وارد حساب کاربری خود شوید

نام کاربر *
کلمه عبور *
مرا به خاطر بسپار

ایجاد یک حساب کاربری

فیلدها با ستاره (*) مشخص شده اند مورد نیاز است.
نام *
نام کاربر *
کلمه عبور *
تائید رمز عبور *
پست الکترونیک *
تأیید ایمیل *
کپچا *
Reload Captcha

    مردیم از خوشی   منتخب سردبیر

    توسط اسماعیل عسلی/ سردبیر روزنامه عصرمردم 12 مهر 1404 10 0
    یادداشت طنز اسماعیل عسلی                مردیم از خوشی
    ننه ی غضنفر به کوکب خانم می گفت : قربونش برم تو عهد تیرکمون یا به قول امروزی ها تو دوران جاهلیت ، حرف مفت خیلی قرب و قیمت داشت ، اون وقتا چهارتا پیرزن کوتاه و بلند که از نوشتن اسم خودشون هم عاجز بودن ، به اندازه ی ده تا جرثقیل زور داشتند و همین که دور هم حلقه می زدن با سوجول پوجول، سر از کار همه در می آوردن و تا شصتشون خبردار می شد که فلان دختر پا گذاشته تو 14 سالگی و فلان پسر هم پشت لبش سبز شده و صورتش جوش غرور زده با هزارتا نک و نیش و رمل و اسطرلاب ، آسمون به زمین می دوختند و به زور انگ و بهتون قدم ورچیدن پسر عزب رو زمین خدارو عینهو کفر ابلیس می دونستن و باورشون این بود که شگون نداره دختر تو خونه ی باباش دچار عادت بشه و به هر مشقتی بود زیر دیگ عروسیشون آتیش روشن می کردن و هنوز تتمه ی عسل پای سفره عقد زیر زبون عروس آب نشده بود ، فریادشون به آسمون بلند بود که عروس تا بچه نیاره قوم وخویش به حساب نمیاد و با همین دست فرمون میگذاشتن پشت سر ننه ی عروس که یالله بشین رختک بدوز که همین روزا باید نوه بغل کنی ! تازه بعدش هم همین که بچه ی اول تو عالم بازیگوشی ، چهار دست و پا راه گز می کرد تو گوش مادرش وزوز می کردن که بچه دنبال همبازی می گرده و باید به فکر بچه ی دوم باشی . دیگه خبری از این قرتی بازی ها نبود که دختر اهل عشق و عاشقی و دنبال تفاهم و مهریه ی هزار سکه ای باشه و هنوز جوهر سند ازدواجش خشک نشده راه دادگاه گز کنه و بعدش هم جشن طلاق راه بندازه و این جور حرفا ... اون وقت میگن چرا بارون نمیاد !
    کوکب خانم که از کاه کهنه باد دادن های ننه ی غضنفر حسابی خر کیف شده بود ، انگاری فرشته ها برده باشندش بهشت گمشده تو پوشت خودش نمی گنجید ، روی همین حساب ، گره چارقدش رو سفت کرد و گفت : یادم نمیره که تو مراسم خواستگاریم مادرشوهرم پا گذاشت رو چادرم و همین که چادر از سرم افتاد و دولا شدم تا چایی بهش تعارف کنم زل زد به فرق سرم تا بفهمه من یه وقت کچل نباشم و هی گرفتم به باد حرف تا بدونه لفظ قلم حرف می زنم و ددری هستم یا مثل خیلی از دخترای آفتاب و مهتاب ندیده و چشم و گوش بسته ، سند خریتم لاک و مهر شده و دست نخورده ست ! . یادش بخیر خواهر شوهرم سه چارک عدس و نخود و لوبیا قاطی کرد گذاشت جلو من و گفت اینارو از هم سوا کن ببینم حال وحوصله ی شوهرداری داری یا همین که شوهرت نعره کشید قهر می کنی ، میری خونه ی بابات !
    نیم تاج خانم که تا حالا نیم کت نشین بود و گوشه ای کز کرده بود و لام تا کام حرف نمی زد مثل ماشینی که تو سرازیری افتاده باشه ، اولش کمی پت پت کرد و یهویی نطقش گل کرد و گفت : قربون زبون آدم چیز فهم . دختر من دبیر ریاضیه ، دیروز به دانش آموزش گفته چرا نیومدی امتحان بدی ؟ اونم در جوابش گفته ، گربه خواهرم چنگ زده تو چشم سگم ، کارش به بیمارستان و اتاق عمل کشیده ، نتونستم بیام ، برام غیبت رد کن ، به اون یکی دانش آموزش گفته خب حالا ایشون عذرش موجه بوده تو چرا نیومدی امتحان بدی ؟ گفته رفته بودم دوستم رو دلداری بدم ، آخه سگش بی قراری میکرد !
    ننه ی غضنفر پرید تو حرف نیم تاج خانم و گفت : حرفت یادت نره به اینا میگن نسل زد ، دیروز نوه سه ساله ی من بهم میگه اگه نگیری بخوابی به لولو میگم بیاد بخورتت !! خداوکیلی اینم شد روزگار که ما داریم . وقتی بچه بودیم مارو از دو چشم و بیست انگشت می ترسوندن ، حالا این نیم وجبی ها ما رو از لولو میترسونن !!
    کوکب گفت : لولو کجا بود ننه ی غضنفر ، این روزا گرونی به لولو میگه زکی ، من دیروز رفتم سبزی بخرم ، چشمم خورد به مش رحیم بقال بهش گفتم برنج کیلو چن ؟ گفت : اگه همین حالا ببری 300 تومن ولی اگر بری و برگردی معلوم نیست چند بشه ، یادش بخیر قدیما همین که بارون میومد بازاری ها چوب حراج میزدن به جنسشون ، اون وقت میگن چرا بارون نمیاد ، خب بیاد که چیطو بشه ؟
    نیم تاج خانم گفت : حالو شما کوتاه بیا ، بارون نیومدن که خوشحالی نداره ، تو هم شدی مثل اونایی که بعد از مردن برجام و زنده شدن اسنپ بک از خوشحالی قر میدن و بشکن می زنن و یادشون رفته که حرکات موزون کراهت داره ؟ قربون خدا برم معلوم نیس به اونایی که عقل نداده چی چی داده که به جون کندن میگن زندگی ؟! مردیم از خوشی
    شماره روزنامه:8437
    این مورد را ارزیابی کنید
    (0 رای‌ها)
    آخرین ویرایش در جمعه, 12 مهر 1404

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.
    از ارسال دیدگاه های نا مرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.
    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.
    در غیر این صورت، «عصر مردم» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

    آرشیو روزنامه

    Ad Sidebar
    Ad Sidebar-3