آن روزها را به یاد آوریم. روزهای آغازین چشم گشودن به جهان، روزهای لمس دستی مهربان، دستی همراه و یاری دهنده، روزهای احساس مادری در پای گاهواره ها، شب های سیاه نخفتن ها و وقتی که در کنارمان مادری بود که حیاتمان را ضامن بود. وقتی که نطفه بودیم در شکم و طفل شدیم شیرخوار، یادمان نمی اید، فراموش کرده ایم، آن روزهایی را که دستمان بگرفت و پا به پا برد تا راه رفتن آموخت.
روزها و شب های گریستن و گریاندن که مبادا دردی حادث شده باشد که اندیشه نبودمان را در ذهن مادر تقویت کند. یاد آوریم که اگر گرسنگی بر مادر غلبه می کرد و در انتظار قوتی لایموت می ماند تا پدر از راه برسد و دستی نان آورد اما سینه های همیشه پر از شیر گرم و شیرین مادر میزبان خواسته ما بود.
آن زمان ها را به یاد آوریم که عشقی تمام عیار چنان گیرا و آتش افروز بود در مادری که با شیر همزمان می شد و با جان به در.
نه سرسری بود و نه عارضی که از سر به در شود، عشقی در وجود و مهری بر دل تا ما بمانیم. زبان گشائیم. قدم برداریم. قامت راست کنیم و چون سایه همراهمان زنی باشد مدافع، مراحم و مواظب. زنی که اگر از شوی دل می کند از فرزند هرگز. آن بند ناف غذادهنده که در تن مادر لحظه لحظه به ما زندگی می بخشید وقتی در تولد قطع شد، بند دیگری تا پایان حیات ما را مراقبت می کرد و آن رشته ای بود که دوست بر گردن ما می افکند تا مسیر محبت را گم نکنیم و بیاموزیم که مادری چه حکمتی دارد؟ چه ذوقی و چه احساسی؟
اینک که نه مادری است در کنارمان به هنگامه سالخوردگی و نه پدری که نان آورد اما ما همان مادر و همان پدریم. اگر روزگار امروز بگذاردمان در این وانفسای گسستن ها و بریدگی های بندهای مهربانی و دوستی ها!
کدام روز، روز زن نیست؟ کدام روز احساس درونی مان مادر را فریاد نمی زند. کدام لحظه در جریان حیات بخش خونمان سلول های مادر در تلاش برای ادامه حیاتمان نیستند؟
همه روز، روز مادر است. همه شب، شب مادر است! همه عمر، عمر جاودانه مادری است که همراه و همزادمان است. چه دردها، چه رنج ها و چه عقوبت هایی که مادر را نصیب بوده و چه شور و احساس و عشقی که غم ها می زدوده و رنج ها را می سترده است. راستی مادر در آفرینش، کدام رکن حیات را ضامن است؟ که اگر نمی بود اما آسمان، زمین، آب، هوا و دریا می بودند باز هم موجود زنده ای سر از خاک برنمی داشت.
پس آفرینش با مادر معنی پیدا می کند. مادری که می تواند رنج همسر بودن را به جان بخرد و در تمام مصاف های دیرگذر تاریخ، نقش همراه و همدل را برای شوی ایفا کند و در غم و شادی اش شریک باشد.
مادری که بتواند فرزندانی تربیت کند که حقگو، حق خواه و عدالت جو باشند و در برابر ستمگری های زمانه بایستند و به ارث گذارند آزادگی، حریت و شجاعت خوب زیستن را. مادری که آموزش و تربیت را در خانه وحی داشته و از زبان و کلام پیامبر(ص) بهره ها برده است. آن نیکو زن وفادار ایثارگر در تمام تاریخ 1400 ساله اسلام الگوی حسنه ای برای زنان ما بوده است چنانکه همسرش برای مردان ما و امروز روز تولد اوست.
اگر روز زن را به هر بهانه پاس داریم که بهترین آن همان زادروز دخت نبی اکرم است مقبول تر است که آن نام مقدس را زیور گوش و سینه ریز نفس هایمان نماییم تا زن بودن معنی پیدا کند، مادر بودن هویت داشته باشد و فرزند شدن افتخارآفرین شود که اگر بهشت زیر پای مادران است ما را سهمی از قدرشناسی از آن بهشت نصیب شود.
آه چه زایشی که جهان امروز مدیون آغازگر آن است و چه محبتی که هنوز عطر سحرانگیز آن جهانی را در حرکت و تلاش دارد و چه جلوه ها و تجلیاتی که از آن زادگاه اولیه پدیدار شده است و چه عشقی که از پس میلیاردها سال که ازل و ابد آن نامعلوم است هنوز در زمین جریان دارد. آیا جز از مهبط مادران سراغ داریم؟ که پدر هم از مادری زائیده شده و دختران نیز چنین اند.
دختران را رسالتی است به وراثت و پسران را نیز که اگر از طبیعت خود دور افتند طعم زندگی نصیبشان نشود و چونان آب زلالی به باتلاق ریزند و دریا را نبینند و آن رسالت مادری و پدری است که زنجیره حیات را ضامن است.
روز زن و روز مادر، همه روز تولد ماست اگر نیک بنگریم. با زنان مهر بورزیم و مادران را ثناگو باشیم تا حق شناسی وجهه همتمان باشد و خداوند یارمان.
والسلام