وارد حساب کاربری خود شوید

نام کاربر *
کلمه عبور *
مرا به خاطر بسپار

ایجاد یک حساب کاربری

فیلدها با ستاره (*) مشخص شده اند مورد نیاز است.
نام *
نام کاربر *
کلمه عبور *
تائید رمز عبور *
پست الکترونیک *
تأیید ایمیل *
کپچا *
Reload Captcha

    ناراضی‌تراشان  

    توسط محمد عسلی/مدیرمسئول روزنامه عصرمردم 09 ارديبهشت 1404 47 0
    سرمقاله 3 اردیبهشت 1404 محمد عسلی                ناراضی‌تراشان
    شهرنشینی را فرهنگی باید که زیربنای آن تقید به نظم و پذیرش مقررات و قوانین موضوعه است. شهرها وقتی گسترده می‌شوند و جمعیت شهروندان افزایش می‌یابند روابط اجتماعی و تعاملات در آنها بیشتر به نظم و امنیت نیاز دارند. وقتی وارد شهری می‌شویم که خیابان‌های آن به موقع از خط‌کشی‌های واضح برخوردار نیست و یا به هر گوشه‌ای کاغذپاره در دست باد به این طرف و آن طرف روان است و تابلوهای سردر مغازه‌ها بیشتر به شتر گاو پلنگ می‌مانند که هیچ کدام در راستای هم نیستند و از قاعده و قانونی برخوردار نمی‌باشند و شهرداری به نسبت طول عرض تابلوها فقط به میزان عوارض بسنده می‌کند.
    وقتی خط عابر پیاده بود و نبود آن چندان تأثیری در توقف به موقع عابران نداشته باشد. وقتی چشم پلیس شهری به روی تخلفات علنی بسته می‌شود. وقتی اجناس ارائه شده در مغازه‌ها در شرایط مساوی از یک نرخنامه پیروی نکنند. وقتی در پیاده‌روها موتورسیکلت‌ها جولان می‌دهند. وقتی نمای ساختمانها و ارتفاع آنها حتی در چهارراه‌ها با هم همخوانی ندارند. زمانی که دیوار باغ‌های قدیمی به هر بارانی در دل شهر فرو می‌ریزند و یا سد دید رانندگان شده‌اند و قانونی برای الزام مالکان به تعریض و اصلاح نیست و مسئولان شهرداری از کنار آن به سادگی می‌گذرند.
    وقتی در یک تصادفی که منجر به راه‌بندان می‌شود پلیس به موقع در محل حاضر نمی‌شود. وقتی در بعضی پیاده‌روها کسبه اجناس خود را در طول و عرض محل عبور عابران پهن می‌کنند و از حریم مغازه‌ها فراتر می‌روند. زمانی که در هر خیابانی چاله چوله‌هایی هست که رانندگان را متحمل ضرر و انحراف به چپ یا راست می‌کند و می‌بینیم که در رفت و آمدهای خیابانی مردم هم به این بی‌نظمی‌ها عادت کرده و حقوق یکدیگر را رعایت نمی‌کنند چگونه می‌توان نام شهر و شهروند بر چنین مکان‌هایی گذاشت؟
    وقتی راننده عصبانی از چراغ قرمز عبور می‌کند و چون کسی به کسی نیست دیگری و دیگرانی هم به تبع او چنین می‌کنند چه تعریفی می‌توان از نظارت پلیس داشت که خود حضور ندارد و سرباز وظیفه‌هایی هم که حضور دارند بی‌خیال از کنار تخلفات می‌گذرند.
    راستی اینگونه وضعیت که نظم ما در بی‌نظمی ماست برای شهروندان که عادت شده بماند، گردشگران خارجی چه برداشتی از این وضعیت می‌توانند داشته باشند جز آنکه این شعر معروف حافظ را در ذهن مرور کنیم که:
    «هر که خواهد گو بیا و هر که خواهد گو برو
    کبر و ناز و حاجب و دربان در این درگاه نیست...»
    معمولا در صف‌های نوبتی هم رعایت صف‌زدگان نمی‌شود بعضا مشاجراتی از این دست را شاهدیم.
