سرمقاله 20 فروردین 1404 محمد عسلی با مزاحمتهای تاق تاقو چه باید کرد؟
صدای وحشتناکی داشت و از دورترها شنیده میشد و چون به نزدیکی میرسید بوی گس و مشمئز کننده ای را به مشام میرساند. آن زمان که در جادههای خاکی به سرعت میرفت خطی از خاک و گرد و غبار در پشت سر نمایان میکرد که تا چند دقیقه آثارش به جا میماند. در آن سالهای نه چندان خیلی دور که به هفتاد سال قبل میرسید با آن هیکل گنده و سنگین حتی بلند کردن و به راه انداختن آن زور فیل میطلبید و دل شیر اما حالا ده دوازده سالهها هم آن را میرانند چه رسد به دیگر رانندگانی که با آن امرار معاشق میکنند.
از نامهرسان و پستچی و فستفودی گرفته تا کسانی که به حسب مشاغل مختلف از این وسیله نقلیه استفاده میکنند اما چه استفادهای؟ بینظم، غیر قابل مهار، پرسرعت و بیاحتیاط... در خیابانها از لابلای اتومبیلها گرفته تا پیادهروها، پارکها، میدانها، همه در تسلط و تحت اختیار آنهاست. نه چراغ روشن میکنند، نه کلاه کاسکت میگذارند و نه به عابرین توجهی دارند. چه تصادفات وحشتناک و خسارتباری که در 24 ساعت شبانهروز را سبب شدهاند و چه جوانهایی که به یک لغزش ضربه مغزی میشوند.
بسیاری از آنها حتی شماره پلاک هم ندارند. کارگران افغانی هم از این وسیله استفاده میکنند. اما چون نمیتوانند به صورت قانونی خریداری کنند بیشتر دست دوم و بدون سند میخرند و چون نیروهای انتظامی آنها را متوقف میکنند و آن را به پارکینگ منتقل مینمایند دیگر دستشان به فروشنده اصلی نمیرسد و نهایتا به دنبال یک تاق تاقوی دیگر میگردند از انواع دست دوم با سند یا بیسند که معمولا دزدی است.
و حالا کار به جایی رسیده که مردم سئوال میکنند این وسیله پرسرعت آزاردهنده و آلوده کننده هوا که بعضا آلودگی صوتی را هم سبب شدهاند چرا اینقدر آزاد و مختارند که حتی عابرین پیاده هم در پیادهروها حق اعتراض به تخلفات آنها ندارند. همان تاق تاقویی که امروز تغییر نام داده و موتورسیکلت صدا زده میشود.
تعجب نکنید! بهترین نامی که هفتاد هشتاد سال قبل مردم شهر و روستا این وسیله دو چرخ را صدا میزدند «تاق تاقو» بود. که بیشتر به تولید صدای آن اشاره داشت. اما امروز هر کانال تلویزیونی را که باز کنیم انواع آن را تبلیغ میکنند اما دریغ از اشارهای یا اعلام ضوابط و قانونی که رانندگان آنها را خطاب قرار دهد و مقررات راهنمایی و رانندگی را به سمع و نظر آنها برساند.
راستی چرا پلیس راهنمایی نسبت به تخلفات موتورسواران بیخیال است و هنوز نتوانسته آنها را از عبور در پیادهرها و حضورشان در پارکهای عمومی جلوگیری کند.
در بعضی از شهرستانها آلودگی صوتی و هوایی آنها به حدی است که نفس کشیدن در زمانهایی در روز را برای مردم سخت کرده است. کار به جایی رسیده که یکی از خوانندگان این روزنامه از تهران طی پیامی برای من نوشته است که: «آقای عسلی مطلبی درخصوص تخلفات عدیده موتورسواران بنویسید که حتی در پارکها هم مردم از صدا و حضور آنها در عذابند...» ایشان تصور میکنند کسی به نوشتههای بنده توجهی میکند اما برای خاطر ایشان این مطلب را قلمی کردم شاید پلیس راهنمایی و رانندگی توجه به خرج دهد و کاری کند که این موتورسواران تابع قانون و مقررات شوند حتی اگر به نارضایتی آنها منجر شود. بالاخره امنیت مردم مهمتر از نارضایتی عدهای متخلف است. اگر دوربینی برای پیشگیری از تخلفات رانندگان اتومبیل نصب شده چرا برای رانندگان موتورسیکلت که همان تاق تاقوی سابق است نباشد. در شهرهای چین و مالزی که خودم شاهد حضور حجم وسیعی از موتورسواران بودهام خط مشخص عبور آنها معلوم است و همه مقیدند که حتی در روز با چراغ روشن حرکت کنند و فقط در مسیر مشخص شده خودشان و با کلاه کاسکت باشند. چرا ما نتوانیم موتورسواران را این چنین به نظم و رعایت مقررات عادت دهیم!
والسلام