وارد حساب کاربری خود شوید

نام کاربر *
کلمه عبور *
مرا به خاطر بسپار

ایجاد یک حساب کاربری

فیلدها با ستاره (*) مشخص شده اند مورد نیاز است.
نام *
نام کاربر *
کلمه عبور *
تائید رمز عبور *
پست الکترونیک *
تأیید ایمیل *
کپچا *
Reload Captcha

    پوستین وارونه  

    توسط اسماعیل عسلی/ سردبیر روزنامه عصرمردم 29 مرداد 1403 18 0
      سرمقاله 30 مرداد 1403 اسماعیل عسلی                    پوستین وارونه
    شاید برای بسیاری از افراد که ماجرای کربلا را می شنوند این پرسش مطرح باشد که حکومت اموی با چه منطقی امام حسین (ع) و یارانش را به شهادت رسانید چرا که حتی در بدوی ترین جوامعی هم که در توحش زندگی می کنند بالاخره باید قانونی وجود داشته باشد تا بر مبنای آن بتوان به تعریفی از جرم رسید و افراد قانون شکن را مجازات کرد . امکان ندارد افرادی که ما به عنوان اشقیای کربلا از آنها نام می بریم بتوانند بدون استناد به یک منطق جاافتاده به چنین اقدامی دست بزنند خصوصا این که طرف مقابل آنها از بستگان نسبی پیامبر(ص) در جامعه ای قبایلی باشد ! اینجاست که باید گفت چارچوبی که بر اساس آن با نهضت حسینی مقابله شد پیش از چنین اقدامی توسط عوامل تبلیغاتی بنی امیه در اذهان نهادینه شده بود که اگر چنین نبود کسانی نظیر عبدالله ابن جعفر همسر حضرت زینب ، محمد حنفیه وعمرابن علی (که هر دو از برادران امام حسین بودند ) ، عبدالله ابن مطیع ، عبدالله ابن زبیر ، یحیی ابن سعید، عبدالله ابن عباس، عبدالله ابن عمر ، فرزدق شاعر و دیگران امام حسین (ع) را از رفتن به سمت عراق منع نمی کردند. چون آنها می دانستند که با توجه به زمینه سازی های انجام شده عاقبت ایستادگی در برابر یزید که او را امیرالمومنین و پیشوای مسلمین خطاب می کردند، مرگ است.
     چارچوبی که بر اساس آن سرکوب نهضت حسینی امکان پذیر گردید بر سه پایه استوار بود . یکم این که نباید با کسی که صاحب قدرت و حکومت است مخالفت کرد، دوم این که چون اکثریت مردم با یزید بیعت کرده اند همراهی با جماعت ایجاب می کند که باید با مردم همراه شد و سوم این که امام حسین (ع) بیعت را شکسته است . همین سه دلیل کافی بود که بتوان افراد عادی را به ایستادگی در برابر امام حسین (ع) ترغیب کرد . علت این که عده ی زیادی به سادگی متقاعد شدند که روبروی امام حسین صف آرایی کنند این بود که کمتر کسی به ایرادهای وارده به این سه دلیل نگاه زیر پوستی داشت و از همه مهمتر این که نظام قبیله ای به کسی اجازه ی تفکر فردی نمی داد چون روسای قبایل تصمیم گیرنده بودند نه اعضای قبیله! روسای قبایل هم یا تهدید شده بودند و یا تطمیع از این رو کمتر کسی پیدا می شد که در برابر منطق امویان بگوید: اولا معاویه حق نداشته بر خلاف سیره خلفا پسر خود را جانشین اعلام کند و برای او به زور و پول و تزویر بیعت بگیرد ، ثانیا پیامبر پیروی از حاکم ستمگر را جایز ندانسته و ثالثا امام حسین بیعت نکرده که بخواهد آن را بشکند و قتل کسی که بیعت نکرده هم واجب نیست ؛ رابعا تبعیت از اکثریت و جماعت هم معیاری برای درستکاری نیست.
    داوری پیرامون برخی وقایع بدون زیر و بالا کردن بسترهای تاریخی امکان پذیر نیست . آنچه موجب شد که بنی امیه به قدرت برسند فتوحاتی بود که حواس همه را پرت کرد و اجازه ی نداد اصالت ایمان نومسلمانان پس از فتح مکه مورد آزمایش قرار گیرد . طبیعی است وقتی فرزندان ابوسفیان هزینه فتح شام را می پردازند حاضر نخواهند بود حکومت بر آن منطقه را به شخص دیگری واگذار کنند!