    ساده‌زیستی به معنای بی‌تفاوتی نسبت به کثیفی لباس و یا تا خوردگی کت و شلوار و خاک گرفتگی کفش نیست. کسی که لباس‌های خود را تمیز و اتوکشیده می‌پوشد و به واکس و براقی کفش‌هایش مقید است نظم اجتماعی را هم رعایت می‌کند و وقتی در پیاده‌روهای شلوغ راه می‌رود به کسی تنه نمی‌زند و یا برای عبور از پله‌ها رعایت حق تقدم را می‌کند. پس نظم فردی پیش‌درآمد نظم اجتماعی است. پلیسی که خود به نظم عادت ندارد کی می تواند ناظم محلی باشد که مسئولیت آن را عهده‌دار شده است.
    پیش مقدمه مسلمانی نماز است که از ابتدا تا انتهای آن از یک نظم و ترتیبی برخوردار است. متأسفانه اندیشه نارضایتی ریشه در بی‌نظمی دارد که الی ماشاءالله ما همه در آن استادیم. مسئولانی که سر وقت حاضر نمی‌شوند. سخن‌گویانی که رعایت حوصله و توان گوش مخاطبان نمی‌کنند. برنامه‌های تلویزیونی که مخاطب را فراری می‌دهند. گفتگوهای بی‌مخاطب رادیویی که حوصله شنوندگان را سر می‌برند. واعظانی که وقتی تریبون در اختیارشان قرار می‌گیرد خارج از موضوع حرف‌هایی می‌زنند که خریدار ندارد. روزنامه‌هایی که دکان تبلیغات ادارات شده‌اند و یا نورسیده‌هایی که می‌خواهند معرفی شوند. معلمانی که خود را مغبون حقوق مکفی می‌دانند و انگیزه‌ای برای مطالعه و آمادگی در کلاس ندارند و بدون آنکه تأثیری در دانش‌آموزان داشته باشند برای هیچ کاری که نمی‌کنند اعتراض هم دارند. کارگرانی که از ساعت کاری طفره می‌روند و بازده چندانی ندارند هرچند دستمزد بیشتر از عرف را طالبند.
    این ملغمه‌ای که چونان آش شله‌قلمکار درهم به دنبال نظم هم نیستند پیوسته نسبت به یکدیگر اعتراض دارند که چرا نظمی در فرهنگ شهرنشینی دیده نمی‌شود. خواه روشنفکر باشند خواه استاد دانشگاه یا مهندس و دکتر زیرا وقتی بناست دستگاه‌های کارتخوان ملاک محاسبه مالیات باشد، می‌بینیم که فلان دکتر چند دستگاه کارتخوان روی میز منشی گذاشته که روی قبض تحویلی نوشته شده: «سبزی‌فروشی فلان» و یا به نام زن یا مردی است که نسبتی به شغل دکتری ندارد. به تازگی هم بعضی از پزشکان بیماران را برای پرداخت حق ویزیت به عابربانک‌ها رجوع می‌دهند و اگر اعتراض کنی به دروغ می‌گویند دستگاه کارتخوان خراب است.
    از عملکرد بیمه چه بگویم و چه نگویم؟ همه می‌دانند که چه سرگردانی‌هایی که سازمان‌های بیمه‌ای برای مردم ایجاد می‌کنند تا عطایش به لقایش بخشیده شود، بسیاری از پزشکان بیمه نیستند و یا اگر هستند از زیر بار آن شانه خالی می‌کنند. داروخانه‌ها به همین وضع دچارند.
    آنچه یادآور شدم و همگان از آن مطلعند حتی مسئولان، حاصل آن ناراضی‌تراشی است. و ناراضی‌تراشان همه کسانی هستند که از بی‌نظمی در عذابند اما خود موجد بی‌نظمی‌اند. به قول یکی از سیاحان دویست سال قبل برادروار در بی‌نظمی زندگی می‌کنند و تعجب‌آور آنکه کلانتری و دادگستری هم دارند. بقیه بماند.
    والسلام
     
    شماره روزنامه:8307
    این مورد را ارزیابی کنید
    (1 رای)
    آخرین ویرایش در دوشنبه, 09 ارديبهشت 1404

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.
    از ارسال دیدگاه های نا مرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.
    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.
    در غیر این صورت، «عصر مردم» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

    آرشیو روزنامه

    Ad Sidebar
    Ad Sidebar-3