طالبان در حال پهن کردن بساط خود در افغانستان است . اين قوم نيمه وحشي که کاردستي آمريکايي ها به حساب مي آيند و سردرآخور دلارهاي نفتي عربي و مواد مخدر دارند در پوست شير رفته و اداي غيرتمندان وطن دوست را در مي آورند و براي آمريکايي هايي که آنها را در برابر اشغالگران روسي تجهيز کردند شاخ و شانه مي کشند در حالي که با همين آمريکايي ها دور يک ميز نشستند و با آنها به توافق رسيدند . آنچه طالبان از اسلام فهميده اند خانه نشين کردن زنان و بمب گذاري در مدارس دخترانه و مجبور کردن مردان براي ريش گذاشتن و ظاهر سازي و به نمايش گذاشتن پوستي بي مغز از اسلام است . ولي همين موجودات پليد براي تامين پول خريد اسلحه افغانستان را به کانون توليد و توزيع مواد مخدر تبديل کرده اند و مدعي هستند که مي خواهند اسلام را زنده کنند . البته ناگفته نماند که تنها راه معرفي اين گروه سلفي و بنيادگرا به افغانستان اين است که چند صباحي حکومت کنند تا توخالي بودن طبل پر سر و صداي آنها براي مردمشان مشخص شود . مسلما چند سال ديگر ماهيت اصلي اين موجودات بيگانه با تمدن که توسط آمريکايي ها باد شده اند ، بر همگان آشکار مي شود . شعار اصلي طالبان احياي سنت پيامبر ، بيگانه ستيزي و استقلال طلبي است در حالي که از ابتدا تا کنون هر کاري کرده اند در جهت خشن جلوه دادن اسلام و تبليغ سبعيت و درنده خويي و وابسته نگه داشتن افغان ها و چرب کردن سفره بيگانگان بوده است . هدف اصلي آمريکايي ها از روي کار آوردن طالبان جمع کردن بساط مسلماني و استحاله فرهنگي در اين کشور است . زيرا چنين افرادي تا به قدرت نرسند و ويرانگري و بي نظمي به بار نياورند ماهيتشان پنهان مي ماند اما وقتي مست از باده قدرت انسانيت را زير پا گذاشتند ديگر حرفي براي گفتن نخواهند داشت . روي کار آمدن بنيادگرايان مدعي مسلماني بخشي از پروسه ي استعمار جديد است تا اسلام واقعي که بر شايسته سالاري و عدالت طلبي استوار است همچنان ناشناخته باقي بماند . اين طرح استعماري نزديک به نيم قرن پيش کليد خورده و تکميل کننده پازل جنگ هاي صليبي است . ماموريتي که براي طالبان تعريف شده متنفر کردن افغاني ها از دين ، فراري دادن نخبگان افغاني به کشورهاي توسعه يافته ، به لجن کشيدن اقتصاد نيمه جان افغانستان و گرم کردن بازار اسلحه فروشي و توليد و توزيع مواد مخدر است از اين رو زماني خواهد رسيد که افغاني ها براي پناهنده شدن به بيگانگان به تغيير دين روي بياورند و عطاي افغانستان طالباني را به لقاي آن ببخشند . بي شک با تهي شدن انبان مدعيان مسلماني از معنويت آنچه براي افغاني ها مي ماند اقتصادي از هم پاشيده ، ملتي با غرور شکسته و پشيمان از خوشامد گويي به ارتجاع و آمادگي براي تن سپردن به اجراي نقشه بيگانگان است . لذا به نظر مي رسد مردم افغانستان تا رسيدن به نقطه اي که به ماهيت پليد اين گروه سلفي پي ببرند نيازمند گذشت زمان هستند . تا آن روز افاغنه بايد چند سال زورگويي را از سر بگذرانند و به شعارهاي صد من يک غاز دل خوش کنند و به اميد واهي ايجاد مدينه ي فاضله اسلامي هزينه هاي مالي و جاني فراواني بپردازند و با چشم بستن بر عبرت هاي تاريخي که تجربه کرده اند شاهد اضمحلال بخشي از ميراث فرهنگي سرزميني باشند که خاستگاه انسان هاي آزاد انديشي چون حضرت مولانا بوده است . در حال حاضر سرنوشت اغلب مسلماناني که به استقبال گروه هاي تندرو رفته اند به دلارهاي نفتي و نقشه هاي استعماري گره خورده و عده اي که نه از اقتصاد چيزي مي دانند و نه قادر به درک مناسبات سياسي در عرف بين المللي هستند جلو افتاده و خود را سخنگوي مردمي عقب نگه داشته شده مي دانند . کساني که از اسلام جز ظاهر سازي ، تحقير و خانه نشين کردن زنان و سنگسار آنها و شلاق زدن مردان فاقد ريش چيزي نمي دانند . به نظر مي رسد غربي ها خصوصا آمريکا راهي مناسب براي مدرنيزه کردن بخش هايي از آسياي مسلمان نشين پيدا کرده اند و قصد دارند با ذبح کردن اسلام توسط گروه هاي تندرو و بنيادگراي مدعي مسلماني نظير داعش و طالبان افکار عمومي کشورهاي مورد هجمه قرار گرفته را براي پذيرش الگوهاي زندگي غربي آماده کنند . تضعيف دولت مرکزي در سوريه و عراق و افغانستان نمونه هاي بارزي براي اثبات اين مدعاست چرا که مردم اين مناطق پس از چند دهه تحمل انواع شدايد آماده مي شوند تا به تجزيه شدن کشورشان تن دهند . بي شک فرزندان فرزندان ساکنان برخي از سرزمين هاي اسلامي در کتاب هاي تاريخي آينده به اسرار افشا شده ي چنين توطئه هايي پي برده و بر ساده لوحي پدران و مادران خود افسوس خواهند خورد .