ترامپ می گوید: «ما ضعیف شده ایم. ما بیش از ده تریلیون دلار ناترازی تجاری داریم. چین رشد اقتصادی خود را بیش از هر زمان دیگری افزایش داده است. کانادا مال ماست و باید به ایالت پنجاه و یکمین آمریکا درآید. جزائر گریلند باید به آمریکا داده شود. کانال پاناما هم مال ماست و باید از نفوذ و استفاده چین درآید. غزه هم به ما واگذار شود تا آن را دوباره بسازیم. کشورهای مصر و اردن باید فلسطینیان ساکن غزه را بپذیرند. بر کالاهای وارداتی کانادا و مکزیک تعرفه 25 درصدی می بندیم و بر کالاهای وارداتی چین به آمریکا تعرفه ده درصدی اضافه می کنیم. من جنگ اوکراین را خاتمه می دهم. ایران هم باید شروط چندگانه ما را بپذیرد. دادگاه بین المللی لاهه را که حکم بازداشت نتانیاهو و گالانت را صادر کرده تحریم کردم و دوباره تحریم های همه جانبه سخت را بر علیه ایران اعمال می کنم. تمام مهاجرین غیرقانونی را که در آمریکا زاد و ولد کرده اند اخراج می کنم. عربستان باید با اسرائیل روابط سیاسی و اقتصادی برقرار کند. کشورهای عضو ناتو باید سهم 5 درصدی بپردازند....
این سخنان و حرکات دن کیشوتی ترامپ یادآور روش دیکتاتوری هیتلر است و سیستم ارباب رعیتی. قانون اساسی آمریکا و اعلامیه حقوق بشر و ادعای حاکمیت دموکراسی با این سخنان و اوامر و نواهی مثل همان کوه های یخ قطب شمال و جنوب است که مدام در حال آب شدن هستند. آیا اینگونه تصمیمات غیرمتعارف با عرف دیپلماسی و فشار از بالا به پائین به معنای قدرت است یا ضعف؟
همه تحلیلگران غرب و شرق بر این باورند که آمریکا بیش از هر زمان دیگری در حال شکست، ضعف و فروپاشی است.
آمریکای امروز را باید با آمریکای دوران طلایی ریاست جمهوری آبراهام لینکن، روزولت و کندی مقایسه کرد که اعتبار جهانی داشتند و اعتمادی هرچند شکننده اما خیلی بیشتر از امروز.
آمریکا بیش از 20 سال در افغانستان جنایت های بی شماری انجام داد و زنان و مردان بیگناهی را به خاک و خون کشید اما آنچنان ترسان و نالان از افغانستان فرار کرد که بسیاری از تجهیزات نظامی را جا گذاشت.
بیش از 25 میلیارد دلار در جنگ اخیر رژیم صهیونیستی برای شکست حماس هزینه کرد تا حماس را از پای درآورد اما حاصل جنگ یک سال و اندی را مشاهده می کنیم که چگونه حماس قدرت خود را به نمایش گذاشته است.
آمریکای امروز شکست ناپذیر نیست. قدرتمندتر از دیروز نیست. جامعه دوقطبی آمریکا که لمپنیسم را طالب است و فردی مانند ترامپ را با آن همه سوابق سوء فساد اخلاقی و مالیاتی بر اریکه قدرت نشانده، نمی تواند رهبر جهان باشد. روش به مرگ گرفتن تا به تب راضی کنند که ترامپ در پیش گرفته موجب عقب نشینی پلکانی خواسته هایش خواهد شد که هم اکنون این عقب نشینی ها به صورت نرم و آرام در حال تحقق است.
و اما ایران؛ ایران امروز بیش از هر زمان دیگری در اقتدار نظامی و اجتماعی است. ایران را باید با 46 سال قبل مقایسه کرد که علیرغم آن همه تحریم های کمرشکن، جنگ تحمیلی 8 ساله، جنگ رسانه ای بی امان تمام وقت و فشارهای اقتصادی مستمر مثل شیر ایستاده و مقاومت می کند. این مصونیت بخشی هوشیاری ملت را موجب است. ملتی که شهادت دارد تا اسارت نداشته باشد. ملتی که پشتوانه روح قهرمانی دارد و خداباور است. ملتی که بیش از هر ملتی اعتماد به نفس دارد و توکل و اراده آهنین برای مبارزه و مقابله و صبر جمیل در سختی ها و اراده ای قوی برای عبور از راه های سخت و صعب.
کدام آلترناتیو خواهد توانست بر این کشور رهبری و حکومت کند که بتواند 46 سال در برابر دشمنی های شرق و غرب بایستد و فقط به استقلال و خودکفایی تکیه کند و تسلیم هیچ زور و قدرتی نشود؟
کدام آلترناتیوی می تواند ملت شجاع و مقاوم امروزی را مقابل بالاترین قدرت جهانی قرار دهد تا آنها بترسند و جرأت حمله نظامی به این سرزمین نکنند. به یاد آوریم تسلیم پذیری محض رژیم گذشته در برابر آمریکا و کشورهای متحد غربی که هرچه خواستند با ایران کردند و هر فرمانی را اجرائی نمودند. رژیم پهلوی ارتشی داشت تا دندان مسلح و آموزش دیده اما یارای مقاومت در برابر اراده ملت ایران نداشت. سازمان امنیتی داشت که نام ساواک کافی بود تا لرزه بر اندام مخالفان اندازد. از هم پاشید و در ناتوانی و نابخردی خود ذوب شد. حامی بزرگی چون آمریکا داشت که نتوانست محمدرضا شاه را از چنگ طوفان انقلاب حفظ کند.
ما همان مردمیم. هنوز آتشی روشن در گرمخانه دلهای مردم شعله می کشد. هنوز امیدهای زیادی برای عبور از سختی ها و رسیدن به رأس قله ها هست. فقط کافیست شکوه حضور مردم را در مراسم 22 بهمن دیروز ببینیم که آنچه عیان است چه حاجت به بیان است.
رشد اقتصادی گرچه یک ضرورت است برای رفع نیازهای ضروری اما همه ماجرا نیست.
به قول شاعر فهیم کشور جناب شفیعی کدکنی:
«حسرت نبرم به خواب آن مرداب
کارام درون دشت شب خفته است
دریایم و نیست
باکم از طوفان
دریا همه عمر خوابش آشفته است»
والسلام