بارها خواندهای و شنیدهای چه روایتها و سفارشها و موعظهها و پند و اندرزها را از زمانی که زبان باز کردهای و راه رفتن آموختهای تا وقتی به پیری رسیدهای و غزل خداحافظی را در حال خواندنی اما دریغ از یک رفتار خوب از آنچه در حافظه ات انباشت کردی و شدی مخزن آگاهی و اطلاعات زیرا عادت کردهای برای فرار از آنچه نباید گفته یا کرده باشی دروغ بگویی! دروغ که خرجی و هزینهای ندارد و وقتی دروغ میگویی دماغت دراز نمیشود و دهانت برای همیشه بسته نمیماند به قول سعدی: «گر آنها که میگفتمی کردمی/ نکو سیرت و پارسا بودمی...»
دروغ فقط بر زبان جاری نمیشود. بلکه در دل و حافظه طراحی میشود. روی تابلوهای تبلیغاتی با جلوه و رنگ هم مینشیند و دل میبرد دروغ در شعر، داستان، قصه، نقد هم رخ مینماید و گاه مایه کار میشود. دروغ در میوههای شکیل و آبدار با خوشرنگی جلوه میکند وقتی با ازت و نیترات و کودهای شیمیائی بیش از اندازه به ثمر نشسته است. دروغ را میتوان در بعضی حرکات فریبانه حیوانات برای شکار دید، گاه ابرهای نازا هم به دروغ مژده باران دارند اما سودی نمیرسانند.
گفتهاند دروغ مصلحتآمیز بهتر از راست فتنهانگیز است، اما مصلحت هم گاه بنمایه دروغ دارد. سیاستبازان و سیاستمداران هم از دستمایه دروغ بهره میبرند. ترامپ روزی چند دروغ بزرگ چاشنی سخنانش میکند و جهانی را سر کار میگذارد. آنچه مهم است و میباید از آن اجتناب کرد اگر بتوان دروغ به عادت است که مانند بیماری مسری زخمی چرکین میشود و ناسور میماند تا دم مرگ. حال کدام طبیب، پیامبر، یا مصلحی آنقدر حرفش خریدار دارد که جامعهای را از دروغ باز دارد. وقتی حافظ را آن عقیده است که: «واعظان کاین جلوه بر محراب و منبر میکنند/ چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند...»
در کتیبههای تختجمشید هزاران سال قبل داریوش بزرگ به یادگار گذاشت که: «خدایا کشورم را از دروغ و خشکسالی در امان نگاه دار...» پاک کردن چنین عادت ناروایی از ذهن و زبان جوامع فقط یک راه دارد و آن اصلاح رفتار است که زودتر و بیشتر از گفتار تأثیرگذار است و منتقل میشود. در قرآن هم آمده است که چرا آنچه میگویی به آن عمل نمیکنی. در قرآن چندین بار این آیه شریفه تکرار شده است که: «راست گفت خداوند بزرگ» یعنی دروغ نگفت. اینکه در محاورات خطاب به طرف مقابل میگوییم: راست میگویی؟ یعنی باور کردن حرفت سخت است.
عادتهای ناروا فقط به دروغ مربوط نمیشود. قانونستیزی، قانونگریزی، دور زدن قانون، متلکپرانی، زشتخویی، به گوش نشستن سخنان دیگران، تفتیش عقاید، خردهگیری، بدزبانی، لاف زدن، فریبکاری، غیبت کردن، سخنچینی و بسیار صفات دیگر هم عادتهای نارواست که گرچه همه در یک مقیاس و اندازه از آن برخوردارند اما اراده آزاد، شرایط، انگیزه و محیطهای ناسالم و خطکشیهای بین سود و زیان ایجاب میکنند آدمی به چنین عادتهای ناروایی دلمشغول شود.
با پیشرفتهای فنآوریهای نوین این صفات ناپسند، پیچیده، فنی و سهل ممتنع شدهاند. چنانکه کامپیوترها هم در مقابل دستور به دروغ گفتن تسلیم می شوند و توان مقابله ندارند و میشوند گندمنمای جوفروش.
در تعاملات، ابراز احساسات عاشقانه، تصاویر ترکیبی در فضای مجازی، ابراز وفاداری و ترفندهای جنگی هم دروغ نقش بزرگی دارد.
راستی در این جهان وانفسا میتوان جامعهای، ملتی و دولتی را یافت که از دروغ بری با شد؟ میتوان دروغ نگفت و از عقوبت راستی در امان ماند؟ بیشک جوامعی هستند که به لحاظ تربیتی و آموزشی کمتر دروغ میگویند اما بیدروغ هم نیستند.
در بسیاری از کتب دینی تحریف شده دروغ به وضوح دیده میشود و متأسفانه باور هم میشود.
محک تشخیص دروغ، آگاهی و عقل است سعدی چه زیبا در این قطعه شعر تمثیلی آورده است که ذکر آن بیمناسبت نیست:
«یکی جهود و مسلمان نزاع میکردند
چنانکه خنده گرفت از حدیث ایشانم
به طیره گفت مسلمان گر این قباله من
درست نیست خدایا جهود میدانم
یهود گفت به تورات میخورم سوگند
که گر خلاف کنم همچو تو مسلمانم
گر از بسیط زمین عقل منهدم گردد
به خود گمان نبرد هیچ کس که نادانم»
والسلام