در یک بررسی میدانی مشخص شد که مردم بیشتر صفحات حوادث روزنامهها را میخوانند و یا تصاویر حوادث در فضاهای مجازی و تلویزیون را مشاهده میکنند. جوانان بیشتر از فیلمهای اکشن و هیجانی خوششان میآید. خبرهای بد زودتر انعکاس مییابد و جامعه نسبت به آن عکسالعمل نشان میدهد. کافی است از یک راننده تاکسی بشنویم یک کارخانه در فلان محل آتش گرفته و عدهای کشته شده و یا مصدوم شدهاند، این خبر زبان به زبان میگردد و به شیاع میرسد. اما اگر گفته شود کارخانهای تأسیس شده و صدها نفر را به کار گرفته چندان مورد اقبال و افکار عمومی قرار نمیگیرد.
راستی چرا خبرهای حوادث و رویدادهای بد بیشتر مورد توجه قرار میگیرند؟ اما خبرهای خوب کمتر؟
برای روزنامهنگاران و خبرنگاران رسانه هم حوادث مهمتر میشوند و با تیترهای درشت چاپ میگردند.
در یک بررسی روانشناسانه و جامعهشناسانه این مهم مورد نتیجهگیری قرار گرفت که هر رویداد ضرر زنندهای بیشتر مورد توجه قرار میگیرد. خواه در ایران باشد، خواه در آمریکا یا هر کشور دیگری. زیرا تأثیر خبرهای بد جنبه عمومی پیدا میکنند و خبرهای خوب معمولا عمومیتشان کمتر است.
جنگ، زلزله، آتشفشان، سیل ویرانگر، طوفان، تصادف، سقوط هواپیما، از ریل خارج شدن قطار و قتل از جمله حوادثی هستند که افکار عمومی را تحت تأثیر قرار میدهند. بعضی از خبرهای بد عامل پیشگیری میشوند مانند بیماریهای واگیر که دانش پزشکی برای آنها دارو و یا واکسن کشف و اختراع کردهاند اما حوادث طبیعی معمولا قابل پیشگیری نیستند و یا به سختی میتوان از وقوع آنها جلوگیری کرد.
کشورهای پیشرفته حتی با بسیاری از حوادث طبیعی مقابله و از آن پیشگیری میکنند و یا خسارت های آنها را به حداقل میرسانند. امروز اگر زلزلهای در ژاپن با قدرت 7 ریشتر رخ دهد خسارتهای بسیار کمتری به بار میآورد تا در شهرهای ما. زیرا آنها بناها و ساختمانهای خود را طوری مهندسی کردهاند که در برابر زلزلههای قوی هم تابآور باشند.
مهمترین خبر خوب سلامتی است ولی آیا کسی چندان به آن توجه دارد؟
خبرهای خوب نعمتهایی است که انسانها در روی زمین از آن بهرهمندند. امروز شهری با هوای پاک خبر خوبی است. پایان یک جنگ فرسایشی و صلح خبر خوبی است اما کمتر زبان به زبان میگردد. کشفیات چه در زمین و چه در فضا خبرهای خوبی هستند اما بیشتر خواص و پژوهشگران را خوشحال میکند.
آیا میتوان از یک خبر بد خبر خوبی استنباط کرد؟ بیشک شکست یک تیم ورزشی برای تیم برنده خبر خوبی است و برای بازنده خبر بد. اگر فراتر بیاندیشیم بسیاری از چیزهایی که به زعم یک جامعه بد است به زعم جامعهای دیگر خوب مینماید زیرا آن دسته از چیزهایی که به لحاظ فطری و غریزی آدمی از آن متأثر نمیشود در قراردادهای اجتماعی و قوانین موضوعه بد یا خوب تلقی میشوند که در کشورها و جوامع مختلف براساس فرهنگ، دینباوری و سنتها یا عرف و عادت هستند.
خبرها هم میتوانند برای شنوندگان مختلف در اقصی نقاط دنیا خوب یا بد فهم و پذیرفته شوند. ما میتوانیم با کسب دانش و رویکرد اخلاقی بسیاری از خبرهای بد را به خوب تبدیل کنیم و برعکس بر اثر جهالت و یا خرافهپرستی خبرهای خوب را به بد تعبیر کنیم. مهم این است که دانشهای ما در یک خط موازی با اخلاقمداری ما همجهت شوند نه آنکه به قول سنایی:
«چو علم آموختی از حرص آنگه ترس کاندر شب
چو دزدی با چراغ آید گزیدهتر برد کالا...»
عالمان بی عمل و جاهلان متهتک خبرسازان بدند و کمسوادان با صداقت و راستکردار موجد خبرهای خوب میشوند. کاشفان و سازندگانی که پیشرفت و توسعه و عمران را سبب میشوند خبرسازان خوبند و جنگطلبانی که بمب اتمی را آزمایش میکنند منادی خبرهای بدند. متأسفانه امروز بیش از هر زمان دیگری خبرهای بد اطلاعرسانی میشوند.
جنگ، خشکسالی، فقر، مهاجرتهای ناشی از فقر، گویی زمین و آدمهای در آن در عصیانی فراگیر به آنچه هستند و یا دارند قانع نیستند. بیشطلبی و زیادهخواهیهای ناشی از توسعه و دانش بیاخلاق که در سرعتی مجازی همه را از حقیقت دور میکنند خبرسازان بدی هستند زیرا چه بسیار تمدنهای بزرگ و عظیمی که به علت نابخردی فرو پاشیدهاند و چه فراوان انسانهای بیگناهی به خاک و خون کشیده شدهاند به علت جهل و نابخردی امیرانی که فقط تابع هوی و هوس خود بودهاند.
نویسندگان و شاعران هم تحت تأثیر وقایع روز و یا شرایط زندگی خود و دیگران قلمفرسایی کردهاند. برای یک روزنامهنگار و یا ناشر گران شدن کاغذ و مرکب خبر بدی است اما برای احتکارکنندگان این اقلام خبر خوبی است. متأسفانه گاه خبرهای بد عادت میشوند و تأثیرگذاری آنها کم به نحوی که خبرهای کوچک خبرهای مهمتری را تحتالشعاع قرار میدهند. مثلا کشته شدن 18 نفر توسط شلیک موشک در کشمیر پاکستان، خبر 35 کشته ریز و درشت مردم فلسطین را تحتالشعاع قرار میدهد زیرا هنوز شنیدن چنین خبری عادت نشده است.
روزگاری بود که روزنامهها برخورد یک دوچرخه با عابر در کوچهای را اطلاعرسانی میکردند اما امروز بسیاری از تصادفات اتومبیلها که منجر به کشته یا مصدوم شدن عابران میشود خبری مهم تلقی نمیشود حتی اگر رسانهای شود.
جنگهای خونین هم وقتی فرسایشی و طولانی مدت میشوند خبرهایشان به عادت، تأثیرگذاری کمتری دارند.
ای کاش به خبرهای بد عادت نکنیم و از خبرهای خوب شادمان شویم. آیا چنین خواهد شد؟
والسلام