در ادبیات دینی با کلماتی هم ریشه نظیر قداست ، تقدیس ، مقدس ، قدوس و قدوسیت مواجه می شویم که به گستردگی دایره ی کاربرد آن باز می گردد . بر اساس آموزه های قرآنی حد اعلای تقدیس ویژه خداوند است زیرا ضمن این که برخورداری از تقدس ، منزه بودن از هر گونه آلایش و خطا را به ذهن متبادر می کند ، گونه ای کرنش و احترام را نیز برمی انگیزد و الزاماتی را به دنبال دارد . هر چند اصل بر این است که قدوسیت ویژه ی خداوند و اسماء الهی است ولی در طول زمان خصوصا با پیدایش مذاهب و فرقه های گوناگون دینی هر چیزی که به زعم پیروان مذاهب به خداوند مربوط می شده و حتی یادآور الوهیت بوده نیز به چنین دایره ای وارد شده و به تعدد و تنوع مناسک دینی و مذهبی افزوده است . برای نمونه اگر در دین اسلام مسجد یا قرآن و شخصیت پیامبر(ص) مقدس توصیف شده اند در مذهب شیعه حسینیه ها و مهدیه ها و فاطمیه ها نیز به دلیل مشابهتشان با مسجد مقدس هستند و ائمه نیز به دلیل انتصابشان از سوی خداوند به پیشوایی مردم در خور تقدیس هستند و کتب ادعیه ، نهج البلاغه ، صحیفه ی سجادیه و برخی از کتاب های مرجع در مذاهب اسلامی هم جایگاهی مشابه جایگاه قرآن پیدا کرده اند و به همین ترتیب هر چه جلوتر می رویم می بینیم که غیر از مکه و مدینه و بیت المقدس که نام آنها در قرآن آمده برخی از شهرها در ایران و عراق و سوریه و افغانستان و ...نیز مقدس شمرده می شود . در همین راستا کسانی که وظیفه ای شبیه وظیفه ی پیغمبر برای خود در نظر می گیرند حریمی برای خود تعریف می کنند و حتی نظام حکومتی هم که مجری احکام خداوند است مقدس جلوه می کند و طبیعتا تمامی ارکان و مولفه ها یی که چنین نظامی بر آن متکی است نیز سهمی از این تقدس دارند و دایره ی قداست به بسیاری از شخصیت ها ، مکان ها ، پدیده ها و حتی روزها تسری پیدا می کند و بسیاری از مناسک و آیین ها رنگ و لعابی قدسی به خود می گیرد تا آنجا که برخی از روزها مانند 22 بهمن ایام الله توصیف می شوند.
نباید از نظر دور داشت که برخورداری هر چیزی از قداست در کنار حرمتی که پیدا می کند و حریمی که پیرامون آن شکل می گیرد ، انتظاراتی را نیز از سوی مردم به دنبال دارد . مثلا اگر کسی خود را سید و از اعقاب پیامبر (ص) می داند ، مردم انتظار دارند که رفتار او شباهتی با رفتار پیامبر داشته باشد . چون در آموزه های دینی محترم بودن را کسی به ارث نمی برد بلکه هر کسی با رفتارش می تواند احترام دیگران را برانگیزد خداوند هم در قرآن به پیامبر (ص) می گوید "در پرتو لطف پروردگار تو با مردم مهربان شدی ، در حالی که اگر خشن ، تندخو و سنگدل بودی ، از اطراف تو پراکنده می شدند " بر این اساس احترام و محبت مردم نسبت به پیامبر(ص) ریشه در رفتار پیامبر(ص) دارد " مسلما بر این اساس تکلیف کسانی که مدعی انتساب به او هستند هم مشخص می شود .
شایان ذکر است تعداد کسانی که در دنیا سید به حساب می آیند یکی دو تا نیستند زیرا در فرهنگ عربی که همواره نظامی پدر سالار بر آن حاکم بوده از آنجایی که پیامبر اکرم (ص) فرزند پسر نداشته هر کسی که سلسله ی نسب او از طریق پیامبر و عموهای پیامبر یعنی حمزه ، ابوطالب و عباس به هاشم ابن عبدمناف برسد سید به حساب می آید که با این حساب بنی عباس هم سید محسوب می شوند . حتی شاه اردن هم که مادرش "آنتوانیت گاردنر" یهودی است خود را سید می داند ! از این جهت سید بودن به خودی خود موجد احترام و سایر حقوقی که به تبع آن ایجاد می شود نمی گردد .
در آموزه های دینی آنچه احترام مردم را نسبت به برخی شخصیت ها برمی انگیزد رفتار آنهاست حضرت امام صادق می فرماید " لادین لمن لاعهد له " یعنی کسی که به عهدش پای بند نباشد ، دین ندارد . بر این اساس اگر هر کسی در هر مقامی پای بند به وعده ای که داده نباشد حتی دینش هم زیر سئوال است چه رسد به این که بخواهد طالب احترام مردم باشد!
اینجاست که پی می بریم امتیازهایی که سر در آبشخور دین دارد ، بسیار مسئولیت آور است کما این که پیامبران بیش از سایر مردم باید مراقب رفتار خود می بودند . در قرآن کریم برخی از پیامبران به دلیل رفتارشان از سوی خداوند مورد عتاب قرار گرفته اند در حالی که اگر همان رفتار از افراد معمولی سربزند گناه به حساب نمی آید .
پیامبر اکرم (ص) زبان عذرخواه داشته همچنان که در تاریخ آمده است ایشان چند روز قبل از رحلت به مسجد می آیند و می گویند " وقت رفتن است . اگر به کسی وعده ای داده ام که عملی نشده آماده ام انجام دهم و هر که هم طلبی دارد بگوید تا بپردازم و دینی به گردن نداشته باشم " در این هنگام مردی به نام سواده ابن قیس برمی خیزد و می گوید : وقتی از نبرد طائف برمی گشتید و بر شتری سوار بودید تازیانه را بلند کردید تا به شتر خود بزنید اما از روی اتفاق تازیانه به شکم من اصابت کرد ، من اکنون قصاص می خواهم " در این زمان همهمه ای درمی گیرد و همه به او معترض می شوند اما پیامبر (ص) می آید و لباس خود را بالا میزند تا شکمش نمایان شود و آماده قصاص می شود ولی آن مرد به جای تازیانه شکم پیامبر را می بوسد . در آن لحظه پیامبر (ص) رو به آسمان می کند و می گوید : "خدایا از سواده بگذر چنان که او از من گذشت "
اینجاست که به عمق معنای آیه 124سوره انعام پی می بریم که خداوند می فرماید : "خدا داناتر است که رسالت خود را در کجا قرار دهد"
قداست ها و احترام ها و امتیازهای معنوی مانند بهشتی است که به بها می دهند نه به بهانه و بر اهل اطلاع آشکار است که از بها تا بهانه فاصله ای از زمین تا آسمان است .
خلاصه ی کلام این که هر چه دایره ی قداست ها و کسانی که مشمول داشتن حریم و احترام می شوند بیشتر می شود ، انتظارات از تمامی آنچه مقدس شمرده شده بالاتر می رود . فراموش نکنیم که قداست تداعی کننده ی دانایی بی اندازه ، قدرتی مافوق همه ی قدرت ها و رفتار و گفتاری عاری از خطا و اشتباه است به همین دلیل است که گسترش بی حساب و کتاب دایره تقدیس هزینه های زیادی را بر دین تحمیل می کند !