از زمانی که مسئله ی عدم برخورداری بعضی مسئولین و مدیران و مدرسین دانشگاه ها و مراکز آموزشی از صلاحیت علمی در تیررس نگاه منتقدانه محافل خاص و به تبع آن افکار عمومی قرار گرفت ، تلاش برای گنجانیدن عناوین دانشگاهی در کنار نام مدیران و شخصیت های سیاسی و وزارتی و اداری با معادل سازی هایی که سر در آبشخور برخی توجیهات قانونی داشت به یک روال تبدیل شد و تمهیدیاتی از جمله شرکت در کلاس های فشرده دانشگاهی نیز اندیشیده شد تا عناوین علمی به ایجاد وجاهت علمی و اجتماعی منجر گردد .
در گذشته های دور عناوینی نظیر خواجه ، علامه ، حجه الحق ، حجه الاسلام ، شیخ ، ملک الشعراء و ... که نشان دهنده ی مراتب فضل و کمال علمی و ادبی و معنوی شخصیت ها بود معمولا توسط دیگران و در مواردی حتی پس از مرگ بزرگان علم و ادب به آنها اطلاق می شد و این مسئله در مورد عناوینی نظیر حجه الحق یا حجه الاسلام که تداعی کننده ی مقام معنوی و همچنین منحصر بفرد بودن شخصیت ها بود نیز با حساسیت خاصی رعایت می شد و تا در میان خواص به شیاع نمی رسید و مورد تایید فحول علما و دانشمندان قرار نمی گرفت ، روایی آن محلی از اعراب نداشت .
بعدها دانشگاه های غربی که شیوه اداره ی مراکز علمی و دانشگاهی خود را پس از جنگ های صلیبی از روی نمونه های شرقی و ایرانی الگو برداری کردند نیز همین رویه را در پیش گرفتند و عناوینی نظیر دکتر ، پروفسور ، مستر ، استادیار و عناوینی از این قبیل را برای پزشکان و صاحب نظران و دانشمندان برجسته به کار گرفتند و تحصیل کرده ها در غرب نیز با همین عناوین وارد کشور شده و پست و مقام گرفتند به طوری که استفاده از تحصیلکرده ها در وزارت خانه ها و ادارات دولتی به تدریج به یک روال در واگذاری مسئولیت ها تبدیل شد که در عرف سیاسی به چنین اشخاصی تکنوکرات می گفتند . هر چند در پیش از انقلاب نیز تمامی این عناوین بیانگر همترازی افراد نبود .
این روزها استفاده از عنوان دکتر فراتر از سطح متعارف آن به طرز بی سابقه ای همراه با نام برخی از مدیران و مسئولین و حتی مدرسین و نظامیان مورد استفاده قرار می گیرد و از آنجایی که برخی از آنها اساسا شخصیتی علمی و دانشگاهی محسوب نمی شوند و یا مدارج علمی را متناسب با سلسله مراتب دانشگاهی به صورت پلکانی طی نکرده اند و یا به دلیل دلمشغولی های کاری فرصت مطالعه و پژوهش و نظریه پردازی هم نداشته اند ، مردم از خود می پرسند این عناوین از کجا آمده است ؟
البته کسی با معادل سازی بر اساس تجربه عملی و پیشینه ی کاری و توفیقات به دست آمده برای لحاظ کردن حقوق و مزایای بیشتر و همچنین گرفتن پست و سمت برای برخی افراد مشکلی ندارد اما اصرار بعضی افراد به استفاده از چنین عنوانی نه تنها حساسیت برانگیز است بلکه شئونات آنها را در حیطه ی کاری خودشان که نیازمند عناوینی فراخور نوع فعالیت شان است را هم مخدوش می کند . در هیچ کجای دنیا یک ژنرال حاضر نمی شود عنوان ژنرالی خود را با دکترا عوض کند و یا کسی که سالها مطالعات حوزوی داشته به دنبال عناوین آکادامیک باشد . غزالی که بیش از 60 کتاب نوشته و از برجسته ترین فقهای عصر خود بوده عنوان حجه الاسلامی را به او داده اند و عنوان کمی هم نیست . پر واضح است که اضافه کردن چنین عنوانی قبل نام کسانی مانند خیام و غزالی و نصیرالدین طوسی و نظام الملک و بوعلی سینا و ... به نوعی بیانگر شخصیت استثنایی آنهاست و این که گفته ها و نظریاتشان برای دیگران حجت است . حال اگر ما در کنار عناوینی که بار معنوی و علمی دارند ، پیشوند دکتر را برای یک عالم دینی به کارببریم عنوان برآمده از جایگاه روحانی اش را دست کم گرفته ایم . درجات نظامی هم برای خود جایگاهی دارند و نباید با افزودن عنوانی که در محیط های نظامی کاربردی ندارد ، عناوین ارزشمند نظامی را به سایه ببریم . بسیاری از هنرمندان معاصر که به مقام استادی رسیده اند و به تبعیت از روال معمول به آنها هم معادل دکترا داده شده حاضر نیستند از چنین عنوانی استفاده کنند و به همین دلیل عنوان استادی که در محافل هنری نشان دهنده ی سالها هنرورزی است را ترجیح می دهند یا همین که به آنها شاعر و نویسنده گفته شود را برای خود کافی می دانند زیرا اغلب به این مرتبه از درک رسیده اند که آنچه بیانگر میزان دانش و تخصص و تجربه ی آنهاست ، شاگردانی است که تربیت کرده اند ، کتاب هایی است که نوشته اند و محبوبیتی است که به دست آورده اند و از همه مهمتر تاثیری که بر دیگران گذاشته اند . مشکل سرهم بندی اینگونه عناوین این است که مردم را هم در برداشتشان از عنوان دکترا دچار سردرگمی می کند و انتظارات را از صاحبان چنین عناوینی بالا می برد.
نکته ی دیگری که در پیوند با این موضوع قابل ذکر است این که وقتی استفاده از عنوان دکترا عمومیت پیدا می کند به تدریج لوث می شود زیرا اطلاق چنین عنوانی به افراد معمولی ، اعتراض افراد هم تراز با آنها را هم به دنبال دارد .
از این رو به نظر می رسد اگر از برخی رویکردها عوامانه که سر در آبشخور خودشیفتگی دارد دست برداریم و کار خودمان را بکنیم ، خیلی بهتر است. این اراده های در هم تنیده با دانش و تجربه و تعهد هستند که کشور را متحول می کنند نه عنوان های کلیشه ای !