وقتی مسئولیت خطیر قوه مجریه از طریق انتخابات به فرد ذیصلاحی تفویض میگردد، نمیتوان او را رها کرد و انتظار معجزه داشت، بلکه رئیس جمهور به حمایتی همه جانبه از طرف ملت نیاز دارد تا بتواند به اهداف و وعدههای داده شده نائل آید. سئوال باید کرد حمایتهای همه جانبه چیست؟
نخست قانونمندی و تبعیت از قانونهایی است که صراحتا در قانون اساسی آمده است و دیگر قوانینی که از ان استخراج شده و یا به ضرورت تصویب شدهاند. تبعیت دولت و ملت از قانون، نظم اجتماعی را در پی دارد.
با قانونمند کردن تمامی وظایف دولت و ملت میتوان در کاهش تخلفات و جرائم نقش بیبدیلی را اجرا کرد. قانون میباید برای همه، اعم از دولتمردان، نمایندگان مجلس و سایر مسئولان ادارات و آحاد مردم، قابل اجرا باشد و نظارت بر اجرای آن به صورت جدی دنبال شود.
خسارات و تلفات مادی و جانی و تراکم پروندههای دادگستری و گسترش زندانها و سایر محاکم دو دلیل دارد. یکم: عدم نظارت صحیح بر اجرای قوانین و دوم تعقیب و گریز بعضی تخلفات که ناشی از محدود کردن آزادیهای مدنی است و ایجاد نارضایتی عمومی میکند، مثلا چه ضرورتی دارد که به مراسم خصوصی عروسیها، اماکن ورود کند و عدهای را دستگیر و روانه محاکم نماید. مگر با این اعمال تاکنون توانستهایم مرّ قانون را اجرا نماییم و یا اصالتا قانونی برای این چنین پیگیریها در مجلس به تصویب رسیده است؟
بعضی فشارهای ناروا هرچند با حسن نیت باشد نتیجه مطلوبی ندارد که هیچ، موجب قانونگریزی و قانونستیزی هم میشود و تبعات سوء تبلیغاتی آن از طریق شبکههای معاند قابل جبران نیست. مانند رفتار ناخوشایند و غیرمسئولانه پلیس یا نیروهای انتظامی با فرد دستگیر شدهای که سرفصل خبرهای خارجی شده است و بهانه به دست دشمنان میدهد تا چماق حقوق بشر را بلند کنند، هرچند پلیس کشورهای اروپایی و آمریکایی بدتر از این اعمال را در مقابل دوربینها به نمایش میگذارند و برای آن توجیهات قانونی دارند.
دو دیگر آنکه مردمی که از ریاست جمهوری انتظارات رفع مشکلات اقتصادی دارند باید به این مهم توجه کنند که پرداخت به موقع مالیات و عوارض میتواند بسیاری از ناتوانیهای اقتصادی را حل کند و کسری بودجه را جبران نماید.
عدم اسراف و تبذیر در خرید اقلام ضروری و غیرضروری نیز یکی از کمکهایی است که میتواند تعادل عرضه و تقاضا را رقم زند استفاده از اتومبیل برای کارهای غیرضروری و به عنوان تفریح و خیابانگردی علاوه بر مصرف نامتعادل بنزین، موجب ترافیک و استهلاک قطعات اتومبیل و نهایتا هزینههای غیرضروری را به دولت و رانندگان تحمیل مینماید.
با توجه به کاهش نرخ جمعیت و پایین آمدن زاد و ولد، کشور در آینده نزدیک با کمبود نیروی انسانی جوان مواجه خواهد شد. کسانی که اقبالی برای تولید نسل دارند آیا از خود سئوال کردهاند در آینده چه کسانی از این کشور و مرزها و هویت و موجودیت آن دفاع خواهند کرد؟
عِرق ملی و ملیگرایی هم اگر در ما زنده باشد ایجاب میکند خواستههای خود را به گونهای مطرح نماییم که دو طرف داشته باشد خودمان و دولتمان، پل دو طرفهای که روابط معقول را برای تحقق خواستهها سبب میشود.
