به جایی رسید که وزارت آموزش و پرورش مجبور شد نام آنها را از مدارس غیرانتفاعی به مدارس غیر دولتی تغییر دهد . دقیقا همان معامله ای که بانک مرکزی با برخی از بانک های قرض الحسنه انجام داد زیرا بانک های قرض الحسنه هم با جمع شدن زیر لوای اسامی مقدس دکانی به راه انداختند و حتی به رقیب بانک های دولتی هم تبدیل شدند .
این که کسی به مرتبه ی معلمی برسد خود نیازمند آموزش است که این آموزش هم در دانشگاه و مراکز تربیت معلم صورت می گیرد و هم در جامعه و هم رفتار دولت با معلمان در بحث حقوق و مزایا می تواند تصویری آرمانی از معلم ارائه دهد تا بهترین ها از لحاظ علمی و روحی و روانی و توان بالای معنوی در کسوت معلمی به شغل خود افتخار کنند .
آموزش و پرورش در کشورهای توسعه یافته از آنچنان جایگاهی برخوردار است که اجازه
نمی دهند به رانت و مناسبات و روابط ناصواب اقتصادی آلوده شود و عده ای بتوانند با دلالی و واسطه گری به دنبال ثروت اندوزی باشند .
در حال حاضر نه فضای جامعه دربحث ایجاد انگیزه در افراد مستعد برای معلم شدن مناسب است و نه سطح رفاه و حقوق معلمان در حدی است که بتوانند فارغ از مسائل حاشیه ای به ایفای وظیفه ی اصلی خود بپردازند . از سویی دیگر چند قطبی شدن جامعه، دانش آموزان را هم دچار بلاتکلیفی کرده است به طوری که فضای مدرسه سنخیت چندانی با فضای جامعه و همچنین خانواده ندارد و همین امر موجب می شود که برآیند تلاش کسانی که وظیفه ی پرورش دانش آموزان را بر عهده دارند ، چیزی در حد صفر باشد . اگر شرایط به گونه ای باشد که بهترین دانش آموزان آینده ی خود را در خارج از کشور جستجو کنند به راحتی می توان گفت که هزینه هایی که آموزش و پرورش تحت عنوان سرانه هر دانش آموز پرداخت می کند در واقع به خزانه ی کشورهای خارجی می رود و حیف و میل شده است .اگر چه دولت در زمان خروج فارغ التحصیلان در صورتی که در دانشگاه های دولتی از امتیاز تحصیل رایگان برخوردار شده باشند مبلغی به عنوان هزینه تحصیل می گیرد اما این مبلغ هرگز جبران کننده ی زحمات خانواده و اجتماع و مدرسه و دانشگاه نمی شود .
آنچه می تواند در این خصوص تعیین کننده باشد این است که تصمیم گیرندگان اصلی خواهان سلوک با بهترین ها و واگذاری مسئولیت های خطیر به نخبگان باشند و از توانایی پاسخگویی به مطالبات آنها برآیند و قادر به ایجاد فضایی مناسب برای رشد تمامی استعدادها و سلیقه ها باشند .
مدرسه ی بدون معلم مانند دنیایی بدون اکسیژن است .