نگاه به جنگ ها همواره از سه منظر صورت می گیرد . نگاه نخست متوجه دلایل و انگیزه های وقوع جنگ است ، نگاه دوم به عملکرد مردم ، نیروهای نظامی و فعالان در حوزه دیپلماسی و رسانه ها در زمان جنگ معطوف می شود و نگاه سوم به اقدامات و موضع گیری هایی باز می گردد که پس از جنگ بر اساس تجارب به دست آمده ، رسانه ای شده و عینیت پیدا می کند. به همین دلیل هر چه از زمان آتش بس می گذرد مردم انتظار دارند که اداره کنندگان کشور با نیم نگاهی به شرایط قبل از جنگ و رویدادهای رخ داده در زمان جنگ ،عزم خود را برای تقویت نقاط قوت و رفع نقاط ضعف و بالا بردن قدرت بازدارندگی جزم کنند .
بازدارندگی نیز صرفا به بالا بردن توان نظامی محدود نمی شود زیرا ما با وجود برخورداری از نیروی نظامی قوی شخصیت های ارزشمندی را از دست دادیم و اقتصاد کشور نیز ظرف این 12 روز فشارهای زیادی را متحمل شد. به همین دلیل تلاش برای دستیابی به اقتصادی قوی که قدرت بازدارندگی آن به مراتب بیشتر از بازدارندگی نظامی است باید در صدر فهرست اقدامات پس از جنگ قرار گیرد .
جنگ های نظامی تمام می شود اما جنگی که ما هر گز نباید آن را فراموش کنیم ، نبرد اقتصادی است که هر گونه سستی به خرج دادن در این زمینه به منزله ی تسلیم در برابر خواسته های دشمنان است ، در واقع تمامی دعواها هم بر سر بازداشتن ایران از رسیدن به اقتدار اقتصادی است زیرا اقتدار اقتصادی ریشه ی هر نوع اقتدار از جمله اقتدار نظامی است هر چند همسایگان طماع و فرصت طلب ما خواهان آن نباشند . بی تردید اگر ما سهم قابل توجهی در صادرات نفت داشتیم و اگر ارتباط تجاری ما با جهان در حدی بود که حمله به ایران می توانست شوک اقتصادی زیادی به دنیا وارد کند ، همدستی رژیم صهیونیستی و آمریکا و شرکای اروپایی آنها با سکوت معنادار برخی از کشورهای جهان و همراهی برخی از آنها با دشمن مواجه نمی شد .
تضعیف اقتصادی یک کشور زمینه را برای هجوم نظامی فراهم می کند زیرا مشکلات معیشتی تاب آوری عمومی را پایین می آورد و به شکاف های طبقاتی دامن می زند و همه را چشم به راه تغییر نگه می دارد و شکننده گی ها را در حدی افزایش می دهد که دشمن را به پیروزی در صورت وقوع جنگ امیدوار می سازد زیرا تصور می کند با یک حمله نظامی و به راه انداختن جنگ روانی می تواند میدان را به دست گیرد.
خوشبختانه اداره کنندگان کشورظرف این 12 روز پر التهاب بیش از هر زمان دیگر به این نکته پی بردند که برخورداری از حمایت مردم ، نقطه ی قوت هر نظامی است به همین دلیل از این پس توجه ویژه ای متفاوت تر از همیشه به مردم خواهند داشت.
ضرب المثل معروفی است که می گوید کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من در این جنگ ثابت شد تعریفی که ما از شرکای راهبردی خود نظیر چین و روسیه داریم از قدرت بازدارندگی و برانگیزانندگی بالایی برخوردار نیست زیرا حجم مبادلات تجاری چین و روسیه با دشمنان قسم خورده ی ما بیشتر از حجم مبادلات تجاری آنها با ماست و آنها حتی اگر در موضع گیری های جهانی در سازمان ملل و شورای امنیت به نفع ما سخن بگویند اما در عمل نمی توانند با قطع ارتباط تجاری خود با آمریکا و رژیم صهیونیستی کار مهمی برای ما انجام دهند چه رسد به این که بخواهند به اقدامی جدی دست بزنند و تمام قد از ما حمایت کنند.
باید دید چه عواملی موجب می شود که ما با وجود عضویت در پیمان شانگهای و پیمان اکو نمی توانیم از مزایای عضویت خود بهره ی لازم را ببریم .
ما از یک سو با رژیمی دست و پنجه نرم می کنیم که در کنار نژاد پرستی و نقض حقوق بشر، آرمان تهدید آمیز از نیل تا فرات را نیز دنبال می کند و از طرفی دیگر با قدرت هایی طرف هستیم که از این رژیم حمایت می کنند و شوربختانه کشورهای عرب همسایه با این رژیم که باید بیش از ما به دنبال جلوگیری از توسعه طلبی های اسرائیل باشند مستقیم و غیر مسقیم هوای او را دارند و باز از طرفی دیگر فلسطینی هایی که باید در خط مقدم جنگ با اسرائیل باشند دچار چند دستگی شده و یکدیگر را تضعیف می کنند.
اهل اطلاع می دانند که فلسفه ی وجودی کشوری به نام اسرائیل چیزی جز ناامن سازی خاورمیانه ، ایجاد رقابت بین کشورهای اسلامی برای کاستن از قدرت آنها و همچنین به حرکت درآوردن چرخ کارخانجات اسلحه سازی نیست. از این رو به نظر می رسد که به شکست کشانیدن توطئه های چنین رژیمی نیازمند همگرایی منطقه ای و مشارکت دادن سایر کشورهای اسلامی برای سهیم کردن آنها در پرداخت هزینه های نبردی منطقی و دنیا پسند با اسرائیل است . چرا اسرائیل باید از جانب مصر و سوریه و اردن و کرانه ی باختر امنیت داشته باشد در حالی که مدعیان اصلی اختلافات سرزمینی با این رژیم آنها هستند . شاه اردن که متولی قانونی مسجد الاقصی است موشک های ما را در هوا می زند و مصر زخم خورده و تحقیر شده توسط رژیم صهیونیستی ما را به خویشتنداری فرا می خواند و کشورهای ثروتمند عرب هم در خوش بینانه ترین حالت سکوت می کنند تا ما ناگزیر باشیم به دلیل نداشتن مرز زمینی با اسرائیل به موشک متوسل شویم !
ناگفته پیداست که نقطه قوت رژیم صهیونیستی نه درسیستم ضد هوایی و ارتش مکانیزه و روزآمد بلکه در ارتباطات اقتصادی این رژیم با کشورهای توسعه یافته جهان و تسلط صهیونیست ها بر بورس ها ، بازارهای جهانی ، نفت و طلا و امپراتوری رسانه ای است به همین دلیل کشورهای مسلمان باید چنین جایگاهی را از رژیم صهیونیستی بگیرند و او را خلع سلاح کنند اگر چنین اتفاقی بیافتد با توجه به این که جهان از عملکرد اسرائیل خسته و خشمگین است آنها حامیان خود را از دست خواهند داد زیرا ادامه ی حضورشان در منطقه هیچگونه توجیه اقتصادی ندارد .