آنچه از يک فرد ، يک نسل و يا يک دوره براي باشندگان بر جاي مي ماند ارث ناميده مي شود . گوش و چشم و حواس ما با ميراثي که از بستگان درجه يک بر جاي مي ماند کاملا آشناست و کم و بيش با چالش هاي ناشي از آن نيز دست و پنجه نرم کرده ايم خصوصا اگر آن که با دنيا خداحافظي کرده داراي اموال منقول و غير منقول بوده اما اغلب مي دانند که تمامي آنچه به ما و نزديکان و همنوعان ما از رفتگان به ارث مي رسد ، ميراث مادي نيست چرا که ماندگاري ميراث مادي ضمانتي ندارد خصوصا اگر ميراث خواران از صلاحيت دستيابي به آن برخوردار نباشند . اما ميراث معنوي حکم ديگري دارد .
ميراث معنوي شکل و قيافه و ويژگي هاي ژنتيکي نيست بلکه از جنس ديگري است . تربيت و خلق و خو و دانش و معرفت و هنر و اثري که زاينده گي داشته باشد و بتوان به آن افتخار کرد مي تواند در رديف ميراث معنوي قرار گيرد . همان گونه که مي توان انرژي پتانسيل را به انرژي جنبشي تبديل کرد ، امکان تبديل ميراث مادي به ميراث معنوي هم وجود دارد . براي نمونه کسي که بخشي از دارايي خود را به ساخت مدرسه ، کتابخانه ، بيمارستان و خانه ي بهداشت اختصاص مي دهد عملا ميراث مادي را به ميراثي معنوي و ماندگار تبديل کرده است . تربيت فرزندان خدمتگزار به جامعه ي انساني نيز رفتاري از همين دست است . يک اثر هنري نفيس و با کيفيت از شعر و ترانه و مجسمه و نقاشي و موسيقي گرفته تا خط و داستان و فيلم مي تواند در فهرست ميراث معنوي قرار گيرد .
کساني که زماني به ساخت بناهاي باشکوهي نظير اهرام مصر و تخت جمشيد و ديوار چين مشغول بودند هرگز تصور نمي کردند که آيندگان از پي هزاران سال بتوانند از رهگذر به نمايش گذاشتن اين سازه هاي شکوهمند و در معرض تماشا قرار دادن آنها به گذشته ي خود ببالند و کسب درآمد کنند .
قانون ابن سينا ميراثي معنوي و جهاني است که اگر چه در روزگار پيشرفت هاي شگفت انگيز پزشکي در سايه ي تکنولوژي بسياري از بخش هاي آن از حيز انتفاع ساقط شده اما هنوز هم سطر سطر اين کتاب به عنوان بخشي از تاريخ پزشکي در حافظه جهانيان جا خوش کرده است .
شاهنامه فردوسي به موازات اين که اثري ملي است ، به عنوان اثري حماسي و کم نظير مطمح نظر جهانيان و صاحب نظران در علوم ادبي است .
هر ملتي به فراخور سهمي که در ميراث جهاني دارد از احترام ساير ملت ها برخوردار است . جايگاه خوارزمي در رياضي ، ابن سينا و زکرياي رازي در طب ، غياث الدين جمشيد کاشاني در نجوم ، حافظ و سعدي و مولوي و نظامي و فردوسي در عرصه ادبيات و صدها حکيم و دانشمند و هنرمند ايراني ديگر در جهان شناخته شده و تثبيت شده است .
در کنار ميراث هاي معنوي که مي توان از آنها به عنوان عطر و بوي تمدن ياد کرد وقتي که ما براي آيندگان دنيايي عاري از آلودگي و سرشار از آب و طبيعت زيبا بر جاي مي گذاريم در واقع با يک تير دو نشان مي زنيم . يکي اين که به اثبات مي رسانيم که ميراث دار خوبي بوده ايم و توانسته ايم با بهره گيري از دانش و فرهنگ به نگهداري آنچه به ما رسيده بپردازيم و ديگر اين که زمينه را براي بهره برداري مفيد آيندگان از ميراث هاي طبيعي که هم جنبه ي مادي دارند و هم جنبه معنوي فراهم کرده ايم . در همين راستا حتي کسي که به عنوان مدير و رئيس، اداره اي را تحويل مي گيرد ، زماني که آن را به جانشين خود تحويل مي دهد بايد همراه با ارزش افزوده باشد در غير اين صورت به وظيفه ي خود درست عمل نکرده است . يک کارخانه نيز همين حکم را دارد به طوري که اگر مدير کارخانه آن را با ظرفيت معيني تحويل مي گيرد بايد آن را با توان توليد بالاتر و با کيفيت تر تحويل دهد چرا که اساسا يکي از نشانه هاي برخورداري يک ملت از تمدن و فرهنگ ، زايندگي ، توليد ثروت و همچنين ايجاد ارزش افزوده است . آنچنان که وقتي معلم دانش آموزي را با توانايي هاي ذهني و حافظه اي انباشته از معلوماتي مشخص تحويل مي گيرد در سال بعد آن بايد دانش آموز را باسوادتر و تواناتر به معلم بعدي تحويل دهد . وزيري که پول ملي را با ارزشي مشخص تحويل مي گيرد نيز بايد از آن مراقبت کند.
آيا کساني که جهان را در آستانه ي قرن بيستم با ويژگي هاي مشخص آب و هوايي و جمعيت و آبادي و جنگل و فضاي سبز و ... تحويل گرفتند ، توانستند در آستانه ي قرن بيست و يکم جهاني بهتر را به نسل هاي بعدي تحويل دهند ؟
ما مي توانيم از کره ي زمين ، کشور ، استان ، محله ، امکانات ، داشته ها و منابع به عنوان ميراث سخن بگوييم . وظيفه ي وارث نگهباني از ميراث و افزايش بازدهي آن و کاستن از مشکلات و نقايص آن است .
جا دارد در هر شرايطي از خود بپرسيم که با زمين ، با انسان ها ، با منابع و ثروت ها و نعمت ها و با ايمان مردم چه کرده ايم ؟ چه گرفته ايم و چه تحويل داده ايم ؟ لب کلام اين که وقتي از عملکرد و حاصل زندگي سخن مي گوييم بايد بدانيم که تفاوت آنچه تحويل گرفته ايم و آنچه تحويل داده ايم ، عملکرد ما را تشکيل مي دهد . گفت و گو ها و رفت و آمدها و هزينه ها و درآمدها و ... همه ي اين ها اگر ابزاري براي ايجاد ارزش افزوده نبوده بايد در رديف به هدر رفته ها به حساب آورد !به قول آن بزرگمرد : ارزش هر کاري به نتيجه ي آن است .