دخالت خارجی در امور یک کشور از راه های گوناگون صورت می گیرد اما جلوگیری از آنچه زمینه را برای دخالت های خارجی فراهم می کند مهمتر از اقدامات پدافندی پس از انواع مداخلات است. در عرف سیاسی هیچ کشوری نیست که خواهان تغییر در وضعیت کشوری دیگر به نفع خود نباشد . ازکشورهای همسایه گرفته تا کشورهایی که فاصله ی زیادی با ما دارند.
روس ها ، انگلیسی ها و آمریکایی ها ظرف دو قرن گذشته بیشترین اشتها را برای اعمال نفوذ در اغلب کشورها از جمله ایران داشته اند . ایالات متحده آمریکا خصوصا پس از جنگ جهانی دوم بخشی از نقش خود در نظام بین الملل را از طریق کودتا ، مهره چینی ، جاسوسی و القائات رسانه ای ایفا کرده است .
تعریف کرسی های دانشگاهی درغرب با هدف پژوهش در رفتار و فرهنگ و منابع و نقاط قوت و ضعف ملت ها و شناسایی فرقه ها و اقوام و نحله های فکری در راستای بررسی زمینه های مناسب برای مداخله صورت می گیرد هر چند کمپانی های غربی از این رهگذر می توانند برای فروش اجناس خود بر اساس اطلاعاتی که از سلایق ساکنان کشورها دارند در راستای تولید و فروش کالاهای تولیدی خود برنامه ریزی کنند .
بدون تعارف و تکلف باید گفت که ظرف چند دهه ی گذشته که شاهد درهم تنیدگی اقتصاد و سیاست بیش از هر زمان دیگری بوده ایم ، کشورهای استعمار گر با نام ها و القاب و نوع حکومت ها مشکلی نداشته و ندارند؛ نشان به آن نشان که بر اساس پژوهش های صورت گرفته ، دخالت آمریکا و اروپایی ها در امور سایر کشورها در تمامی موارد انگیزه ی اقتصادی داشته و آنها هرگز با هدف تغییر دین ، اصلاح وضعیت حقوق بشر و حاکم کردن نظام های مردمسالاردر کشوری دیگر، از جیب خود هزینه نکرده اند . دخالت در عراق ، لیبی ، سوریه ، ایران و برخی دیگر از کشورهای عربی که تاکنون رخ داده انگیزه ی نفتی داشته ، در گواتمالا به خاطر تجارت موز ، در کوبا به دلیل تجارت شکر و موقعیت ژئوپولیتیک ، بهره بردای اقتصادی از طریق ایجاد جنگ در اوکراین ، دخالت در امور چین با هدف کاهش قدرت اقتصادی این کشور و به همین ترتیب دخالت در سومالی و برخی کشورهای آفریقایی یا به صورت مستقیم و یا غیرمستقیم با اهداف اقتصادی دنبال شده است .
وقتی سخن از استعمار نو به میان می آید داستان به همین سادگی نیست و دخالت در امور سایر کشورها ساز و کاری پیچیده پیدا می کند زیرا کشورهای تمامیت خواه برای متقاعد سازی افکار عمومی کشوری که درامور آن دخالت می کنند و یا همراه کردن جهانیان با خود نیازمند دستاویزهایی غیر اقتصادی هستند و به همین دلیل در به در به دنبال نقطه ضعف هایی می گردد که بتوان به آنها استناد کرد .
تا زمانی که طالبان چهره ای غیر انسانی از خود به نمایش نگذارند ، دلیل متقاعد کننده ای برای اشغال افغانستان وجود نخواهد داشت. عملکرد افرادی نظیر صدام و قذافی که حد و مرزی برای استبداد رای قائل نبودند بهترین دستاویز برای فروپاشی حکومت در عراق و لیبی بود کما این که هم اکنون نیز آمریکا روی ناخرسندی مردم در کشورهایی نظیر ونزوئلا و کوبا حساب باز کرده است. اصولا یکی از نشانه های مردمی بودن هر نظامی مسدود بودن راه های دخالت خارجی است زیرا حتی قدرتمندترین کشورها نیز نمی توانند بدون بهره گیری از بسترها و زمینه های از قبل فراهم شده برای دخالت ، کاری از پیش ببرند. نکته ای که نباید در خصوص آمریکا نادیده انگاشته شود این است که این کشور از ابتدای شکل گیری تا کنون حیات خود را در دشمن پروری و بزرگنمایی رقبای جهانی و جنگ افروزی دنبال کرده و داعیه ی سبقت از دشمنان و در صف اول بودن ، تامین کننده ی سوخت لوکوموتیو قطاری بوده که آمریکایی ها را به مقاصد سیاسی اشان رسانیده است . آمریکایی ها از جنگ ها خصوصا جنگ های جهانی خاطره خوبی داشته اند و از رهگذر چنین جنگ هایی خود را از زمین بلند کرده اند.
همین جنگ اوکراین را در نظر بگیرید که چگونه به وابسته شدن اروپایی ها به آمریکا انجامیده است . اقتصاد آمریکا ، هاضمه ی هاری دارد و تشنه ی نفت و گرسنه مواد اولیه و نیازمند این است که چرخ های کارخانه هایش دائم در حال حرکت باشد و این امر میسر نمی شود مگر با جنگ افروزی ، مداخله در امور سایر کشورها ، ایفای نقش قیمومیت برای ملت ها ، سرمایه گذاری و جذب سرمایه با ایجاد جاذبه و عقد قرارداد . از منظر کشورهایی که علی رغم سابقه ی کینه توزی و دشمنی با آمریکا با این کشور کنار آمده اند ، آمریکا شریک خوبی است مشروط به این که سهم بیشتری داشته باشد و کشورهایی که به چنین معامله ای تن می دهند دوست توصیف می شوند و مهم نیست که چه دین و مذهبی داشته باشند اما کشورهایی که با این منطق کنار نمی آیند دشمن تلقی می شوند و از این رو باید با هواداری از مردم خود و تامین رفاه و خشنودی آنها ، جلوگیری از اشرافی گری مسئولین و ایستادگی در برابر سوء استفاده های مالی و بر افراشتن پرچم عدالت بدون توجه به تقسیمات قومی و مذهبی و جغرافیایی ، به انسداد راه های نفوذ و مداخله خارجی بپردازند . این سخن پیامبر اکرم (ص) که الملک یبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظلم بهترین الگو برای تعامل منصفانه ی حکومت ها با مردم است که بیانگر نقش تعیین کننده ی عدالت در ماندگاری حکومت هاست.
در کنار زبان هنر و زبان فطرت که وسیله ی ارتباطی خواص و نخبگان در جای جای جهان است، اقتصاد تنها زبانی است که همه ی مردم دنیا آن را می فهمند و با آن تکلم می کنند. بنابراین مدیران و مسئولین باید با زبان اقتصاد و آمار صحیح مدعی پیشرفت و توسعه و موفقیت و کارآمدی خود باشند زیرا هر تلاشی که دستاورد اقتصادی و به تبع آن منفعت عمومی نداشته باشد ، بازخورد مثبتی نخواهد داشت . با زبان اقتصاد با مردم سخن بگویید.