برای ورود به بسیاری از موضوعات نیازمند این هستیم که به سراغ تعاریف برویم زیرا در غیر این صورت در گرداب سفسطه دچار دور باطل می شویم. دستاورد چه تعریفی می تواند داشته باشد ؟ دستاورد در واقع به نتایجی اطلاق می شود که به هدفگذاری ها نزدیک باشد .
برای نمونه هدف از راه اندازی مدارس غیردولتی ، بهره گیری از توان بخش خصوصی برای پاسخگویی به نیازهای آموزشی و تربیتی دانش آموزان با کمترین هزینه و بهترین نتیجه بوده است ! اما وقتی می بینیم بسیاری از مدارس غیر دولتی صرفا با هدف کسب درآمد تاسیس و اداره می شوند و دانش آموزان فارغ التحصیل در برخی از مدارس غیردولتی از توان علمی بالایی برخوردار نیستند و مدیران این مدارس از معلمان و دبیران می خواهند که به هر شکل ممکن نمره ی قبولی به دانش آموزان بدهند ما نمی توانیم مدعی رسیدن به دستاوردهای قابل اعتنا در بحث راه اندازی مدارس غیردولتی باشیم مگر این که وزارت آموزش و پرورش صرفا با هدف صرفه جویی در پرداخت سرانه چنین مدارسی را راه اندازی کرده باشد !
وقتی شورایی تشکیل می شود تا بهترین افراد از لحاظ توان کارشناسی و پای بندی به منافع ملی به چنین شورایی راه پیدا کرده و براساس تشخیص مصالح عمومی به تصمیم گیری و تصویب قوانین بپردازند انتظار این است که تصمیم گیری ها برای بودجه بندی و ارائه ی طرح و لایحه به گونه ای نباشد که شاهد ارائه ی لوایحی با قید دو فوریت برای تخصیص بودجه به موضوعی باشیم که مردم در آن سهمی ندارند . این گونه کارها به منزله دور زدن کمیسیون ها و حذف نظارت کارشناسانه بر لوایحی است که نیازمند چکش خواری و جرح و تعدیل است . آنچه مشخص می کند که مجلس شورای اسلامی و یا شوراهای شهر دستاوردی داشته و به اهداف مورد نظر رسیده اند این نیست که سخنگوی مجلس یا شورای شهر با ارائه ی آمار و ارقام به تشریح شمار جلسات برگزار شده و تعداد قوانین مصوب بپردازد بلکه این کارشناسان خبره هستند که بر اساس تغییرات ایجاد شده در وضعیت کشور و شهرشان از جهات گوناگون ، آن نهاد مشورتی را دارای دستاورد توصیف می کنند .
گاهی ما اینگونه وانمود می کنیم که مثلا در تولید محصولات کشاورزی در مقایسه با گذشته پیشرفت داشته ایم اما وقتی یک کارشناس می خواهد چنین دستاوردی را مورد تحلیل و ارزیابی قرار دهد تنها به تناژ محصول تولید شده توجه نمی کند بلکه مواردی نظیر میزان آب مصرف شده ، کیفیت محصول و همچنین استانداردهایی که می باید در مراحل کاشت و داشت و برداشت رعایت می شده را نیز مد نظر قرار می دهد و نهایتا به این نتیجه می رسد که مثلا تولید هندوانه در ایران مقرون به صرفه هست یا نیست و یا فلان محصول نباید در زمینی که آب کافی ندارد کشت شود .
غرض از این مطلب آن است که ما هر گاه از دستاوردها سخن می گوییم قبل از آن باید بگوییم دستاوردها چه نسبتی با هدف گذاری ها داشته اند زیرا مسئولین باید بگویند که چه اهدافی را محقق کرده اند!
