ترکه های اناری خیس خورده و فلکی که در کنار اتاق مدیر جا خوش کرده بود و ماشین سرتراشی دستی سلمانی محل که به هر حرکت چند نخ مو را از جا می کند و قیافه گرفته معلمی که فکر می کرد همه دانش آموزان کلاس باید از او بترسند و میز و نیمکت های زهوار دررفته ای که می شد با تکان دادن آن چپ و راست کرد و تابلو تخته ای سیاه رنگ و رو رفته ای که گچ، روی آن سر می خورد همه شرایطی را متبادر به ذهن می کردند که حاصل آن ترس بود. ترس از مدیر، معلم، مدرسه، ناظم و حتی کتابی که می باید از روی هر صفحه آن چندین کاغذ سیاه کرد و مشق نوشت آن هم در شب. شبی که برقی در کار نبود و با چراغ نفتی که مقابل صورتت بود و گرمایش را همراه با بوی نیم سوخته نفت حس می کردی رونویسی کنی با سر خم، چهارزانو روی فرش زمخت رنگ رو رفته و ناهموار.
ترس بود. ترس از تنبیه بدنی با ترکه انار آن هم با ضرباتی محکم روی انگشتان ظریف و کوچکی که امان از آدم می برید.
ترس بود، ترس از گم شدن تنها مداد دو رنگ آبی و قرمزی که همه دانش آموزان نداشتند و ترس از پاره شدن کتاب در دعوای کودکانه ای که ناشی از حسادت بود برای نمره بهتری که سهم درس خواندن تو شده بود.
ترس بود. ترس از نبودن وعده غذایی مناسب که معمولا کم و زیاد می شد و ترس از باران بد موقع که می توانست تمامی زحمات پدر را که حداقل حاصل 6 ماه تلاش بود از میان بردارد.
آری، مهر نامهربان می نمود چون بعضی از شاگردان برای جمع آوری محصول به ناچار چند صباحی قادر به حضور در کلاس نبودند و از درس عقب می افتادند.
بله. شصت، هفتاد سال قبل مدارس اینگونه اداره می شدند از روز نخست با ترس شروع می شند، تا روز پایان که نتایج امتحانات را اعلام کنند.
اما در این زمان، مهر، مهربان تر به نظر می آید هرچند برای بسیاری از خانواده های زیر خط فقر، تهیه لوازم التحریر و هزینه های حمل و نقل و حاشیه های آن دشوار است. زیرا اگر در آن سالهای کذایی می توانستند با یک مداد و چند صفحه کاغذ و یکی دو دفتر و کتاب های چندی که خیلی گران نبودند و بعضا هم در مدارس ابتدایی روستایی رایگان بود امروز حداقل یک کیف کولی، یک ظرف غذای بین روز و یک گوشی تلفن همراه باضافه کتاب و دفتر و قلم از روز اول مدرسه ظاهرا جزء ضروریات است به ویژه در شهرها و کلانشهرهایی که دانش آموزان می باید با سرویس مدرسه یا وسائل نقلیه شهری فاصله خانه تا مدرسه را طی کنند. مضافا اینکه والدینی که از توانایی مالی بیشتری برخوردارند سعی می کنند تفاوت رفتار را در فرزندان خود نسبت به سایر دانش آموزان ببینند دانش آموزان به دو بخش و یا دو قطب غیرهمگون تقسیم می شدند. عقده ها و حسادت ها و فشار ناشی از آنها معمولا بر سر والدین کم توان سرازیر می شود و در این ماراتن تمام نشدنی و سخت بروز می کند که با تربیت اصیل فاصله دارد.
نتیجه آنکه برای چنین پدران و مادران ناتوان به لحاظ مالی و هم به لحاظ عدم سواد دانشگاهی دو راه بیشتر پیش روی نمی ماند. راه اول تأمین نیازهای آموزشی به هر وسیله ممکن و با صرفه جویی در سایر هزینه ها و راه دوم ترک تحصیل دانش آموزان که هر دو راه مهر را نامهربان جلوه می دهد. اگر زیربنای آمادگی و تربیت نسل های آینده ای که می باید ایران را حفظ کنند چه در پست سربازی و چه در سایر نیازهای جامعه، مدرسه، معلم و آموزش باشد هیچ راهی جز سرمایه گذاری دولتی متصور نیست. زیرا سرمایه گذاری بخش خصوصی با اهداف دولتی فاصله های چندی را در تربیت و آموزش ایجاد می کند که رقابت فقط بین یک قشر پولدار و توانمند اجرایی می شود و بقیه با هر شرایطی، چندان رقابتی نمی توانند داشته باشند. اعلام نتایج کنکور سراسری در سال تحصیلی 401-402 نشان داد که بیشترین سهمیه رشته های علوم ریاضی و تجربی را مدارسی کسب کرده اند که شاگردان آنها از بین خانواده های ثروتمند انتخاب شده اند. هرچند دانش آموزان بااستعدادی در بین اقشار مختلف کم درآمد بوده و هست که شرایط مناسب تحصیل مطلوب برای آنها فراهم نشده است و این روند عدالت آموزشی را زیر سئوال می برد. آن هم در کشوری که مهد و گهواره تمدن بوده است.
چه باید کرد؟
این سئوال و صدها سئوال دیگر هرچند بی پاسخ نمانده اند و صاحب نظران تعلیم و تربیت راهکارهای مناسبی را پیشنهاد داده اند اما بودجه و اعتبار لازم برای تجهیز و توسعه مدارس و تربیت معلمان به لحاظ افزایش جمعیت سه برابری ظرف 45 سال گذشته همه ساله میلیاردها تومان سرانه دانش آموزی اختصاص داده شده است اما کافی نیست و مبالغ هنگفت بیشتری را طلب می کند تا بتوان مدارس را نوسازی کرد و مدارس مورد نیاز جدید را بنا نمود و همه مدارس را به وسائل کمک آموزشی تجهیز کرد.
اگر جنگ نباشد، رونق اقتصادی و داد و ستدهای بی مانع باشد، اگر دولت ملزم نباشد برای دفاع از کشور بخش عمده ای از بودجه سالیانه را صرف خرید یا ساخت اسلحه و تجهیزات نظامی کند، اگر تعداد حقوق بگیران چندان زیاد نباشند که بار سنگینی بر دوش مردم باشد، اگر اختلاس های پی در پی جیب مردم و دولت را خالی نکنند، اگر بعضی مدیران شرافت خود را به پول نفروشند و بسیار اگرهای دیگر تحقق یابند آن وقت می توان برنامه ریزی آموزشی و درسی را به گونه ای طراحی کرد که به هر میزان پول و بودجه نیاز باشد تأمین گردد آن وقت ما مدارسی و معلمانی خواهیم داشت که در مسابقات جهانی آینده کشور ایران را از پایه به قله برسانند تا آن روز فاصله های زیادی است تا خدا چه خواهد.
والسلام