آسیب شناسی چالش های اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی در جامعه نشان می دهد که بی ثباتی به عنوان عامل مشترک نابسامانی های مبتلابه نقش بسزایی دارد . مطالعه ی تاریخ تحولات اجتماعی ما را به این نکته رهنمون می کند که هر گاه دولت ها با برنامه ریزی و با کمترین دخالت در جزئیات امور توانستند درکنار مردم به ایفای نقش خود که ترسیم خطوط کلی حرکت جامعه است بپردازند و با واگذاری ماموریت های فرهنگی و اقتصادی به مردم راه توسعه ی مردم پایه را هموار کنند آنگاه در سایه ی ثبات و آرامشی که برقرار می شود شاهد تمدن سازی در آرمانی ترین شکل آن با بهترین نتایج خواهیم بود.
از سالهای آغازین دهه شصت که نشانه هایی از ظهور اراده ای دولتی برای ملت سازی مشاهده می شود ، مردم با پیش زمینه های ذهنی آن زمان ، همراهی نسبتا خوبی دارند اما در ادامه به دلیل تضعیف علقه های ملی و هویتی و نیز فعال شدن گسل های میان دولت و مردم تحت تاثیر چالش های اقتصادی و بروز سوء مدیریت ها ، این حرکت که اوج گیری آن نیازمند افزایش سرمایه اجتماعی است ، عقیم می ماند و در پاره ای از موارد به تشتت و انشقاق اجتماعی می انجامد که نقطه مقابل وفاق ملی است .
اکنون با گذشت بیش از چهار دهه از آغاز تلاش ها برای ملت سازی ، دولتی با شعار وفاق ملی بر سر کار می آید با این تفاوت که در مقایسه با سالهای آغازین دهه ی شصت اگر چه دیگر از آن میزان سرمایه اجتماعی در خور توجه و کارساز خبری نیست اما دولت آقای پزشکیان با نگاهی خوش بینانه به دنبال بهره گیری از وفاق ملی برای عبور از بحران های اجتماعی ، فرهنگی و اقتصادی است و این بدان می ماند که ما پیش از استوار کردن ساختمان هرمی جامعه روی قاعده ی آن ، به دنبال تمهیداتی برای تزئینات و دکور بندی و سامان بخشی ساختمان باشیم که کار بسیار دشواری است.
شاید مشکل اصلی این باشد که نظریه پردازان انقلابی در دهه ی پنجاه به دلیل شتاب زدگی که همزاد تمامی انقلاب ها برای گسیختن زنجیرهای استبداد و پاسخگویی به مطالبات اقشار به حاشیه رانده شده است از باورمندی نسبت به لزوم تجهیز انقلاب به زیرساخت های فرهنگی بازماندند در حالی که این غفلت به هیچ وجه عامدانه نبود زیرا طبیعت انقلاب ها با شتابزده گی سازگاری زیادی دارد به طوری که بسیاری از جامعه شناسان اصلاحات تدریجی را کم هزینه تر از آن می دانند !
مشکل بعدی این بود که تکنوکرات ها به دلیل پای بندی ناگزیرشان به الگوهای رایج زمامداری از ظرفیت بالایی برای پاسخگویی به مطالبات هیجانی و انباشته شده ظرف چند دهه برخوردار نبودند. شاخص ترین رویداد که در پاییز سال 58 رخ داد بیانگر وجود زاویه ی 180 درجه ای بین دولتمردان تکنوکرات و شخصیت هایی بود که جمعیتی در خور توجه را با نگرش های خاص انقلابی نمایندگی می کردند.
ظرف بیش از 4 دهه ی گذشته ما شاهد این رودررویی زنجیره ای بوده ایم که البته هر چه جلوتر رفته ایم نیاز به ابزارهای پیش برنده در امر سیاست را بیش از پیش احساس کرده ایم کما این که در حال حاضر نیز بر سر این موضوع که ما برای پیشبرد اهدافمان خصوصا در عرصه سیاست خارجی نیازمند قدرت اقتصادی هستیم ، اختلاف نظر زیادی بین جناح های بازیگر در عرصه ی سیاسی وجود ندارد و اختلاف ها بیشتر بر سر این است که از این پس راه پیش رو را با چه سرعت و با چه ره توشه ای پشت سر بگذاریم که ناگزیر به پرداخت هزینه های گزاف و به حاشیه بردن منافع ملی نباشیم!
اکنون آقای پزشکیان در عین حال که به دنبال ایجاد وفاق یا به تعبیری دیگر همگرایی ملی است می خواهد با بهره گیری از چنین ابزار کارآمدی ، مشکلات ناشی از چند قطبی های ایجاد شده را برطرف سازد که سازو کار بسیار پیچیده ای دارد زیرا سرمایه های اجتماعی به صورت ناگهانی از دست نرفته اند که به صورت ناگهانی قابل بازگشت باشند!
بهره گیری از نیروهای انسانی کارآمد بدون توجه به حساسیت های قومی و مذهبی و واگذاری مسئولیت های خطیر به افراد توانمند آن هم در شرایطی که هنوز بسیاری از افراد ناکارآمد تعیین تکلیف نشده اند و در بدنه ی کارشناسی ادارات و ساختار مدیریتی کشور ایفای نقش می کنند کار یک روز و دو روز نیست .
همین مشکل را هم در بحث اقتصاد داریم . یعنی در حال حاضر گلوگاه های اقتصادی اغلب در دست کسانی است که بعضا نه دولتی هستند و نه خصوصی و آنچنان در تار و پود اقتصاد ریشه دوانیده اند که منها کردن آنها به صورت ناگهانی منجر به فرار سرمایه ها و سکته ی اقتصادی می شود . در بحث فرهنگ نیز شاهد تولی گری های متعدد هستیم که غیر از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی که رسما باید پاسخگوی عملکرد خود باشد ، سایر نهادها و سازمان های مدعی فعالیت در حوزه های فرهنگی با وجود این که چندین برابر وزارت فرهنگ و ارشاد بودجه دریافت می کنند اما پاسخگوی دخل و خرج ها و عملکرد خود نیستند .
در هر حال به نظر می رسد اگر چه در کارآمدی وفاق برای نیل به اهداف بزرگ تردیدی نیست اما در گام اول باید به وفاق عینیت بخشید و نیاز به وفاق را با باور عمومی گره زد تا راه برای برداشتن گام های بعدی هموار گردد. نباید فراموش کرد که دستیابی به وفاق نیازمند سرمایه اجتماعی است .