وقتی بانکداران آمریکایی و سرمایهگذاران خارجی به سبب اختلافات سیاسی فشار بر مهاتیر محمد رئیس جمهور انقلابی کشور مالزی افزون کردند و پولهای خود را برای ورشکستگی دولت از بانکهای مالزی خارج کردند. مهاتر محمد از مردم مالزی تقاضا کرد که حداقل روزانه سه ساعت بیشتر کار کنند. با این ترفند توانست توطئهای را خنثی نماید.
آیا ما به این مهم فکر کردهایم که بهره کاری کارکنان دولت، معلمان و کارگران را بالا ببریم و یا حب وطن و حفظ ارزشها ما را بر این کار مقید و موظف نموده است و یا برعکس، علیرغم آنکه بهره کاری کارکنان و معلمان و کارگران قابل مقایسه با کشورهای ژاپن، کره جنوبی و یا حتی سنگاپور و فیلیپین نیست، دست به مقایسه میزنیم و میگوییم چرا از کره جنوبی عقب افتادیم؟
انقلاب اگر به معنای تغییرات بنیادین در ساختار سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و غیره باشد، مدت زمان خاص خود را دارد و نمیتواند برای ابد این تحولات، تعمیرات و ساختارشکنیها ادامه یابد.
ما هنوز گرفتار این مسئله هستیم که میگوییم این را نمیخواهیم و آن را میخواهیم و معلوم نمیکنیم چه میخواهیم.
روحیه انقلابی برای حفظ انقلاب و اهداف آغازین و پس از آن یک ضرورت است اما نمیتوان در ساختارشکنی مداوم ماند. هر خرابی، آبادانی و ساخت و ساز را میطلبد. باید توقعاتمان در حد خدماتمان باشد.
حمایت از دولت این است که چالشهای جدیدی را ایجاد نکنیم تا وقت دولتمردان صرف حل مسائل غیرقابل پیشبینی شود و از اهداف اولیه بازبمانند.
8 سال جنگ تحمیلی کافی بود تا آن همه خسارت مادی و جانی به بار آورد که هنوز عواقب آن اقتصاد ما را در گروگان دارد و هنوز بسیاری از خرابیها آباد نشدهاند.
بسیاری از جوانانی که به شرف شهادت نائل شدهاند و یا رزمندگانی که جانباز شدهاند جایگزین ندارند.
آیا به این مسئله مهم فکر کردهایم که در موفقیت دولت، ملت، نقش مهم و مثبتی میتواند داشته باشد.
هنوز عرق دولتمردان از فعالیتهای انتخاباتی خشک نشده راهپیماییها و تظاهرات برای تحقق خواستههای اقتصادی شروع شده است. حداقل تنفسی و فرصتی باید داد تا ببینیم دولت چگونه و با چه امکاناتی میتواند به وعدههای خود عمل کند.
یکی از راههای حمایت از دولت نظارت مردمی بر عملکردهای تجار، بازرگانان، میدانداران، فروشندگان و متولیان ادارات است. دیگر نظارت بر حفظ امنیت کشور به نحوی که هر کس خود را مسئول بداند که اگر تخلفی و نفوذی برای تخریب و صدمه زدن احساس میکند آن را اطلاعرسانی کند.
درست به خاطر دارم وقتی برای دیدار بستگان راهی کشور آلمان شدم از بدو ورود تا اسکان در محل سکونت میزبان مورد سئوال و توجه مردم آلمان بودم تا آنجا که در آسانسور دو تن از پیرزنان مدام از فرزندم سئوال میکردند این آقا کیست؟ تا چند وقت پیش شما میماند؟ شغلش چیست؟ و نهایت بعدا متوجه شدم که هر غریبه به محل سکونت مشترک آپارتمانی وارد میشود آنها خود را موظف میدانند به پلیس خبر دهند. این حس مشترک برای حفظ امنیت، کشور را مصونیت میبخشد و جاسوسی به معنای بد آن تلقی نمیشود.
چه باید کرد تا دولت جدید با شعارها و وعدههای به حقی که داده است موفق شود؟ سهم مردم در تحقق اهداف اعلام شده چقدر است. پاسخ به این اما و اگرها برای هر ایرانی وطندوست و انقلابی یک فریضه است. امید که چنین شود وفاق ملی فقط یک طرفه و یک شعار نیست. الزاماتی دارد که باید به آن توجه شود.
والسلام