    سیل غنایم که پس از فتح ایران و مصر و یمن و حبشه و روم به مدینه و مکه سرازیر شد جهاد کنندگان را به اشرافیگری سوق داد و لقمه ی حرام موجب شد صدای حق طلبی را نشنوند . در آن زمان محدود افراد فهیم غیر عرب اعم از ایرانی و مصری و یمنی و حبشی به دلیل عملکرد فاجعه بار خلفا و محقق نگردیدن عدالتی که قرآن وعده اش را داده بود مترصد فرصتی برای ایجاد آشوب بودند تا نمونه ی آنچه در زمان خلیفه ی سوم رخ داد را تکرار کنند به همین دلیل کمترین مخالفت با خلیفه ی مسلمین در آن شرایط به منزله ی همراهی با غیر اعراب و نومسلمانان معترض تفسیر می شد . نومسلمانان غیر عرب باورشان نمی شد جانشینان پیامبری که دایره وار در میان یارانش می نشست تا مجلس بالا و پایین نداشته باشد به جایی برسند که برای دیدن آنها باید چندین نقیب و پرده دار را از سر بگذرانی ! برای آنها پذیرفتنی نبود جانشینان پیامبری که اجازه نمی داد کسی در برابرش رکوع کند و به همه حتی کودکان در سلام پیشدستی می کرد از مردم انتظار دست بوسی و پابوسی داشته باشند.
    حکومت برای فرزندان ابوسفیان به منزله ی گنجی بود که بدون کوچکترین رنجی به دست آورده بودند زیرا کسانی امثال عمار و بلال و ابوذر و تنی چند از اصحاب نزدیک پیامبر شکنجه ها و تنگناها و مشقت هجرت را تحمل کردند ولی فرزندان ابوسفیان میوه ی این نهال با خون آبیاری شده را چیدند . مردم ساکن غرب ایران که به استقبال وعده های قرآنی رفتند و بر علیه نظام طبقاتی ساسانی شوریدند حتی به خواب هم نمی دیدند که قرار است کسی مانند یزید بر آنها حکومت کند که اگر می دانستند حکام ستمگر خود را بر امثال یزید و کسانی که بعد از او آمدند ترجیح می دادند . اگر چه خشونتی که در کربلا به نمایش گذاشته شد چیزی نبود که برای اعراب که سالها به غارت و قتل و کشتار خو گرفته بودند تازگی داشته باشد اما چنین رفتاری با بستگان و نزدیکان و خاندان بنیانگزار یک مکتب فکری که به اعراب عزت بخشیده بود نشان دهنده ی اوج توحش و بازگشت به جاهلیت بود. تردیدی نیست که برجسته کردن چنین خشونت هایی در روضه ها بدون اشاره به دلایل آن به درک آنچه در سال 60 هجری اتفاق افتاد کمکی نمی کند ازاین رو ما به سخنوران باسواد و تحلیلگری نیاز داریم که با بیان منطقی و مستدل دست مردم را بگیرند و در کوچه ها و معابر تنگ و تاریک تاریخ بچرخانند و به تشریح شرایطی بپردازند که بستر ساز واقعه ی کربلا گردید تا مردم بدانند چه کسی این پوستین وارونه را بر تن اسلام کرد و با منها کردن دانش و تقوا و بی اثر کردن نظر مردم برای حکمرانی، کاری کرد که مسلمانان به چندین و چند شعبه تقسیم شوند و بر سر هیچ و پوچ گریبان یکدیگر را بگیرند و به تکفیر هم بپردازند.
     
    شماره روزنامه:8119
    این مورد را ارزیابی کنید
    (1 رای)
    آخرین ویرایش در سه شنبه, 30 مرداد 1403

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.
    از ارسال دیدگاه های نا مرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.
    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.
    در غیر این صورت، «عصر مردم» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.