امروزه اگر کسی با هدف توجیه اختصاص هزینه های میلیاردی به برخی از موسسات و نهادهای به ظاهر فرهنگی مدعی شود که این موسسات دستاوردهای فراوانی داشته اند، هیچ آدم منصفی سخنان او را تایید نمی کند زیرا اولین چیزی که پس از شنیده شدن واژه ی دستاورد به ذهن خطور می کند تحقق موارد هدف گذاری شده است . این که چندین هزار نفر تحت عنوان فعال فرهنگی حقوق می گیرند و هر کدام حداقل یک خانواده را اداره می کنند و یا بابت اداره مدارس مقرری دریافت می کنند و نهادها و سازمان های عریض و طویلی هم برای ساماندهی به امور آنها تاسیس شده است و سالیانه چند صد نفر با هدف تبلیغ به خارج از کشوراعزام می شوند و در بازه های زمانی گوناگون و به مناسبت های مختلف چند کنگره و جشنواره و آیین بزرگداشت برگزار می شود و ... همه ی اینها نمی تواند دستاورد تلقی شود زیرا دستاورد نتیجه ای است که از این همه هزینه کرد حاصل می شود و ما باید نتیجه ی فعالیت های فرهنگی را در کف جامعه ببینیم.
چرا فرد یا افرادی که ما نه تنها آنها را موجه نمی دانیم بلکه تردشان می کنیم و هیچ کدام هم برای انجام کارهای خود از بودجه ی عمومی کشور استفاده نمی کنند ، در کشانیدن مردم به دنبال خودشان و الگو سازی و خنثی کردن تلاش مبلغان رسمی موفقیت بیشتری دارند ؟ آیا موفقیت چنین کسانی به این شائبه دامن نمی زند که آنها مردم را بهتر شناخته اند و به نیازهای فرهنگی جامعه وقوف بیشتری دارند ؟ وقتی کسی بابت فعالیت فرهنگی پول می گیرد ولی اثرگذاری ندارد پرداخت چنین پولی تداعی کننده ی حق سکوت است !
حداقل در حوزه فرهنگ می توان مدعی شد که مردم ما سالهای متمادی هزینه ی پافشاری بر موضوعاتی را پرداخت کرده اند که امروزه نه تنها طرفدارانی ندارد بلکه به دلیل مغایرت آنها با واقعیت های بیرونی و مقتضیات زمانه نتیجه ای جز عقب نشینی از موضع گیری های قبلی نداشته و اکنون جریان هایی که زمانی بابت این ندانم کاری های مبتنی بر گونه ای توهم همه چیز دانی ، هزینه های زیادی را بر اسلام و کشورتحمیل کردند به دنبال مقصر جلوه دادن رقبای خود در آن ماجراها هستند که صد البته به منزله ی آب در هاون کوبیدن است .
دستاورد مانند آفتاب می درخشد و برای نشان دادن آن نیازمند آمار سازی های آنچنانی نیستیم زیرا آمار و دستاورد دو روی یک سکه اند از این رو اگر آمارها مضحک جلوه می کنند و متقاعد کننده نیستند باید به دستاوردها شک کنیم.
ما وقتی می خواهیم از کار تعریفی ارائه دهیم به ایجاد ارزش اضافی اشاره می کنیم و ارزش اضافی با تغییر مثبت ایجاد می شود . این برود و آن بیاید که تغییر نیست . تغییر در ذهن و دل و زندگی مردم اتفاق می افتد . دستاورد یعنی ما به قول هایی که دادیم عمل کردیم و رضایت و خشنودی مردم از خودمان را هم به عنوان شاهد درستی ادعایمان مورد اشاره قرار می دهیم. این که ما مبلغی هزینه کنیم تا کاری را انجام دهیم که البته مفید هم نبوده و بعد چند برابر پولی که صرف انجام کار کرده ایم را صرف تبلیغات پیرامون آن کنیم به این معناست که به جای تبیین به دنبال توجیه ندانم کاری های خود هستیم که چنین رویکردی نتیجه ی اجتناب ناپذیر توهم دانایی است که از بی خبری خطرناکتر است!